946.6K
💫نیش مار و زنبور
کانال قصه های خواب کودکانه
#قصه_شب
🆔 @ghesseyekhab
قصههای خواب کودکانه
📚جادوی قصهگویی: چطوری بچههامونو عاشق کتاب کنیم؟ 🆔 @ghesseyekhab
📚جادوی قصهگویی: چطوری بچههامونو عاشق کتاب کنیم؟
سلام به همهی مامانهای گل و دوستداشتنی کانالم!
امروز میخوام باهاتون دربارهی یه موضوع باحال و مهم حرف بزنم: چطور برای بچههامون کتاب داستان بخونیم که حسابی جذبش بشن و با ذوق بشینن پای قصهها؟ این کار نهتنها یه سرگرمی شیرینه، بلکه علم میگه برای رشد مغزی، زبانی و احساسی بچهها معجزه میکنه. پس بیاید با هم چندتا نکتهی علمی و ساده رو مرور کنیم که هم خودمون لذت ببریم، هم بچهها عاشق کتاب بشن!
با حس و حال بخونید، مثل یه تئاتر کوچولو!
بچهها عاشق هیجانن! اگه قراره براشون قصه بخونید، صداتون رو بالا و پایین ببرید، برای هر شخصیت یه جور حرف بزنید. مثلاً اگه گرگه توی قصهست، صداش رو کلفت کنید، اگه جوجهست، نازک و ریز! علم روانشناسی میگه این تنوع توی لحن، توجه بچهها رو جلب میکنه و تخیلشون رو فعالتر میکنه.
بذارید خودشونم قاطی قصه بشن
وسط داستان، یه سوال ساده بپرسید: به نظرت حالا چی میشه؟ یا اگه تو جای این خرگوش بودی چی کار میکردی؟ این کار باعث میشه بچهها احساس کنن بخشی از ماجران و ذهنشون درگیر بشه. تحقیقات نشون داده مشارکت فعال توی داستان، حافظه و درک مطلبشون رو قویتر میکنه.
از تصویرها کمک بگیرید
اگه کتابتون عکس داره، به بچهها نشون بدید و بذارید با انگشتاشون چیزای توی عکس رو پیدا کنن. مثلاً بگید: بیا ببینیم کلاه قرمز کجاست؟ این کار برای بچههای کوچیکتر که هنوز کامل حرف نمیزنن عالیه، چون هم ارتباط چشمیشون با شما بیشتر میشه، هم مغزشون برای یادگیری لغت جدید آمادهتر میشه.
زمانش رو درست انتخاب کنید
بهترین موقع برای قصه خوندن وقتیه که بچهها نه خیلی خستهان، نه خیلی پرهیجان. مثلاً بعد از یه بازی آروم یا قبل از خواب. علم عصبشناسی میگه وقتی بچه توی یه حالت متعادل باشه، ذهنش بهتر اطلاعات رو جذب میکنه و قصه براش خاطرهانگیز میشه.
خودتونم غرق قصه بشید!
اگه شما با عشق و ذوق بخونید، بچهها این حس رو میگیرن. یه پژوهش توی دانشگاه هاروارد نشون داده بچههایی که والدینشون با لذت براشون کتاب خوندن، توی آینده بیشتر به مطالعه علاقهمند شدن. پس بیاید این لحظه رو برای خودمونم شیرین کنیم!
خب، مامانهای عزیز! حالا که این نکتهها رو با هم مرور کردیم، برید یه کتاب قشنگ بردارید، بچهتون رو بغل کنید و باهم برید توی دنیای قصهها. اگه تجربهای دارید که جواب داده، حتما برام بنویسید، چون ما اینجا یه جمع صمیمی هستیم و از هم یاد میگیریم!
🆔 @ghesseyekhab
1.43M
💫مهربونی چقدر خوبه
کانال قصه های خواب کودکانه
#قصه_شب
🆔 @ghesseyekhab
بلوغ پسران؛ راهنمای والدین برای عبور از این مرحلهی حساس
بلوغ پسران مرحلهای حساس و سرنوشتساز از رشد جسمی، روانی و عاطفی آنهاست که معمولاً بین 9 تا 16 سالگی رخ میدهد. در این دوره تغییرات زیادی در رفتار و احساسات آنها به وجود میآید که والدین باید با آگاهی و درک صحیح، همراه و راهنمای فرزندشان باشند.
🔎 نکات مهم تربیتی و اخلاقی دربارهی بلوغ پسران:
شناخت و پذیرش تغییرات جسمی
در دوران بلوغ، تغییراتی مانند رشد قد، تغییر صدا، رویش موهای صورت و بدن، و افزایش هورمونهای جنسی رخ میدهد. مهم است که والدین:
آگاهی کافی از تغییرات داشته باشند و آن را با زبان ساده و محترمانه برای فرزندشان توضیح دهند.
