1.39M
💫راز دندان های درخشان
کانال قصه های خواب کودکانه
#قصه_شب
🆔 @ghesseyekhab
مادر شوهرم می گفت به فکر خودت باش از شوهرت پول بگیر
من یه خانم ۴۳ ساله هستم در حال حاضر دو تا بچه دارم خدا رو شکر زندگی خیلی خوبی دارم خیلی راضی ام همه اینها رو مدیون مادر شوهر خدابیامرزم هستم. میدونم تعجب داره اما واقعا من زندگیمو از مادر شوهرم دارم. من بچه تهران هستم و همسرم همدانیه و ترک زبان هستن.
وقتی اومدن خواستگاری خانوادم مخالف صد درصدی بودن فقط چون از نظر فرهنگی با هم فرق داشتیم به هر حال طبیعی بود دیگه دو تا شهر متفاوت بودیم و دو تا آدم متفاوت. خانوادم همون جلسه اول جوابشون کردن اما همسرم و خانوادش مخصوصا مادرش بیخیال نشدن چندین بار اومدن و رفتن تا اینکه ما تونستیم یه بار با هم حرف بزنیم همسرم خیلی با حیا بود و تو این یه ساعتی که وقت داشتیم فقط میگفت همه تلاشم رو میکنم تا زندگی خوبی برات فراهم کنم قول صد درصدی نمیدم ک تو رفاه باشی اما سعی میکنم، فقط برادرم راضی بود چون معتقد بود آدم باجنمیه و حرف الکی و رو هوا نمیزنه. خلاصه با وساطت های برادرم ما عقد کردیم اوایل سخت بود چون واقعا اختلاف فرهنگی زیادی داشتیم مادرشوهرم میگفت مادر جان کم نیار اولش کمی سخته اما وقتی برید زیر یه سقف درست میشه اینها رو یادتون میره. خیلی پشتم بود اگر با شوهرم بحث میکردم هوامو داشت و پشتم بود علی رغم اینکه همه می گفتن تک پسره و بیچاره میشی باید بری زیر دست مادرشوهر باید همه کارهاش رو انجام بدی سنش بالاست بدتر میشه خلاصه هر حرفی برای خالی کردن دلم زدن اما من قبول کردم شوهرم دانشجو بود و تازه کار پیدا کرده بود ما هم بعد عروسی رفتیم همدان طبقه پایین مادرشوهرم دو روز بعد عروسی منو صدا کرد گفت بیا بالا کارت دارم با خودم گفتم ای وای همه راست میگفتن الان حتما میخواد بگه باید بیایی کارهای منم انجام بدی و جارو کنی و کلفت من باشی🙂 خلاصه تا برسم بالا هزار تا فکر کردم وقتی رفتم دو تا فنجون چایی دیدم گفت مادر بیا اینجا بشین کارت دارم قلبم داشت می ترکید پیشونیم رو بوسید و گفت چند تا نصیحت بهت میکنم دوست داشتی انجام بده یکی اینکه درست رو بخون و برو دانشگاه تو قرار مادر بشی باید باسواد باشی بچه ها مادر باسواد میخوان شوهرتم داره درس می خونه نباید ازش کمتر باشی یکی دیگه اینکه از شوهرت یه مبلغ پول برای تو جیب خودت بگیر بجز خرجی خونه همیشه یه مبلغی بابت دل خودت بگیر ازش بخواه تلاش کنه اون قراره پدر بشه باید یاد بگیره پدری کنه بچه های آینده خرجشون بالاست اصلا از خودت نگذر تو زندگی برای خودت ارزش قائل باش شما تا هر وقت دوست داشتید اینجا هستید اما دنبال خرید خونه باشید هیچ حرفی ندارم اینجا رو کرایه بدید برید جای دیگه اما دلم نمیاد تو اذیت بشی و مستاجر بشید تو لطف کردی و پسر منو قابل دونستی وظیفه ما اینه که امانتدار خوبی باشیم آخه پسرم خیلی خوشحاله و این برای من خیلی ارزشمنده.
خلاصه اینکه با ترس رفتم بالا اما با انرژی و عشق اومدم پایین وقتی به مامانم گفتم اصلا باورش نمیشد میگفت دورغ میگی. هیچ کسی باور نمیکرد. خلاصه اینکه من طبق گفته مادر شوهر پیش رفتم با پس اندازمون تونستیم یه خونه بخریم باور نمی کنید تو این چند سال هیچ کاری رو نگفت انجام بدم حتی یبار هم نگفت بیا برام جارو بکش با اینکه میدونستم نمیتونه خودم هر از گاهی براش تمیز میکردم
راستی سه تا خواهر شوهر هم دارم اونها از خواهرهای خودم مهربون ترن اونم بخاطر مادرشوهرم بود تو این چند سال هیچ مشکلی با هم نداشتیم و نداریم
بدترین و تاریک ترین اتفاق زندگیم فوت مادرشوهرم بود انقدر برام عذاب اوره که هنوزم باور نمی کنم
فقط سه روز بیمارستان بودن بخدا حاضر بودم براش جون بدم شاید لایق پرستاری ازشون نبودم
نمیگم کارهای منو انجام میدادن یا خدمت خاصی میکردن اما مادر شوهر و رفیق خوبی بود
خانواده خودم که مخالف بودن همیشه از خوبی هاش یاد می کنند بقول مادرم با اینکه ترک زبان و از یه فرهنگ دیگه و سن بالا بودن به اندازه یه دانشمند دانا و عاقل بودن.
