☆☆☆☆
☆☆☆
☆☆
☆
📚درماندگي دانشمندان زبردست در برابر امام صادق(ع)
⚜بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ⚜
🖋ابن مقفع و ابي العوجاء، دو نفر از دانشمندان زبر دست عصر امام صادق (ع) بودند و خدا و دين را انكار مي كردند و به عنوان دهري و منكر خدا، با مردم بحث و مناظره مي نمودند، در يكي از سالها، امام صادق (ع) در مكه بود، آنها نيز در مكه كنار كعبه بودند، ابن مقفع به ابن ابي العوجاء رو كرد و گفت:
(اين مردم را مي بيني كه به طواف كعبه سرگرم هستند، هيچ يك از آنها را شايسته انسانيت نمي دانم، جز آن شخصيتي كه در آنجا (اشاره به مكان جلوس امام صادق عليه السلام كرد) نشسته است، ولي غيره از او، ديگران عده اي از اراذل و جهال و چهارپايان هستند.)
ابن ابي العوجاء: (چگونه تو تنها اين شيخ (امام صادق عليه السلام) را به عنوان انسان با كمال ياد مي كني؟)
ابن مقفع: براي آنكه من با او ملاقات كرده ام، وجود او را سرشار از علم و هوشمندي يافتم، ولي ديگران را چنين نيافتم.
ابن ابي العوجاء: بنابراين لازم است، نزد او بروم و با او مناظره كنم و سخن تو را در شأن او بيازمايم كه راست مي گويي يا نه؟
ابن مقفع: به نظر من اين كار را نكن، زيرا مي ترسم، در برابر او درمانده شوي و او عقيده تو را فاسد كند.
ابن ابي العوجاء: نظر تو اين نيست، بلكه مي ترسي من با او بحث كنم و با چيره شدن بر او نظر تو را در شأن و مقام او، سست كنم.
ابن مقفع: اكنون كه چنين گماني درباره من داري، برخيز و نزد او برو، ولي به تو سفارش مي كنم كه حواست جمع باشد، مبادا لغزش يابي و سرافكنده شوي مهار سخن را محكم نگهدار، كاملا مراقب باش تا مهار را از دست ندهي و درمانده نشوي …
ابن ابي العوجاء برخاست و نزد امام صادق (ع) رفت و پس از مناظره، نزد دوستش ابن مقفع بازگشت و گفت:
(ما هذا ببشر وان في الدنيا روحاني يتحسد اذا شاء ظاهرا و يتروح اذا شاء باطنا فهو هذا … )
: (اين شخص بالاتر از بشر است، اگر دنيا روحي باشد و بخواهد در جسدي آشكار شود و يا بخواهد پنهان گردد همين مرد است).
ابن مفقع: او را چگونه يافتي؟
ابن ابي العوجاء: نزد او نشستم، هنگامي كه ديگران رفتند و من تنها با او ماندم، آغاز سخن كرد و به من گفت: (اگر حقيقت آن باشد كه اينها (مسلمانان طواف كننده) مي گويند، چنانكه حق هم همين است، در اين صورت اينها رستگارند و شما در هلاكت هستيد و اگر حق با شما باشد كه چنين نيست، آنگاه شما با آنها (مسلمانان) برابر هستيد (در هر دو صورت، مسلمانان، زياد نكرده اند)
من به او (امام) گفتم: (خدايت رحمت كند، مگر ما چه مي گوئيم و آنها (مسلمانان) چه مي گويند؟ سخن ما با آنها يكي است).
فرمود: (سخن شما با آنها (مسلمين) يك است، با اينكه آنها به خداي يكتا و معاد و پاداش و كيفر روز قيامت و آبادي آسمان و وجود فرشتگان، اعتقاد دارند، ولي شما به هيچيك از اين امور، معتقد نيستيد و منكر وجود خدا مي باشيد).
من فرصت را بدست آورده و به او (امام) گفتم: (اگر مطلب همان است كه آنها (مسلمانان) مي گويند و قائل به وجود خدا هستيد، چه مانعي دارد كه خدا خود را بر مخلوقش آشكار سازد و آنها را به پرستش خود دعوت كند، تا همه بدون اختلاف به او ايمان آورند، چرا خدا خود را از آنها پنهان كرده و بجاي نشان دادن خود، فرستادگانش را به سوي آنها فرستاده است، اگر او خود بدون واسطه با مردم تماس مي گرفت، طريق ايمان آوردن مردم به او نزديكتر بود).
