سفر به قلعه خورشید
نویسنده :رقیه بابایی
انتشارات:جمکران
داستان پسر برده ای ست به نام سحاب که از خانه صاحبش فرار کرد و در کاروانی که امام رضا علیه السلام را به مرو میبرد پنهان شد،در راه کرامتهای بسیاری از امام دید و بعد از شهادت حضرت به مدینه برگشت و کاتب امام جواد علیه السلام شد.
#معرفی_اعضا
#کودک_و_نوجوان
#عضو_فعال:فاطمه سادات غضنفری👏
#سفر_به_قلعه_خورشید
@ghobalib📚
کتاب «کمی دیرتر» که از چهار فصل زمستان، پاییز، تابستان و بهار تشکیل شده، نگاهی است متفاوت و نقادانه به فضای انتظار جامعه امروز. رمان با یک اتفاق شگفت و غریب آغاز می شود، جشن نیمه شعبان و مجلسی پرشور و بسیاری که فریاد «آقا بیا» سرداده اند… در این میان جوانی و فریادی که: «آقا نیا…» این شروع جذاب ما را با شخصیت هایی آشنا می کند که همه مدعی انتظارند اما وقتی هنگام عمل می رسد و هنگامه عمل به شعارها می رسد، آن نمی کنند که می گفتند. رمان در فضایی مکاشفه گونه و بی زمان پیش می رود و مواجه همه آدم ها را می بینیم با قصه ظهور… و کشف چرایی «آقا نیا»ی جوان.
شجاعی در این رمان همه اقشار و همه آدم ها را با بهانه هایشان برای نخواستن امر ظهور، دقیق و ظریف معرفی می کند. تا آنجاکه حتی به راوی هم رحم نمی کند و در فضایی بسیار بدیع، خودش را هم در معرض این امتحان می گذارد. نویسنده در «کمی دیرتر» همه آفت های انتظار را با شخصیت های قصه اش برای مخاطب روایت نمی کند، بلکه به تصویر می کشد و نشانش می دهد…انسان های مدعی انتظار و منتظر ظهور غریبه نیستند؛ خودمانیم و شجاعی در رمانش به خوبی به این زبان دست یافته که وقتی از هر قشر و صنف و گروهی یک نمونه آورده با مصادیق کار ندارد و در پی اثبات شمول ادعایش است. نویسنده در پایان همه موشکافی هایش در نقد منتظران به دنبال آن است که مخاطب منتظر واقعی را بشناسد و ببیند که انتظار به فریادهای بلند «آقا بیا» نیست؛ به دلی است که برای حضرت می تپد و اخلاصی که میان زندگی جاری است و آقایی که خودش به دیدارمنتظرانش می آید
#معرفی
#عضو_فعال: زینب سادات تقوی
✳️کتابخانه مسجدقبا
@ghobalib📚