فضایی فراهم کنند که پسر نوجوان احساس شرم یا ترس از پرسیدن سؤالهای خود نداشته باشد.
✅ راهکار: با صداقت و بدون خجالت دربارهی تغییرات طبیعی بدن صحبت کنید تا نوجوان احساس آرامش کند.
تقویت مسئولیتپذیری و استقلال
پسران در این دوره میل به استقلال بیشتری دارند و تمایل دارند تصمیمگیری کنند. والدین باید:
به او وظایف مشخص بدهند تا حس مسئولیتپذیری را در او تقویت کنند.
به فرزندشان اجازه دهند اشتباه کند و از آن درس بگیرد.
✅ راهکار: تصمیمگیریهای کوچک مانند مدیریت پول تو جیبی یا برنامهریزی روزانه را به او بسپارید.
مدیریت هیجانات و احساسات
بلوغ همراه با تغییرات هورمونی است که میتواند باعث نوسانات خلقی، خشم، اضطراب یا حساسیت بیشتر شود. والدین باید:
به نوجوان یاد بدهند چگونه احساسات خود را بشناسد و به شکل سالم بیان کند.
به حریم شخصی او احترام بگذارند و در عین حال ارتباط صمیمی خود را حفظ کنند.
✅ راهکار: مهارتهایی مثل مدیریت خشم، کنترل استرس و بیان احساسات را با او تمرین کنید.
آموزش ارزشهای اخلاقی و هویتیابی
نوجوانان در این دوره به دنبال کشف هویت خود هستند و نیاز دارند ارزشهای اخلاقی و اجتماعی را درک کنند. والدین باید:
به او بیاموزند که ارزشها و باورها اهمیت دارند و در تصمیمگیریها راهنمای او هستند.
الگوی رفتار درست باشند؛ چون نوجوانان بیشتر از آنچه میشنوند، از آنچه میبینند تأثیر میگیرند.
✅ راهکار: دربارهی احترام به خود و دیگران، مرزهای اخلاقی و پیامدهای رفتارهای نادرست گفتوگو کنید.
نکتهی طلایی:
بلوغ فقط یک تغییر فیزیکی نیست؛ بلکه فرصتی است برای تقویت شخصیت، مسئولیتپذیری و هویتیابی. صبوری، درک و حمایت والدین، نوجوان را برای آیندهای مستقل و سالم آماده میکند.
#تربیت_کودک
🆔 @ghesseyekhab
زنگ تجربه👇
مامان بزرگم فردای روزی که رفت خانه سالمندان مرد/ همه مامانم رو مقصر میدونن
این داستان رو چند وقت پیش یه جایی خوندم برام جالب بود گفتم براتون بفرستم.
نمیدونم داستان زندگی مادرم جذابه یا نه اما می نویسم.
مادرم ۶۹ سالشه حال و روزش بد نیست اما افتاده حال شده بابام در قید حیات هستن ایشون ۷۳ سالشونه مشکل ما از حدود ۹ سال پیش شروع شد زمانی که مامانم ۶۰ ساله بودن راستش بابا و مامانم ۹ ساله که با هم قهرن اونم سر مامان بزرگم، مامان بزرگم فکر کنم ۸۰ ساله بود کمی فراموشی گرفته بود و یه چیزهایی رو یادش میرفت و حسابی هم ترسو شده بود حتما یه نفر باید کنارش میموند راستی اینم بگم من ۴ تا عمه و ۴ تا عمو دارم کل طایفمون روی هم ۱۸۰ نفرن، چون همه عروس و داماد دارن اینا رو گفتم برای اینکه بدونید نیروی کمکی برای نگهداری از مامان بزرگم زیاد بود اگر طبق ی برنامه ریزی درست کار می کردیم مشکلی پیش نمیومد و همه چیز اکی بود و کسی از مامان من توقع نگهداری از مادربزرگم رو نداشت.
بقیه عروسها یعنی زن عموهای من پذیرای ایشون نبودن عمه ها هم کم و بیش مراقبش بودن، بابام توقع داشت مامانم ازش مراقبت کنه اما مامانم هیچ دل خوشی ازش نداشت،
مامانم میگه چطوری میتونستم از کسی که بهترین دوران زندگیم رو به آتیش کشید با عشق نگهداری کنم یا خودش میزد یا کاری میکرد که باباتون من رو بزنه، مامان بزرگم خیلی دختری بود یعنی عاشق دختراش بود طوری که با اونها رفتار میکرد با عروسها نبود، عروسها هیچ دل خوشی ازش نداشتن بخاطر همینم همه معتقد بودن وظیفه مامان منه که اون رو نگه داره مامانم عروس اول بود.