او (امام) فرمود: واي بر تو چگونه خدا بر تو پنهان گشته با اينكه قدرت خود را در وجود تو به تو نشان داده است، قبلا هيچ بودي، سپس پيدا شدي، كودك گشتي و بعد بزرگ شدي و بعد از ناتواني، توانمند گرديدي، سپس ناتوان شدي و پس از سلامتي، بيمار گشتي، سپس تندرست شدي، پس از خشم، شاد شدي، سپس غمگين، دوستيت و سپس دشمنيت و به عكس، تصميمت پس از درنگ و به عكس اميدت بعد از نااميدي و به عكس، يادآوريت بعد از فراموشي و به عكس و … به همين ترتيب پشت سر هم نشانه هاي قدرت خدا را براي من شمرد، كه آنچنان در تنگنا افتادم كه معتقد شدم بزودي بر من چيره مي شود، بر خاستم و نزد شما آمدم).
#داستانهای_حدیثی
#اصول_کافی
#توحید
#خداشناسی
#اعتقادی
#امام_صادق ع
✨اللّهم عجّل لولیّک الفرج الساعه✨
🔰با ما همراه باشید...
👣کانال قدم قدم....تا..ظهور
╭┅───────┅╮
🌷 ☆ @GHGHTaZ ☆ 🌷
╰┅───────┅╯
قدم قدم تا ظهور
💠دمی با عرفا...
💠حکیم هیدجی
محمد حکیم هیدجی از بزرگان فلسفه و از حکماء و از عرفای نامدار ایران است. او در هیدج از توابع زنجان در سال ۱۲۷۰ هجری قمری به دنیا آمد.
🎓تحصیلات و اساتید
حکیم هیدجی در حوزه هیدج و قزوین تحصیل کرد. او مدتی در مدرسه معصومیه درس خواند و بعد به قزوین وتهران رفت سپس برای ادامه تحصیلات به عتبات رفت و نزد میرزای شیرازی به کسب فیض پرداخت سپس به تهران بازگشت و تا آخر عمر در مدرسه منیریه تهران اقامت گزیده و تدریس می نمود [۱]حکیم هیدجی جامع علوم معقول و معلوم بوده است. او فقه و اصول را نزد مرحوم آشتیانی خواندهاست.
📚آثار
از آثار او می توان به شرح منظومه سبزواری،رساله دخانیه، دانشنامه،کشکول هیدجی،دیوان فارسی و دیوان ترکی او اشاره نمود.دیوان ترکی وی مشهورتر است و بارها در تبریز و زنجان به چاپ رسیده است[۲] در اشعار ترکی اش ابتدامغنی تخلص می نمود و سپس تخلص خود را به هیدجی تغییر دارده است. اکثر اشعارش در موضوعات عرفانی و اخلاقی و گاهی اجتماعی میباشند.احمد کسروی میگوید زمانی که در عدلیه زنجان بوده(احتمالا در سال 1302)،اشعار ترکی وی در یادها و زبانها می بود،و آنها را گرد آورده است[۳]
🖋ورود به عرفان
علامه طهرانی درباره چگونگی ورود وی به عرفان در کتاب معاد شناسی می نویسد :«ميگويند مرحوم هيدجي منكر مرگ اختياري بوده است و خلع و لبس اختياري را محال ميدانسته، و اين درجه و كمال را براي مردم ممتنع ميپنداشته است، و در بحث با شاگردان خود جدّاً انكار مينموده و ردّ ميكرده است. يك شب در حجرۀ خود بعد از بجا آوردن فريضۀ عشاء رو به قبله مشغول تعقيب بوده است كه ناگهان پيرمردي دهاتي وارد شده، سلام كرد و عصايش را در گوشهاي نهاد و گفت: جناب آخوند! تو چكار داري به اين كارها ؟ هيدجي گفت: چه كارها ؟ پيرمرد گفت: مرگ اختياري و انكار آن؛ اين حرفها به شما چه مربوط است ؟ هيدجي گفت: اين وظيفۀ ماست، بحث و نقد و تحليل كار ماست. درس ميدهيم، مطالعات داريم، روي اين كارها زحمت كشيدهايم؛ سر خود نميگوئيم! پيرمرد گفت: مرگ اختياري را قبول نداري ؟! هيدجي گفت: نه. پيرمرد در مقابل ديدگان او پاي خود را به قبله كشيده و به پشت خوابيد و گفت: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّآ إِلَيْهِ رَ'جِعُونَ و از دنيا رحلت كرد، و گوئي هزار سال است كه مرده است. حكيم هيدجي مضطرب شد. خدايا اين بلا بود كه امشب بر ما وارد شد؟ حكومت ما را چه ميكند ؟ ميگويند مردي را در حجره برديد، غريب بود و او را كشتيد و سمّ داديد يا خفه كرديد. بيخودانه دويدم و طلاّب را خبر كردم، آنها به حجره آمدند و همه متحيّر و از اين حادثه نگران شدند. بالاخره بنا شد خادم مدرسه تابوتي بياورد و شبانه او را به فضاي شبستان مدرسه ببرند تا فردا براي تجهيزات او و استشهادات آماده شويم، كه ناگاه پيرمرد از جا برخاست و نشست و گفت: بِسْمِ اللَهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ، و سپس رو به هيدجي كرده و لبخندي زد و گفت: حالا باور كردي ؟ هيدجي گفت: آري باور كردم، به خدا باور كردم؛ امّا تو امشب پدر مرا درآوردي، جان مرا گرفتي! پيرمرد گفت: آقاجان! تنها به درس خواندن نيست؛ عبادت نيمه شب هم لازم دارد، تعبّد هم ميخواهد، چه ميخواهد، چه ميخواهد... فقط تنها بخوانيد و بنويسيد و بگوئيد و بس، مطلب به اين تمام ميشود ؟! از همان شب حكيم هيدجي رويّۀ خود را تغيير ميدهد، نيمي از ساعات خود را براي مطالعه كردن و نوشتن و تدريس كردن قرار ميدهد و نيمي را براي تفكّر و ذكر و عبادت خداي جلّ و عزّ. شبها از بستر خواب پهلو تهي ميكند و خلاصۀ امر به جائي ميرسد كه بايد برسد. دلش به نور خدا منوّر و سِرّش از غير او منزّه، و در هر حال انس و الفت با خداي خود داشته است. و از ديوان شعر فارسي و تركي او ميتوان حالات او را دريافت. حاشيهاي بر شرح منظومۀ سبزواري دارد كه بسيار مفيد است.»[۴]
⚫️وفات
وی در سال 1314ه.ش در مدرسه منیریه تهران وفات نمود و بنا به وصیتش جنازه اش به قم منتقل شده و پس از آنکه آیه الله شیخ عبدالکریم بر او نماز خواند،در سمت شمال شرقی بارگاه حضرت معصومه که در آن زمان قبرستان بابلان بود به خاک سپرده شد.قبرستان بابلان امروزه وجود ندارد ظاهرا قبر حکیم در یک مغازه نوارفروشی مذهبی باقی مانده است[۵]
در آخر دیوان حکیم هیدجی که بیانگر حالات عرفانی اوست وصیّتنامهٔ او آورده شده است. او پس از حمد خداوند و شهادت و تقسیم اثاثیّه و کتابهای خود چنین گفته: از رفقا تقاضا دارم وقتی من مُردم عمامهٔ مرا روی عماری نگذارند، های و هوی لازم نیست، و برای مجلس ختم من موی دماغ کسی نشوند زیرا که عمر من در این جهان (مادی) ختم شده و عمل من خاتمه یافته است. دوستان
من خوش باشند زیرا من از زندان طبیعت (این جهان مادی) خلاص (میشوم) و به سوی مطلوب خود (خداوند) میروم و عمر جاودان مییابم... دوست داشتم پولی داشتم و به رفقا میدادم که در شب رحلت من مجلس سوری تهیّه کرده و سروری فراهم آورند، زیرا که آن شب، شب وصال (و رسیدن) من (به خداوند) است.... هیدجی عارف هنگام شب وفات خود همهٔ طلاّّب مدرسهٔ منیریّه، را جمع میکند و به آنها نصیحت و اندرز میدهد و به اخلاق اسلامی دعوت مینماید. هیدجی نماز صبح خود را در اوّل فجر صادق میخواند و بعد از ساعتی در سال ۱۳۱۴ش در تهران در سن 84 سالگی وفات میکند.[۶][۷]
🕌محل دفن
مزار و مدفن حکیم هیدجی در شهر قم و در ابتدای خیابان چهارمردان و در کنار مزار ابن بابویه قمی و قاضی سعید قمی قرار دارد.
🔖پانویس
1-↑ تاریخ ابهر،آقاجان فخیمی،زنجان،نشر زنگان1376 ص247
2-↑ دیوان حکیم هیدجی،مقدمه و تصحیح م. کریمی،تهران.اندیشه نو،1382صص 8-10
3-↑ زندگانی من،احمد کسروی،بی جا بی تا،ص176
4-↑ علامه طهرانی. «داستان حكيم هيدجي و مرگ اختياري مرد عامي».
5-↑ تاریخ ابهر،آقاجان فخیمی،زنجان،زنگان 1376 صص248-249
6-↑ تهرانی، محمد حسین. کتاب معاد شناسی، جلد اول.
7-↑ سایت اطلاع رسانی تبیان استان زنجان
https://eitaa.com/GHGHTaZ
چکار کنیم امام زمان عج بیاد.mp3
1.67M
⚜⚜⚜ویژه ها⚜⚜⚜
📺کلیپ بسیار زیبای "چکار کنیم امام زمان عج بیاد" از استاد پناهیان 👆
⏳مدت 3:23 دقیقه
#امام_زمان عج
#حضرت_مهدی
👈مرجع کلیپ های مذهبی و مهدوی:
👣قدم قدم....تا..ظهور
🆔 @GHGHTaZ
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰انتقادات شدیدالحن دانشجو به اقای روحانی هم نشانه ای از مطالبه برای #حجامت_نظام است
🔹وزرای هزار میلیاردیتان از درد مردم آگاه نیستند
@GHGHTaZ