eitaa logo
نواب همتیان | غوغا
92 دنبال‌کننده
44 عکس
44 ویدیو
0 فایل
غوغای واژه ها به دل است... ارتباط با من: @navabhematiyan
مشاهده در ایتا
دانلود
💢سخنی محترمانه با خانم ترانه علیدوستی ✅خانم ترانه علیدوستی ،بازیگرمحترم سینما.برای من شما بازیگر محترمی هستید.اما بارها نشان داده‌اید که بیرون از عالم بازیگری اصلا و ابدا تبعات و پیامدهای رفتارهایتان را نمی‌سنجید.مثل خیلی‌ از هم صنفی‌های دیگرتان.اکنون نه کشف حجابتان درحریم شخصی‌ و نه آن شعار روی کاغذتان.هیچ کدام برای من اهمیت ندارد.البته نمی‌گویم حق ندارید حرف بزنید. انسانید و طرفدار یک جریان فکری.دوست دارید برای حمایت از نحله فکری‌تان کاری کنید. مختارید. امااین رفتارها دارد جامعه را ناامن می‌کند.حتی برای دخترتان حنا ✅شما چون اسم و رسم دارید اتفاقی برایتان نمی‌افتد.این را می‌گویم چون برخوردها درکشور ما عادلانه نیست.که اگر بود رژه روندگان فرش قرمز فجر بسیار بیشتر از آن دختر طبقه متوسط سزاوارترندبرای برخوردهای گزینشی گشت ارشاد.این کار برای شما صرفا بیرون آمدن چند لاخ موست. اما برای قداره بندهای خیابان به جسارت بیشتر برای فرو کردن محکم‌تردشنه درقلب دیگران تعبیر می‌شود. برای شما یک پلاکارد است.اما برای آن دختر نوجوان جسارت است برای به کشتن دادن خود وسط خیابان.برای شما فقط زل زدن به دوربین روی میز نهارخوری خانه امنتان است.اما دارید به جوانی جسارت می‌دهید که خود را بیندازد پشت میله ها تا برای چندسال به دیوار زندان زل بزند ✅پس فردا هم که همه چیز آرام شد برمی‌گردید سرکارتان تا یک تهیه کننده دیگر اختلاسی کند و مثل سریال شهرزاد پول کلان به جیب بزنید و پشت دوربین به ریش ملت و دولت و حکومت بخندید. گندش هم که دربیاید فقط می‌گویید عه؟!اگر می‌دانستم اختلاس شده وارد پروژه نمی‌شدم ✅شما اگر فکر اصلاح کشورید بایدپول را برمی‌گرداندید. تا ژست الان‌تان هم قابل باور می‌شد. در قضیه me too دوباره همینطور بدون لحاظ کردن جوانب کار یک پلاکارد گرفتید دستتان و فضای جامعه را برای اکثریت جامعه هنری زنان ناامن کردید.که حتی محبور شدند بخاطر نشنیدن تهمت‌های تجاوز از بازیگری کناره‌گیری کنند وحتی صفحه مجازی‌شان را ببندند ✅خانم علیدوستی،هرکسی در این کشور معترض به وضعیت باشد حق دارد اما شما نه.شما در بی قانون ترین کشور به لحاظ مدیریت سلبریتی‌ها نفس کشیده‌اید و بدون هیچ هزینه‌ای همیشه هر حرفی خواسته‌اید زده‌اید و پول و شهرت و اعتبار کلان به جیب زده‌اید.در کشوری معترض به حقوق زنان هستید که به عنوان یک زن توانسته‌اید تا سطح جشنواره‌های جهانی پیش بروید.تناقضی حس نمی‌کنید؟ بیشتر فکر کنیم به رفتارهای این روزهایمان والسلام @navab_hematiyan
💢برای تو ای دختر همسایه، نگذار شود خانه تو مثل ما خرابه 🔅برای هر لحظه ترسیدن زیر چکمه‌های تحجر طالبان‌اند اما هنوز نشکسته‌اند. چهره‌‌هایشان خسته است اما نشکسته‌اند. چون امید دارند به آینده.به آینده مشترکمان.راستی چقدر زیباست اتحاد فراملی.چه آنجا که برادران افغان شانه به شانه حججی و سلیمانی دا.عش را زمین می‌زدند.چه الان که دختران افغان از زیر خروارها پوکه‌های استعمار و و تکفیر فریاد زن زندگی آگاهی سر می‌دهند . 🔅برای به زور سربازهای دشمن را بوسیدن بارها این اثر زیبای دختران همسایه‌مان را شنیدم.اما این بخش حس دیگری دارد.برای به زور سربازهای دشمن را بوسیدن .حس تکرار یک تجربه تلخ. احساس شرم بی فایده.نخواستن با اجبار.و حس خواستن با دستور. برای انسان،بوسیدن انتهای ابرازعشق است. تنها خواست انسان است که تنفر در آن نیست.مگر پای تظاهر و نخواستن در بین باشد.مگر تحکمی به وسعت تاریخ هنگام بوسیدن دیگری روی دوش تو حس شود.مگر زمانی که عریانی تن تو مقدم بر عریانی روح آنکه می‌بوسی‌اش نباشد . 🔅برای حرف مفت معروفهای بی صرفه همسایه عزیز فغان.تن هر وطنی زخمی این بی مصرف‌هاست.مصیبت مشترک ماست.مصیبت مشترک هر جایی که مشتی احمق و احمق‌تر می‌شوند جلودار افکار توده‌ها.مصیبت ماست که در آمد یک سلبریتی در کشور ما ساعتی چهل و پنج میلیون تومان اما یک معلم درآمد یک سالش هم این عدد نیست. نفهم‌هایی که زور جیبشان بر زور فهم ملت می‌چربد. چون زور شهرت بر زور فهمیدن می‌چربد.