قصه مینوفن
#قصه_بازی🤹♂ بنام خدای مهربون یکی بود یکی نبود بنفی برای بار پنجم در مسابقه ماهیگیری ثبت نام
🔻🔻🔻
🔑و اما اشکالات و عیبهای قصه ی بنفی :
🎈اینکه گفته شده شش دفعه قبلی
🎈نوک لک لک کوتاه نیست
🎈خرسی با ماری بی ادبانه صحبت کرد و نباید میگفت تو عقلت نمیرسد
🎈لک لک ها در صحرا زندگی نمیکنند
🎈بنفی باید جواب سلام بقیه را میداد و مغرور شده بود
🎈دارکوب ماهی گیری نمیکند
🎈موش کور نمیتواند داور شود
😊😊 شما کدوما رو حدس زده بودید ؟
@ghesseminofen💊💜
#قصه_بازی2🤹♂
بنام خدای مهربون
یکی بود
یکی نبود
روزی روزگاری یک مورچه و یک ملخ در یک علفزار زندگی میکردن.🦗🐜
مورچه تمام روز سخت کار می کرد و دونههای گندم رو از مزرعه کشاورز که از خونهاش خیلی فاصله داشت، جمع می کرد.
اون هر روز صبح، به محض اینکه زمین به اندازه کافی نرم میشد، با عجله میرفت و دونههای گندم رو روی سرش میذاشت و با تلاش خیلی زیاد اونا رو به خونهاش میبرد.🐜
بعد اونها رو با احتیاط در انبارش میگذاشت و دوباره با عجله به مزرعه برمیگشت تا یه دونهی گندم دیگه برداره.
ملخ به اون نگاه می کرد و می خندید و میگفت:
چرا اینقدر زحمت می کشی، مورچه عزیز؟ بیا، یکم استراحت کن، به صدای آواز خوندن من گوش کن. 🎻
الان تابستونه و روزها بلند و مهتابی هستن. چرا مهتاب به این قشنگی رو هدر میدی و کار میکنی؟🌜
مورچه حرفای ملخ رو نادیده میگرفت و سرش رو پایین مینداخت و دوباره به کارش ادامه میداد.
این باعث میشد که ملخ بیشتر اون رو مسخره کنه. اون داد میزد:
چه مورچه کوچولوی نادونی هستی! بیا، بیا و با من بازی کن! کار رو فراموش کن! از زمستون لذت ببر! کمی زندگی کن!
و بعد از اون سوی چمنزار میپرید و با شادی آواز میخوند و میرقصید
تابستون رفت و پاییز اومد و بعد در یه چشم به هم زدن زمستون از راه رسید.
خورشید به سختی دیده می شد و روزها کوتاه و خاکستری و شبها طولانی و تاریک بود. هوا سرد شد و برف شروع به چک چک کرد.
ملخ دیگه حوصله آواز خوندن نداشت. سردش شده بود و گرسنه بود. اون نه جایی برای پناه گرفتن داشت و نه چیزی برای خوردن.
علفزار و مزرعه کشاورز پوشیده از برف بود و هیچ غذایی برای خوردن وجود نداشت. اون با ناله گفت:
اوه چیکار کنم؟ کجا برم؟
ناگهان به یاد مورچه افتاد. ملخ با خوشحالی گفت:
خودشه! من میرم پیش مورچه! اون غذا و سرپناه داره و به من کمک میکنه!
پس به خونه مورچه رفت و در خانه مورچه رو زد و با خوشحالی گفت:
سلام مورچه! من اومدم که کنار بخاری تو بشینم و برات آواز بخونم ، تو هم سریع برام غذا بیار!
مورچه به ملخ نگاه کرد و گفت:
تموم تابستون من داشتم کار میکردم و تا داشتی منو مسخره میکردی و بهم میخندیدی. اون موقع باید به زمستون فکر میکردی! جای دیگهای برای قصه خوندن پیدا کن، ملخ جان ! توی خونهی من هیچ غذایی برای تو پیدا نمیشه!
و بعد در را روی ملخ بست!