الان یه خونه خودمون داریم که توش نشستیم با سهمی که از ارث خونه بهمون رسید یه خونه کوچولو هم گرفتیم.
اینم بگم من هر هفته براشون خیرات میکنم از همه مهمتر تربیت صحیح بچه هامه الان میدونن باید چطوری رفتار کنند مادرشوهرم باعث شد روابط درست رو یاد بگیرن میدونن باید خوب باشند وقتی بعضی رفتارهای غلط دیگران رو می بینند براشون عجیبه چون یه عمر فقط خوبی و مهربونی دیدن.
ببینید دو تا خواهر از یک خانواده با هم اختلاف دارن نمیگم هیچ مشکل و اختلافی نبوده اتفاقا برعکس زیاد بود اما ایشون بلد بودن چطوری رفتار کنند و طوری رفتار میکرد و صبور بود که اختلافات سریع برطرف میشدن.
میدونم هیچ مادری بد بچش رو نمی خواد اما خوب بودن بخدا سخت نیست تمرین کنیم خوب باشیم.
شرمنده زیاد حرف زدم
#پند_زندگی
🆔 @ghessyekhab
خرگوش بازیگوش و بچه زرافه راستگو.mp3
4.62M
📖اسم قصه: خرگوش بازیگوش و بچه زرافه راستگو
💯کانال قصههای خواب کودکانه
📌4 مگابایت
🆔 @ghesseyekhab
هدایت شده از خیام آنلاین
اگر می خواهید از اخبار روز خیابان خیام و اطرافش مطلع شوید عضو خیام آنلاین بشید.
برای اطلاع از اخبار کشور، استان و محله خیام و حومه آن کافیه به ما بپیوندید.
@Khayamonline
کمی تامل
💎 راننده ماشینی در دل شب راه رو گم کرده بود و بعد از مدتی ناگهان ماشینش خاموش شد...
همونجا شروع کرد به شکایت از خدا، که خدایا پس تو اون بالا داری چیکار میکنی؟!!!
چون خسته بود خوابش برد و صبح که از خواب بیدار شد، از شکایت دیشبش خیلی شرمنده شد...
چون ماشینش دقیقا نزدیک یه پرتگاه خطرناک خاموش شده بود...
به خداوند اعتماد کنیم.
🆔 @ghesseyekhab
1.8M
💫مورچه و مگس
کانال قصه های خواب کودکانه
#قصه_شب
🆔 @ghesseyekhab
❤️به فرزندت بگو دوست دارم
ابراز محبت کردن فقط نباید مختص همسر باشه هر از گاهی فرزنداتون رو بغل و بوس کنید بهشون بگید چقدر دوستشون دارید و بهشون افتخار می کنید.
بذارید بدونن همیشه و در همه حال به فکرشون هستید، بچه ها نیازمند و تشنه محبت هم پدر و هم مادر هستند بچه ها نباید نقش پدر رو فقط خارج از خونه ببینن باید بدونن همونطور که مادرشون دوستشون داره پدرشون هم همون حس رو داره و به عشق اونها سرما و گرما و سختی ها رو تحمل میکنه.
🔸بچه ها باید عشق پدر رو هم ببینن شما هزاران بار هم بگی بابا بخاطر ما داره کار میکنه فایده نداره چون اون رو وظیفه پدر میدونن، اما وقتی عشق ورزی و محبت رو ببینه اون کار و سختی ها رو هم درک می کنه و قدردانی خواهد بود.
