(وقتي كه گفتار واستدلالهاي محكم امام به اينجا رسيد، عبدالملك، از مرحله شك نيز رد شد و به مرحله ايمان رسيد) در حضور امام صادق (ع) ايمان آورد و گواهي به يكتائي خدا و حقانيت اسلام داد و آشكارا گفت: (آن خدا است كه پروردگار و حكم فرماي زمين و آسمانها است و آنها را نگه داشته است!)
حمران، يكي از شاگردان امام كه در آنجا حاضر بود، به امام صادق (ع) رو كرد و گفت: (فدايت گردم، اگر منكران خدا به دست شما، ايمان آورده و مسلمان شدند، كافران نيز بدست پدرت (پيامبر- ص) ايمان آوردند.
عبدالملك تازه مسلمان به امام عرض كرد: (مرا به عنوان شاگرد، بپذير!).
امام صادق (ع) به هشام بن حكم (شاگرد برجسته اش) فرمود: (عبدالملك را نزد خو ببر و احكام اسلام را به او بياموز).
هشام كه آموزگار زبردست ايمان، براي مردم شام و مصر بود، عبدالملك را نزد خود طلبيد و اصول عقائد و احكام اسلام را به او آموخت، تا اينكه او داراي عقيده پاك و راستين گرديد، به گونه اي كه امام صادق (ع) ايمان آن مؤمن (و شيوه تعليم هشام) را پسنديد.
#داستانهای_حدیثی
#اصول_کافی
#توحید
#خداشناسی
#اعتقادی
#امام_صادق ع
✨اللّهم عجّل لولیّک الفرج الساعه✨
🔰با ما همراه باشید...
👣کانال قدم قدم....تا..ظهور
╭┅───────┅╮
🌷 ☆ @GHGHTaZ ☆ 🌷
╰┅───────┅╯
☆☆☆☆
☆☆☆
☆☆
☆
📚درماندگي دانشمندان زبردست در برابر امام صادق(ع)
⚜بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ⚜
🖋ابن مقفع و ابي العوجاء، دو نفر از دانشمندان زبر دست عصر امام صادق (ع) بودند و خدا و دين را انكار مي كردند و به عنوان دهري و منكر خدا، با مردم بحث و مناظره مي نمودند، در يكي از سالها، امام صادق (ع) در مكه بود، آنها نيز در مكه كنار كعبه بودند، ابن مقفع به ابن ابي العوجاء رو كرد و گفت:
(اين مردم را مي بيني كه به طواف كعبه سرگرم هستند، هيچ يك از آنها را شايسته انسانيت نمي دانم، جز آن شخصيتي كه در آنجا (اشاره به مكان جلوس امام صادق عليه السلام كرد) نشسته است، ولي غيره از او، ديگران عده اي از اراذل و جهال و چهارپايان هستند.)
ابن ابي العوجاء: (چگونه تو تنها اين شيخ (امام صادق عليه السلام) را به عنوان انسان با كمال ياد مي كني؟)
ابن مقفع: براي آنكه من با او ملاقات كرده ام، وجود او را سرشار از علم و هوشمندي يافتم، ولي ديگران را چنين نيافتم.
ابن ابي العوجاء: بنابراين لازم است، نزد او بروم و با او مناظره كنم و سخن تو را در شأن او بيازمايم كه راست مي گويي يا نه؟
ابن مقفع: به نظر من اين كار را نكن، زيرا مي ترسم، در برابر او درمانده شوي و او عقيده تو را فاسد كند.
ابن ابي العوجاء: نظر تو اين نيست، بلكه مي ترسي من با او بحث كنم و با چيره شدن بر او نظر تو را در شأن و مقام او، سست كنم.
ابن مقفع: اكنون كه چنين گماني درباره من داري، برخيز و نزد او برو، ولي به تو سفارش مي كنم كه حواست جمع باشد، مبادا لغزش يابي و سرافكنده شوي مهار سخن را محكم نگهدار، كاملا مراقب باش تا مهار را از دست ندهي و درمانده نشوي …
ابن ابي العوجاء برخاست و نزد امام صادق (ع) رفت و پس از مناظره، نزد دوستش ابن مقفع بازگشت و گفت:
(ما هذا ببشر وان في الدنيا روحاني يتحسد اذا شاء ظاهرا و يتروح اذا شاء باطنا فهو هذا … )
: (اين شخص بالاتر از بشر است، اگر دنيا روحي باشد و بخواهد در جسدي آشكار شود و يا بخواهد پنهان گردد همين مرد است).
