سید ابراهیم برای خودش کار وکاسبی راه انداخته بود...
◼️برشی از کتاب سید محرومین
کاری از اندیشکده سعداء
✔️برای مطالعه کتاب کلیک کنید
#سید_محرومین
#شهید_جمهور
#خادم_الرضا
به کانال شعر قصه معرفی کتاب بپیوندید👇
@gheseshakhsiatemehvari
انگشترت پیدا که شد، مه رفت
باران فشرد آغوش جنگل را
از چشمهای کوه جاری شد
رودی که میغلطید تا دریا
دیدند بال بالگردت را
امدادگرها روضه سر دادند
امّید مُرد و مرغ آمینها
از شاخههای ذکر افتادند
پایین کوهستان، کنار باغ
تسبیح از دست زنی سْر خورد
نور امید پیرمردی رفت
با آمبولانسی که تو را میبرد
با بغض اتو میکرد عروسی نو
رخت سیاه از تازه دامادی
حالا به هم خورده عروسیشان
جشنی که بوده روز میلادی
مولودی همسایه شد روضه
رقصید پرچم های غم در باد
نقارهها از ذوق افتادند
تاج گل مضجع ز سر افتاد
از لابلای ابرهای بُهت
خورشید آمد، گرچه غمگین بود
پاشید بر دلهایمان مرهم
محزون ولی آرام او فرمود:
«خون شد دل سبز ارسبارن
زیرا مسیر قله آسان نیست
دارد بهار از راه میآید
هرچند دشت لالهها زخمیست»
در سینههای داغ و تفتیده
باران نوازش کرد دلها را
قدری نفس جا آمد و برخاست
«روحی فداک ای عشق» از لبها
🖤🖤🖤
فهیمه انوری
#رئیسی
#خادم_الرضا
#شهید_جمهور
#شعر
@gheseshakhsiatemehvari