✨✨✨✨✨✨✨✨
دوستای گلم به نظر شما چه اشکالات و عیبهایی تو این قصه بود ⁉️
اونها رو پیدا کنید و برای ما بفرستید 💌
به ۵ نفر اول که پاسخ کاملتری داشته باشند ، ⭐️کارت طلایی⭐️ تعلق خواهد گرفت 🎁
البته شرط حضور در این بازی اینه که دیگرون رو هم سهیم کنید .😊
و این قصه رو برای ۱۰ نفر دیگه ارسال کنید ❤️🙏
#قصه_بازی
#قصه_مینوفن
@ghesseminofen🪴❤️
🎧نام قصه : کدو قلقله زن
قصه گو : فاطمه زهرا سادات محمدی
گروه سنی : ۲ سال به بالا
تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی
#قصه_شب🌜
🧸توضیحات : خاله پیرزن برای دیدن دخترش باید از جنگل عبور میکرده ، یه جنگل با کلی خطر و کلی هیجان...✨🫢🐻🦁🐯
#قصه_گویی_کودکان 👧🏻✨💫
@ghesseminofen 🪴💚
کدو قلقله زن_1.mp3
13.83M
🎧نام قصه : کدو قلقله زن
قصه گو : #فاطمه_زهرا_سادات_محمدی
گروه سنی : #۲_سال_به_بالا
تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی
#قصه_شب🌜
🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟
@ghesseminofen|🪴💚
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
هدایت شده از قصه مینوفن
14.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 یادتون نره
🎊 آقاجون مامانجون 🎊
تا حالا قصه ها و خاطرات پدربزرگ ، مادربزرگ هاتون رو شنیدید ؟؟😋
از امروز به بعد ، مخصوصا حالا که آخر هفته ست و احتمالا برای دیدن آقاجون و مامانجونمون میریم به خونه هاشون 👨🦳👵
ازشون بخواهیم یک قصه یا خاطره ی بامزه از بچگی شون تعریف کنند 👼
اون رو با موبایل ضبط کنیم 🎤
و ارسال کنیم برای قصه مینوفن 💊
تا به اسم خودمون منتشر بشه 😍
منتظریم ...😘
@ghesseminofen🪴💜
معرفی ⭐️کارتهای ستاره ای⭐️
👌🏻دوستای گلم ما در طول هفته آیتم هایی داریم مثل :
🔑بقیه ش با تو
🔑قصه بازی
🔑قصه گویی با گویش محلی
🔑و ...
که میتونید به میزان مشارکت وفعالیتتون در این آیتم های باحال و مفید ، امتیاز دریافت کنید و با هر صد امتیاز، یه جایزه از سبد جایزه ها بردارید .🎁🎁
البته که ارزش کار شما بیشتر از این جایزه هاست .
ولی خب دوست داریم یه یادگاری از قصه مینوفن💊 داشته باشید. 😉❤️
📣ضمنا بزرگترها هم میتونن با پُر کردن سبد جایزه ها ، در خوشحال کردن بچه ها سهیم باشند.
#کارتهای_ستارهای
#قصه_مینوفن
@ghesseminofen 💊💜
#پیامهای_دریافتی☎️
باسپاس از لطف و محبت شما
و همه ی دوستانی که با اظهار لطف هاشون قوت قلبی میشن برای ادامه ی مسیر 🥰💪
@ghesseminofen 💊💜
🎧نام قصه : ظرف شکلات اسرار آمیز
نویسنده : کوبی یامادا
مترجم : فرمهر منجزی
قصه گو : زینب ایمان طلب
گروه سنی : ۵ سال به بالا
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_شب🌜
🧸توضیحات : در این قصه ، شکلات تمثیلی هست از نعمتهایی که هر روز دریافت میکنیم. کودک، با تجربه دختر داستان همراه میشه و میبینه قدرندانستن نعمتهای کوچک چطور باعث میشه آدم داشتههای کوچکش رو فدای زیادهخواهیش بکنه...
آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند:
#قدردانی
#پرسشگری
#درک
#شکرگذاری
#توجه
#رویاپردازی
@ghesseminofen 🪴💚
کلات.mp3
12.09M
🎧نام قصه : ظرف شکلات اسرار آمیز
نویسنده : #کوبی_یامادا
مترجم : #فرمهر_منجزی
قصه گو : #زینب_ایمانطلب
گروه سنی : #۵_سال_به_بالا
تدوین و صداگذاری : استودیو قصه مینوفن
#قصه_شب🌜
🌟قصه مینوفن؛ شربتی با طعم رویاهای کودکی🌟
@ghesseminofen|🪴💚
━━━━━━◉──────
↻ㅤ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ㅤㅤ ⇆
83.8K
#پیامهای_دریافتی☎️
پیام ارسالی از سلمای عزیز و دوست داشتنی 😘❤️
راستی تا حالا چندتا کارت طلایی گرفتی ؟!✨
@ghesseminofen 💊💜
May 11
🎧نام قصه : ماجرای ب ب
نویسنده : لوییس سکر
مترجم : آویشن امین صالحی
قصه گو : زینب ایمان طلب
گروه سنی : ۵ سال به بالا
تدوین و صداگذاری : فاطمه ناقبی
#قصه_شب🌜
🧸توضیحات : بب ، یه قدرت خاص داشته ، اون میتونسته با سرعتی چند برابر بقیه ، نقاشی بکشه. بنظرتون بب با چنین هنری چیکار میکنه ؟ ...
آنچه کودکان از شنیدن این قصه می آموزند:
#پشتکار
#پرهیز_از_غرور
#فروتن_بودن
#تلاش
#پرسشگری
#توجه
@ghesseminofen 🪴💚