ابن مفقع: او را چگونه يافتي؟
ابن ابي العوجاء: نزد او نشستم، هنگامي كه ديگران رفتند و من تنها با او ماندم، آغاز سخن كرد و به من گفت: (اگر حقيقت آن باشد كه اينها (مسلمانان طواف كننده) مي گويند، چنانكه حق هم همين است، در اين صورت اينها رستگارند و شما در هلاكت هستيد و اگر حق با شما باشد كه چنين نيست، آنگاه شما با آنها (مسلمانان) برابر هستيد (در هر دو صورت، مسلمانان، زياد نكرده اند)
من به او (امام) گفتم: (خدايت رحمت كند، مگر ما چه مي گوئيم و آنها (مسلمانان) چه مي گويند؟ سخن ما با آنها يكي است).
فرمود: (سخن شما با آنها (مسلمين) يك است، با اينكه آنها به خداي يكتا و معاد و پاداش و كيفر روز قيامت و آبادي آسمان و وجود فرشتگان، اعتقاد دارند، ولي شما به هيچيك از اين امور، معتقد نيستيد و منكر وجود خدا مي باشيد).
من فرصت را بدست آورده و به او (امام) گفتم: (اگر مطلب همان است كه آنها (مسلمانان) مي گويند و قائل به وجود خدا هستيد، چه مانعي دارد كه خدا خود را بر مخلوقش آشكار سازد و آنها را به پرستش خود دعوت كند، تا همه بدون اختلاف به او ايمان آورند، چرا خدا خود را از آنها پنهان كرده و بجاي نشان دادن خود، فرستادگانش را به سوي آنها فرستاده است، اگر او خود بدون واسطه با مردم تماس مي گرفت، طريق ايمان آوردن مردم به او نزديكتر بود).
او (امام) فرمود: واي بر تو چگونه خدا بر تو پنهان گشته با اينكه قدرت خود را در وجود تو به تو نشان داده است، قبلا هيچ بودي، سپس پيدا شدي، كودك گشتي و بعد بزرگ شدي و بعد از ناتواني، توانمند گرديدي، سپس ناتوان شدي و پس از سلامتي، بيمار گشتي، سپس تندرست شدي، پس از خشم، شاد شدي، سپس غمگين، دوستيت و سپس دشمنيت و به عكس، تصميمت پس از درنگ و به عكس اميدت بعد از نااميدي و به عكس، يادآوريت بعد از فراموشي و به عكس و … به همين ترتيب پشت سر هم نشانه هاي قدرت خدا را براي من شمرد، كه آنچنان در تنگنا افتادم كه معتقد شدم بزودي بر من چيره مي شود، بر خاستم و نزد شما آمدم).
#داستانهای_حدیثی
#اصول_کافی
#توحید
#خداشناسی
#اعتقادی
#امام_صادق ع
✨اللّهم عجّل لولیّک الفرج الساعه✨
🔰با ما همراه باشید...
👣کانال قدم قدم....تا..ظهور
╭┅───────┅╮
🌷 ☆ @GHGHTaZ ☆ 🌷
╰┅───────┅╯
moaaveniyaan_helme_emam_zamaan_308533.mp3
2.27M
89-5-3-حجت الاسلام عالی.mp3
10.75M
✅دینداری در آخرالزمان
🎙 فایل صوتی کامل برنامه
📋 با موضوع :
🌹پاسخگویی به سوالاتی درباره امام زمان (عج)
🗓 تاریخ : ۸۹/۵/۳
🗂 حجم : ۱۰.۲ مگابایت
🌹استاد عالی
#مهدوی #مذهبی #اعتقادی #مسائل_روز را در این کانال #دانلود کنید.
👇👇
🆔 @GHGHTaZ
🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