مامانم میگه من و خواهرشوهرم هر دو باردار بودیم مامان بزرگ فقط مراقب اون بود ک اذیت نشه میاوردش پیش خودش تا بهش برسه زورش زیاد بود داماداش میترسیدن اونوقت من جرات نداشتم برم خونه پدرم اصلا برای ما جرم بود ک بریم خونه پدرمون اما برای اونها عادی و واجب بود
من باید کارهای خواهرشوهرمم با همین شکمم انجام می دادم اما باز کتک میخوردم اون می خوابید من قالیبافی میکردم
مامانم میگه اینها یه گوشه ای از زورگوییهای مامان بزرگم بود
نمیخوام یادآور خاطرات تلخ باشم و فالوئراتون رو ناراحت کنم
برم سراغ ۹ سال پیش هیچ کدوم پذیرای مامان بزرگم نبودن اومد خونه ما خودش خونه مستقل بزرگ داشت اما میترسید هیچ کدوم از نوه ها قبول نکردن نوبتی برن اونجا اگر میرفتن ما هم نوبتی میرفتیم گرچه ما هم تبعیض هایی که بین ما و بقیه قائل بود رو یادمون نرفته بود اما می گفتیم پیره دیگه چاره نیست. چند روز اومد خونه ما مامانم ۶۰ سالش بود با توجه به گذشته سختش حسابی فرسوده شده بود اصلا یکی باید کارهای مامانم رو انجام میداد ما خواهرا نوبتی می رفتیم خونشون و کارهاشون رو انجام میدادیم خیلی حال و حوصله نداشت برای همین نمی تونست ۲۴ ساعته کنار مامان بزرگم بمونه و جایی نره آخه یه نفر باید هر لحظه کنارش می نشست، یبار ک مامانم حوصلش سر رفته بود گفت برم نون بگیرم مامان بزرگم تو خونه تنها بوده از ترسش رفته توی خیابون دیگه نمیتونسته برگرده تا یکی از پسرعموهام تو خیابون دیدتش بعدشم آورده بودش خونه خلاصه جنجالی به پا شد بابام از یه طرف شاکی بود عموها و عمه هام از طرف دیگه دلمون بحال مظلومیت مادرمون سوخت بابام که با اونها بود من و خواهر برادرام پشت مامانم بودیم و دعوای بدی راه انداختیم عموم مامان بزرگم رو برد زن عموم نتونست نگهش داره بعد دو روز بردنش خانه سالمندان دومین روزی که تو خانه سالمندان بود فوت شد.
هیچ کسی نمیگفت عمو مقصره همه میگفتن اگر مامان من ناسازگاری نمیکرد و نگهش میداشت تو خانه سالمندان دق نمیکرد باز مامانم مقصر شد متاسفانه از همون روز بابام یجورایی با همه ما قهر کرد با مامانم تو خونه هستن اما حرفی نمی زنند در حد چند تا جمله کوتاه بابام هنوز مامانم رو مقصر میدونه و میگه اگر تو اینطوری نمیکردی مادرم از غصه دق نمی کرد.
دیگه همه ما به این رویه عادت کردیم نمی تونیم زحمات پدرمون رو فراموش کنیم و باهاش بد باشیم اما گاهی دلمون چرکین میشه، بابام فکر میکرد فامیلاش هواش رو دارن و به دادش میرسن اما هیچ کدوم نمیان دو سه روزی هست که که متوجه شده ما به دردش میخوریم کمی بهتر شده اما ۹ ساله که میتونست قشنگ ترین روزها و شبها باشه بدترینها شد.
من فقط یاد گرفتم خوب باشم تا اگه یه روزی محتاج کسی شدم با عشق پذیرای من باشند مثل مامانم که همه تلاشش رو برای خوب بودن کرد خدا رو شکر هم عروسامون و هم دامادامون خیلی ازش راضی هستند.
