eitaa logo
قصه‌های خواب کودکانه
292 دنبال‌کننده
633 عکس
390 ویدیو
4 فایل
📖قصه‌های فارسی برای کودکان ۱ تا ۸ سال 👦🧒اینجا هم قصه‌های خوب برای کوچولوهای عزیزتون داریم هم نکته‌های طلایی برای خودتون 🌙☀️هر روز بعد از ظهر و هر شب، یه قصه قشنگ و کوتاه و آموزنده برای دلبندهای شما
مشاهده در ایتا
دانلود
خرگوش بازیگوش و بچه زرافه راستگو.mp3
4.62M
📖اسم قصه: خرگوش بازیگوش و بچه زرافه راستگو 💯کانال قصه‌های خواب کودکانه 📌4 مگابایت 🆔 @ghesseyekhab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خیام آنلاین
اگر می خواهید از اخبار روز خیابان خیام و اطرافش مطلع شوید عضو خیام آنلاین بشید. برای اطلاع از اخبار کشور، استان و محله خیام و حومه آن کافیه به ما بپیوندید. @Khayamonline
کمی تامل 💎 راننده ماشینی در دل شب راه رو گم کرده بود و بعد از مدتی ناگهان ماشینش خاموش شد... همونجا شروع کرد به شکایت از خدا، که خدایا پس تو اون بالا داری چیکار میکنی؟!!! چون خسته بود خوابش برد و صبح که از خواب بیدار شد، از شکایت دیشبش خیلی شرمنده شد... چون ماشینش دقیقا نزدیک یه پرتگاه خطرناک خاموش شده بود... به خداوند اعتماد کنیم. 🆔 @ghesseyekhab
1.8M
💫مورچه و مگس کانال قصه های خواب کودکانه 🆔 @ghesseyekhab
❤️به فرزندت بگو دوست دارم ابراز محبت کردن فقط نباید مختص همسر باشه هر از گاهی فرزنداتون رو بغل و بوس کنید بهشون بگید چقدر دوستشون دارید و بهشون افتخار می کنید. بذارید بدونن همیشه و در همه حال به فکرشون هستید، بچه ها نیازمند و تشنه محبت هم پدر و هم مادر هستند بچه ها نباید نقش پدر رو فقط خارج از خونه ببینن باید بدونن همونطور که مادرشون دوستشون داره پدرشون هم همون حس رو داره و به عشق اونها سرما و گرما و سختی ها رو تحمل میکنه. 🔸بچه ها باید عشق پدر رو هم ببینن شما هزاران بار هم بگی بابا بخاطر ما داره کار میکنه فایده نداره چون اون رو وظیفه پدر میدونن، اما وقتی عشق ورزی و محبت رو ببینه اون کار و سختی ها رو هم درک می کنه و قدردانی خواهد بود. 🆔 @ghesseyekhab
2.26M
💫قهر و آشتی دوستان کانال قصه های خواب کودکانه 🆔 @ghesseyekhab
زنگ تجربه👇 بابام جلوی همه گفت دوست داشتم زن دوم بگیرم😔😔 سلام وقتتون بخیر خیلی دلم پره انقدر ک فقط دوست داشتم ی جایی حرف بزنم درد و مشکل من رو کسی درک نمی کنه مگه اینکه خودش گرفتار شده باشه یه دختر ۳۲ ساله هستم کارشناسی ارشدم رو گرفتم اما مجردم. همه مشکلاتم بخاطر مادرمه متاسفانه وسواسی شدید دارن. اصلا نمیتونید باور کنید پدرم تمام آبهای گرم خونه رو درآورده فقط توی آشپزخونه آب گرم داریم حمام هم بخواهیم بریم خودش میاد و آب گرم رو باز مبکنه. زندگی ما بخاطر وسواسی بودن مادرم روی هواست. نه محبتی توی خونه هست نه عشقی نه حرفهای محبت آمیزی هیچ چیزی، کسی منزل ما نمیاد ما هم اگر بریم بیرون به این راحتی نمیتونیم بیاییم داخل، باید هفت خان رستم رو طی کنیم تا مامانم بذاره بیاییم. واسه همین ترجیح میدم خونه بمونم هیچ جا هم نمیریم چون همه کثیفن😒😒 راستی داداش مجردم با دوستاش یه خونه گرفتن و چند ماه یکبار یه سری میزنه حوصله قوانین مامانم رو نداره یه نوه داریم ک بیچاره جرات نمیکنه هیچ کاری انجام بده همه میرن