#پند_زندگی
🆔 @ghesseyekhab
2.26M
💫قهر و آشتی دوستان
کانال قصه های خواب کودکانه
#قصه_شب
🆔 @ghesseyekhab
زنگ تجربه👇
بابام جلوی همه گفت دوست داشتم زن دوم بگیرم😔😔
سلام
وقتتون بخیر
خیلی دلم پره انقدر ک فقط دوست داشتم ی جایی حرف بزنم درد و مشکل من رو کسی درک نمی کنه مگه اینکه خودش گرفتار شده باشه یه دختر ۳۲ ساله هستم کارشناسی ارشدم رو گرفتم اما مجردم. همه مشکلاتم بخاطر مادرمه متاسفانه وسواسی شدید دارن. اصلا نمیتونید باور کنید پدرم تمام آبهای گرم خونه رو درآورده فقط توی آشپزخونه آب گرم داریم حمام هم بخواهیم بریم خودش میاد و آب گرم رو باز مبکنه. زندگی ما بخاطر وسواسی بودن مادرم روی هواست. نه محبتی توی خونه هست نه عشقی نه حرفهای محبت آمیزی هیچ چیزی، کسی منزل ما نمیاد ما هم اگر بریم بیرون به این راحتی نمیتونیم بیاییم داخل، باید هفت خان رستم رو طی کنیم تا مامانم بذاره بیاییم. واسه همین ترجیح میدم خونه بمونم هیچ جا هم نمیریم چون همه کثیفن😒😒
راستی داداش مجردم با دوستاش یه خونه گرفتن و چند ماه یکبار یه سری میزنه حوصله قوانین مامانم رو نداره
یه نوه داریم ک بیچاره جرات نمیکنه هیچ کاری انجام بده همه میرن خونه مادربزرگ و پدربزرگ ک خوش باشند اونها میان فقط عذاب می کشن و میخوان زود برن جالبه ک اصلا برای مادرم مهم نیست اصلا هیچ احساسی نداره بخدا منم دارم کم کم مثل اون میشم. مادرم حتی خواستگار نمیتونه بپذیره چون میگه اونها شاید پاهاشون تمیز نباشه یه بار یکی رو اجازه داد بیان بعدش ک رفتن همه فرشا رو داد قالیشویی.
عروسمون فامیله و مادرمو میشناسه ناراحتم بشه دیگه نمیاد چون برادرم میدونه مادرم مقصره یه داداش دیگه هم دارم ک اصلا قصد ازدواج نداره و میخواد از ایران بره.
مشکل اصلی ما چند ماهیه ک داغ شده و اونم این که بابام بالاخره به تهدیداتش جامه عمل پوشوند و زن گرفت خیلی به مامانم التماس کرد ک یا دست بردار یا زن میگیرم از اونجایی که مامانم فقط خودش رو می دید و اهمیتی نداد اونم کار خودش رو کرد. من کاملا بهش حق میدم رسما زن نداشت فقط یه نظافتچی داشت ما هم همینطور، یه نظافتچی که آشپزی هم میکنه. متاسفانه هفته پیش داداشام فهمیدن ک بابا زنگ گرفته اومدن خونه بابام خیلی راحت گفت به کسی ربط نداره دوست داشتم زن بگیرم دعوا بالا گرفت و ناخواسته تلویزوین و ماشین لباسشویی رو داغون کردن پدرم هم از دستشون شکایت کرده هیچ کدوم کوتاه نمیان، همه فهمیدن و متعجبن مامانم اصلا ناراحت نیست و هیچی نمیگه داداشام بخاطر مامانم دارن خودشون رو به آب و آتیش میزنن اونوقت اون عین خیالش نیست رفتن دادگاه داداشام جلوی بابام وایسادن اما مامانم نرفته و میگه به من ربطی نداره
بخدا نمی دونم باید چیکار کنم به هیچ کسی نمیتونم بگم چون تف بالا سره. یاد مامانم و سختیهای زندگیش میفتم دلم براش میسوزه که نداری و بدختیهای بابام رو دوشش بود حالا این شد نتیجش از اونطرف هم می بینم مامانم، زن بابام نیست و اهمیتی به خواسته های بابام نمیده
حس میکنم مامانم خوشحاله که بابام زن گرفته انگار آزادتر شده و هر کاری بخواد میکنه، آبهای گرم تو خونه برقرار شدن بابا دیگه کاری بهش نداره
نمیدونم عزیزانی که این متن رو می خونن باور میکنند یا نه انقدر غیر قابل باوره که اگر خودم یبار همچنین چیزی رو میخوندم باورم نمیشد.
من فقط یه دوست دارم که بهش همه چیو گقتم مجبور بودم بگم وگرنه غمباد میکردم.
اگر مامانم خودش رو درمان میکرد و داروهاش رو درست می خورد درست خوب میشد
شما رو بخدا اگر وسواسی هستید دنبال درمان باشید مامانم اوایل بهتر بود سنش ک رفت بالا بدتر شد به بچه هاتون رحم کنید.
من بارها به خودکشی فکر کردم فقط میترسم
زندگی برام هیچ معنایی نداره .
#پند_زندگی
🆔 @ghesseyekhab
1.79M
💫خرگوش کوچولو
کانال قصه های خواب کودکانه
#قصه_شب
🆔 @ghesseyekhab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وضعیت اعصاب و روان بعضی ها 😂😂
🆔 @ghesseyekhab