#پند_زندگی
🆔 @ghesseyekhab
1.06M
💫دوستی گربه و موش
کانال قصه های خواب کودکانه
#قصه_شب
🆔 @ghesseyekhab
💢راهنمای والدین برای دوره بلوغ دختران
دوره بلوغ برای دختران، یکی از حساسترین مراحل زندگیشونه که با تغییرات جسمی، روانی و اجتماعی همراهه. والدین با آگاهی و برخورد درست میتونن این مسیر رو برای دختراشون هموارتر کنن. بیاید از چند بعد به این موضوع نگاه کنیم و راهکارهای عملی و علمی رو مرور کنیم:
بعد جسمی: بلوغ دختران معمولاً بین ۸ تا ۱۳ سالگی شروع میشه و با تغییراتی مثل رشد سینهها، شروع قاعدگی و افزایش موهای زائد همراهه
از قبل با زبون ساده و صمیمی تغییرات بدن رو براشون توضیح بدید. مثلاً بگید: «این تغییرات طبیعیه و نشون میده داری بزرگ میشی»
مطالعات نشون میدن آگاهی زودهنگام باعث کاهش اضطراب و افزایش اعتماد به نفس میشه. یه تقویم قاعدگی بهشون بدید تا آمادگی بیشتری داشته باشن.
بعد روانی: نوسانات هورمونی باعث میشه دخترا گاهی عصبی، حساس یا حتی افسرده بشن
به جای سرزنش، بهشون گوش بدید و بگید: «میفهمم الان حالت یه کم پیچیدهست، بیا حرف بزنیم»
روانشناسا توصیه میکنن فضای امن عاطفی بسازید و از قضاوت پرهیز کنید. این کار به بلوغ عاطفیشون کمک میکنه.
بعد اجتماعی: دخترا تو این سن دنبال هویت و پذیرش تو گروه همسالانن و ممکنه به ظاهرشون خیلی حساس بشن
نقاط قوتشون رو تشویق کنید و بهشون یاد بدید ارزششون به ظاهرشون نیست. مثلاً: «تو با هوشت همه رو جذب میکنی»
تحقیقات نشون میده تقویت عزت نفس تو این دوره، از آسیبهای اجتماعی مثل فشار همسالان کم میکنه.
بعد آموزشی: اطلاعات غلط از اینترنت یا دوستان میتونه گمراهکننده باشه
خودتون منبع اطلاعات درست باشید. در مورد بهداشت قاعدگی، روابط سالم و مراقبت از بدن باهاشون حرف بزنید.
آموزش جنسی به موقع، طبق پژوهشها، تصمیمگیری آگاهانه رو تو زندگی آیندهشون تقویت میکنه.
📚دو کتاب برای مطالعه بیشتر:
«راهنمای جامع والدین در بلوغ و نوجوانی» - نوشته آسیه اناری و رضوان اناری (نشر نسل یاسان): این کتاب با زبون ساده و علمی به همه جنبههای بلوغ پرداخته و راهکارهای عملی داره
«بلوغ (راهنمای والدین)» - نوشته سیدحمید آتشپور (نشر ابوعطا): یه منبع کاربردی که تجربههای حرفهای و اطلاعات علمی رو ترکیب کرده
والدین عزیز، با صبوری و آگاهی میتونید این دوره رو به یه تجربه مثبت برای دختراتون تبدیل کنید. شما چه تجربهای در این زمینه دارید؟
🆔 @ghesseyekhab
1.05M
💫دختری که دوست داشت گنجشک بشود
کانال قصه های خواب کودکانه
#قصه_شب
🆔 @ghesseyekhab
✅️ 10 شوخی جذاب با شوهر😅
😇 هر از گاهی وقتی شوهرتون به خونه میاد سلام کردنتون مانند سلام رفیقهای قدیمی باشه که چند سال همو ندیدند.
😆 با یک بوس محکم و آبدار
همسرتون را از خواب بیدار کنید یا آهنگ مورد علاقش رو پخش کنید و با رقص بیدارش کنید.
😁 هنگامی که داره با تلفن حرف میزنه جلوش برقصید یا اداش رو در بیارید تا خندهاش بگیره.
😃 حین انجام کاری که دارای تمرکز، شوهرتون رو قلقلک بدید یا گازش بگیرید و بعد فرار کنید.
🤣 وقتی که حموم میره برق رو خاموش کنید و تا زمانی که نگه دوست دارم اون رو روشن نکنید.
😃 زمانی که حواسش نیست یه نیشگون ازش بگیرید و درجا یک حرف عاشقانه بزنید و بعدش یک بوس.
😁 وقتی میخوای در گوشش یه چیزی بگی به جاش فوت کنی تو گوشش و بعد با خنده فرار کنی.
🤣 زمانی که خوابه آرایشش کنی فقط نذاری همینجوری بره بیرون.
😃 وقتی که روی مبل دراز کشیده شیرجه بزنید روش.
😉 باهاش کشتی بگیری و هرجا کم آوردی گازش بگیری.
❌️نکته مهم اینجاست که اول ظرفیت شوهرتون رو بسنجید و بعد باهاش شوخی کنید تا نتیجه عکس نده😱
🆔 @ghesseyekhab