eitaa logo
کتابخانه مسجد قبا
215 دنبال‌کننده
728 عکس
81 ویدیو
42 فایل
اینجا فضاییست برای تنفس لابلای ورق های خیال انگیز کتاب ارتباط با مدیر و تمدید کتابها ازطریق آیدی: @Sarbaaazevelaayat ⏰ساعات کاری کتابخانه: روزهای زوج از ساعت ۱۷ تا ۱۹ لینک کانال برای معرفی به هم محله ای هامون .
مشاهده در ایتا
دانلود
منتظر انتقادات و پیشنهادات شما برای بهبود اوضاع کتابخوانی 🤒در محله هستیم. @Zkarkhi @Sarbaaazevelaayat
💡چند پیشنهاد برای نرفته‌ها ‌ 💔اگه به هر دلیلی امسال جزو جامونده‌های زیارت اربعین هستید، این چندتا پیشنهاد بهتون کمک می‌کنه تا توی این روزها ارادتتون به سیدالشهدا علیه‌السلام رو به شکل‌ متفاوت‌تری ابراز کنید. ع @ghobalib📚
📚 پرخو (پرخو در لغت‌نامه دهخدا به معنای هرس و بریدن شاخه‌های زیادی درختان است.) ✍️ شبنم غفاری حسینی 📄 ۱۲۸ صفحه 📌 رمان، داستان شکل‌گیری جنگ دارویی در جهان و مبارزه یک دکتر با افرادی سازمان‌یافته در ایران را روایت می‌کند. 📎 انتشارات شهید کاظمی 🔖 داستان کتاب: روایت داستانی از زنی که در میانۀ پژوهش‌های علمی و آزمایش‌های عملی، به نتیجه‌ای تکان‌دهنده و باور‌نکردنی دست پیدا می‌کند؛ نتیجه‌ای که تمام مسیر زندگی‌اش را تغییر می‌دهد و او را سوق می‌دهد سمت دوراهی‌های زندگی و انتخاب‌هایی سخت و تردید‌آمیز. زنی که در طول داستان هر روز قوی‌تر و مصمّم‌تر از روز قبل است. پرخو داستان مبارزه است. مبارزه‌ای برای رسیدن به راستی و نابودی نفاق. فقط سمیرا نیست که باید انتخاب کند؛ همۀ آدم‌های دور‌و‌برش در مسیری قدم می‌گذارند که شک‌برانگیز و حساس است؛ دوراهی عافیت‌طلبی و حق‌جویی. ✂️ برشی از کتاب: با سمانه دست هم را می‌گرفتیم و می‌دویدیم لا‌به‌لای علف‌های بلند صحرای پشت خانه که آخرش می‌رسید به دیوار مدرسه. کلاس‌اولی‌ها پایشان گیر می‌کرد به ساقه‌های کلفت علف و توی گل و لای می‌خوردند زمین؛ آن وقت دستشان را می‌گرفتیم و بلندشان می‌کردیم. بابا می‌گفت. بابا همیشه می‌گفت دستت دراز باشد برای کمک به آدم‌ها؛ خودش ولی دستش همیشه روی تخت بود؛ بی‌حرکت. می‌خواهم دستم را دراز کنم. برای همین شروع کرده‌ام... : زهرا هلالیان👏
📚 خداحافظ سالار ✍️ حمید حسام 📄 ۴۴۸ صفحه 📌 این کتاب خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی از مدافعان حرم است. کتاب خداحافظ سالار به زندگی پرفراز و نشیب این زن بزرگ پرداخته که از کودکی شروع شده و درنهایت به شهادت سردار همدانی در سال ١٣٩٤ ختم می‌شود. 📎 انتشارات ۲۷ بعثت ✂️ برشی از کتاب: خواستگارها پاشنه در را ول نمی‌کردند؛ بیشترشان پولدار و آدم‌های اسم و رسم دار بودند. از گاراژدار و راننده کامیون تا کارمند و بازاری. سرآمد آن‌ها که خیلی سمج بود، پسر یک خان معروف بود که گاراژ، ملک، مغازه و حیاط بزرگ را یک جا باهم داشت. ما رفت و آمد دوری با آن‌ها در ایام عید داشتیم و آرزو می‌کردیم که عید برسد تا برویم حیاط زیبایشان را تماشا کنیم. به جای سگ، گرگ جلوی در حیاط بزرگ بسته بودند و به اصطلاح پول‌شان از پارو بالا می‌رفت. پدرم به این وصلت راضی بود اما مادرم می‌گفت که این پول و پله پروانه را خوشبخت نمی‌کند. من در اتاق بغلی فالگوش ایستاده بودم و می‌شنیدم که مادرم می‌گفت: مادر من حسینه، حسین همه جوره تیکه تن ماست. و پدرم جواب می‌داد: حسین پسر خوبیه، خواهرزاده‌امه و بزرگش کردم و هیچ مشکلی نداره اما دست و بالش خالیه. و مادرم صدایش را بلندتر می‌کرد: - دو رکعت نماز حسین به یه دنیا پول می‌ارزه. من راضی به وصلت با غریبه‌ها نیستم. اصلا جواب خواهرت رو چطور می‌خوای بدی؟ می‌خوای بگی به خاطر پول، پروانه رو دادم به غریبه‌ها؟ پدر سکوت می‌کرد و من از این سکوت خوشحال می‌شدم. :زهراهلالیان👏
شاهۍ‌بھ‌جہان‌مثل‌توآوازھ‌ندارد مثل‌حرمٺ‌هیچ‌ڪجا‌سازھ‌ندارد ارباب‌منۍ‌جان‌منۍ‌شاھ‌شھیدان مجنون‌توام‌عشق‌من‌اندازھ‌ندارد(:♥️🖇!"
باتوجه به تغییر ساعتها، کتابخانه امروز از ساعت۵ونیم باز می شود
💢 مسابقه آنلاین کتابخوانی شهدای انتظامی 📌 چهارمین دوره مسابقات کتاب خوانی آنلاین شهدای انتظامی با محوریت کتاب سی قدم تا پرواز (روایت دلاوری جانبازان انتظامی) برگزاری می شود. ♨️ خبر 🔖 http://shnja.ir/TBJM9ph
کتابهای جدید رسید😍
یکشنبه و سه شنبه ی این هفته کتابخانه تعطیل است. نیازی به تمدید کتابها نیست
پیامبرمان را بیشتر بشناسیم📚 @ghobalib📚
مجموعه ۲۰ جلدی پیامبر(صلی الله علیه و اله) این مجموعه هم که در قفسه موجود است،منبع خوبی برای آشنایی بیشتر با زندگانی رسول گرامی اسلام است. بخشی از متن📖 در همین آغاز روزهای بیماری اش، روزی علی به او گفته بود: پیامبرا در خواب دیدم که زرهی پوشیده ام... و ناگاه آن زره از تنم جدا شد و من [در جبهه ی سهمناک کارزار] بی زره ماندم!...😔 فاطمه نیز در رویای خود دیده بود که ورقی از قرآن برابر خویش دارد و در آن می خواند و ناگاه آن ورق همچون ابری سپید که به سرعت و در یک لحظه در افقهای دور گم می شود ، بی دلیل از برابر چشمانش گم و دور شده و در آسمان ناپدید شده بود... رو به دو گرامی محبوب دلبند و میوه های جان ارجمند خود کرده و گفته بود: من زره و قرآن شما بودم و تعبیرش آن است که بزودی از میانتان می روم و برایتان نمی مانم... @ghobalib📚