پدر، عشق و پسر
✍نویسنده: سید مهدی شجاعی
📖۸۷صفحه
من آنجا ایستاده بودم. پدر به علی اکبر گفت:" پیش رویم، مقابل چشمانم راه برو!"
و او راه رفت...
چه می گویم؟ راه نرفت. ماه را دیده ای که در آسمان چگونه راه می رود؟ چطور بگویم؟ طاووس خیلی کم دارد. اصلا گمان کن که سرو، پای رفتن داشته باشد! نه ، پای راه رفتن نه ، قصد خرامیدن داشته باشد....
و حسین سر به آسمان بلند کرد و گفت :" شاهد باش خدای من ! جوانی را به میدان می فرستم که شبیه ترین خلق به پیامبر توست در صورت ، در سیرت ، در کردار ، در گفتار و حتی در گامهای رفتار ...
#علی_اکبر
#امام_حسین علیه السلام
#موجوددرقفسه
✳️کتابخانه مسجد قبا
@ghobalib📚