خونه مادربزرگ و پدربزرگ ک خوش باشند اونها میان فقط عذاب می کشن و میخوان زود برن جالبه ک اصلا برای مادرم مهم نیست اصلا هیچ احساسی نداره بخدا منم دارم کم کم مثل اون میشم. مادرم حتی خواستگار نمیتونه بپذیره چون میگه اونها شاید پاهاشون تمیز نباشه یه بار یکی رو اجازه داد بیان بعدش ک رفتن همه فرشا رو داد قالیشویی. عروسمون فامیله و مادرمو میشناسه ناراحتم بشه دیگه نمیاد چون برادرم میدونه مادرم مقصره یه داداش دیگه هم دارم ک اصلا قصد ازدواج نداره و میخواد از ایران بره. مشکل اصلی ما چند ماهیه ک داغ شده و اونم این که بابام بالاخره به تهدیداتش جامه عمل پوشوند و زن گرفت خیلی به مامانم التماس کرد ک یا دست بردار یا زن میگیرم از اونجایی که مامانم فقط خودش رو می دید و اهمیتی نداد اونم کار خودش رو کرد. من کاملا بهش حق میدم رسما زن نداشت فقط یه نظافتچی داشت ما هم همینطور، یه نظافتچی که آشپزی هم میکنه. متاسفانه هفته پیش داداشام فهمیدن ک بابا زنگ گرفته اومدن خونه بابام خیلی راحت گفت به کسی ربط نداره دوست داشتم زن بگیرم دعوا بالا گرفت و ناخواسته تلویزوین و ماشین لباسشویی رو داغون کردن پدرم هم از دستشون شکایت کرده هیچ کدوم کوتاه نمیان، همه فهمیدن و متعجبن مامانم اصلا ناراحت نیست و هیچی نمیگه داداشام بخاطر مامانم دارن خودشون رو به آب و آتیش میزنن اونوقت اون عین خیالش نیست رفتن دادگاه داداشام جلوی بابام وایسادن اما مامانم نرفته و میگه به من ربطی نداره بخدا نمی دونم باید چیکار کنم به هیچ کسی نمیتونم بگم چون تف بالا سره. یاد مامانم و سختیهای زندگیش میفتم دلم براش میسوزه که نداری و بدختیهای بابام رو دوشش بود حالا این شد نتیجش از اونطرف هم می بینم مامانم، زن بابام نیست و اهمیتی به خواسته های بابام نمیده حس میکنم مامانم خوشحاله که بابام زن گرفته انگار آزادتر شده و هر کاری بخواد میکنه، آبهای گرم تو خونه برقرار شدن بابا دیگه کاری بهش نداره نمیدونم عزیزانی که این متن رو می خونن باور میکنند یا نه انقدر غیر قابل باوره که اگر خودم یبار همچنین چیزی رو میخوندم باورم نمیشد. من فقط یه دوست دارم که بهش همه چیو گقتم مجبور بودم بگم وگرنه غمباد میکردم. اگر مامانم خودش رو درمان میکرد و داروهاش رو درست می خورد درست خوب میشد شما رو بخدا اگر وسواسی هستید دنبال درمان باشید مامانم اوایل بهتر بود سنش ک رفت بالا بدتر شد به بچه هاتون رحم کنید. من بارها به خودکشی فکر کردم فقط میترسم زندگی برام هیچ معنایی نداره . 🆔 @ghesseyekhab
1.79M
💫خرگوش کوچولو کانال قصه های خواب کودکانه 🆔 @ghesseyekhab
از آنجایی که کودکان، والدین را به‌عنوان شخصیت‌های مقتدر و حتی مانند خدایان می‌بینند، تصور می‌کنند که شیوه‌ای که با آن‌ها رفتار می‌شود، همان چیزی است که شایسته آن هستند. برای یک کودک، این جمله به معنای واقعی کلمه حقیقت دارد: "آنچه درباره من می‌گویی، همان چیزی است که هستم." در نتیجه، زمانی که با کودکان با احترام رفتار شود، آن‌ها به این نتیجه می‌رسند که شایسته احترام هستند و در نهایت، احترام به خود را در وجودشان پرورش می‌دهند. - استِفانی مارستون 🆔 @ghesseyekhab
1.11M
: لاکی کوچولوی حرف گوش نکن کانال قصه های خواب کودکان 🆔 @ghesseyekhab