چون زور دروغ اگر اشک‌آور باشد بر حقیقت می‌چربد حتی اگر نجات بخش باشد . 🔅برای تو نوشته ام برای آینده تو بهتر از آینده‌ی این دموکراسی دیکتاتوری می‌توانی بگویی.که ظاهرش زن زندگی آزادی است. وباطنش تجزیه و بمب و ترور و تجاوز است.تو می‌توانی از آینده این دموکراسی دیکتاتور مآبانه حرف بزنی چون صدای پوتین سربازان سرزمین فرصت‌هارا خوب روی خاکت شنیده‌ای.چون معکوس آنچه آنجلیناجولی در نیم ساعت بعد از نیمه شب نشان داد را به چشم دیده‌ای. چون دیده‌ای به اسم نجات از تکفیری‌ها پانزده سال الماس و طلای سرزمینت را چگونه غارت کردند وبه جایش برایت دست و پای قطع شده هموطنانت را گذاشتند. از آینده بگو چون خوب می‌دانی مین‌گذاری زمین‌های حاصلخیزت یعنی چه.تو برای ما از آینده بگو خواهر عزیزم @navab_hematiyan
🎯کاربرد کشته سازی در جنگ‌های نوین . کشته سازی در جنگ های هیبریدی وشناختی امروز یک ابزار برای تولید روایت است.نوعی تهیه خوراک رسانه‌ای.در شرایط کنونی کشته سازی برای کشته سازی معنا ندارد. اصلا سود و منفعتی هم ندارد.که مثلا بکشیم تا عدد کشته های حریف بالا برود. نه. اینطور نیست.چون فضای فعلی افکار عمومی فضای خطی و تک روایتی نیست.که فقط درگیر اصل اتفاق باشد.مخاطب کنونی در جهان شبکه های اجتماعی،واقعه و اتفاق را برای دریافت جزییات اتفاق بررسی نمیکند. علاوه بر بررسی جزییات، دنبال کشف تاثیر آن در فضای کلان افکار عمومی هم هست. متوجه اتفاق شد می‌رود سراغ روایت ها. سپس می‌رود سراغ فراروایت ها. تا کنش ترجیحی خودش را کشف کند.بخاطر همین کشته سازی پروژه ای است در خدمت یک روایت کلان‌تر . این روزهاکشته سازی برای این رقم میخوردکه نیروهای پلیس محکوم به کشتن باشند. پس روایت کلان اینست که پلیس باید محکوم باشد. پلیس باید بترسد از زدن. پلیس باید ضعیف باشد در برخورد. و کلان‌تر از اینها کشته سازی برای تولید روایتی صورت میگیرد که بشود در رسانه ها از آن استفاده کرد.یعنی کشته سازی در میدان و بهره برداری در رسانه‌ها.یکی می‌زند.دیگری شیون و زاری می‌کند تا اراده به تصمیم در مخاطب آنگونه شود که آن رسانه می‌خواهد.پس دو کاربرد اساسی دارد.تولید خوراک برای رسانه‌هایی که قرار است بر اساس آن اتفاق روایت مورد نظر خود را در ذهن مخاب بکارند.و دوم برای گیج کردن مخاطب و مبهم کردن فضا برای نیروهای امنیتی . نزدیک می‌شود، خونسرد با دست چپ اسلحه را بیرون می‌آورد،به نفر کناری‌اش تیر می‌زند و خونسرد به مسیر خود ادامه می‌دهد.این روزها خیلی مراقب باشید.پروژه کشته سازی جدی است.مخصوصا تلفات گرفتن از زن‌ها و بچه ها.به جهت دراماتیک‌تر بودن حوادث و اتفاقات پیرامون زنها و بچه ها. تلفات گرفتن از زنها و بچه ها آن روایت مرجح را بهتر و قویتر در اذهان شکل می‌دهد.این روزها در تجمعات متراکم حضور نداشته باشید. و مراقب دیگران هم باشید.مخصوصا زنها و بچه ها و افراد مسن.شما حضور نداشته باشید در تجمعات، کار نیروهای امنیتی در شناسایی این افراد راحت تر خواهد بود . @navab_hematiyan
🔺بی شرف واقعی کسی است که روح و روان این ملت را گروگان و اسیر خود کرده‌.نه آنکه از برد تیم کشورش خوشحال است و پایکوبی می‌کند.نصف لیدرهایتان برای بلک فرایدی در ترکیه‌اند.اما این ملت مظلوم اگر به نشانه شادی گوشه لبشان باز شد می‌شوند بی شرف؟ مبادا برقصید، مبادا شاد باشید، مبادا پرچم هوا کنید،مبادا گل بزنید مبادا لبخند بزنید، مبادا هورا بکشید. اصلا مبادا نفس بکشید.چرا؟ چون سوخت موشک‌های رسانه‌ای آنها چنبره زدن همین سگ سیاه افسردگی روبروی ملت است 🔺 کور شود هرکه می‌گوید این کشور مشکلی ندارد.ما هم معترضیم.اما اینهااعتراض ملت را تونل خواسته‌های خودکرده‌اند نه رفع مشکلات.خبرهای اعتراضات را پوشش می‌دهندچون این روزها ژست اعتراضی روی بورس است.نه اینکه اعتراض ما برای این رسانه ها مهم است.دوره افتادند برای تحریم ورزش ایران،نشد،افتادند دنبال تحریم فوتبال.نشد افتادند دنبال تحریم خبرنگارها.بازهم نشد. الان گیرداده‌اند که غلط میکنید از برد تیم خوشحال شوید.همینقدر پست! 🔺الان تیم ملی فقط یک تیم فوتبال نیست.رزمنده‌های وسط میدان جنگ‌اند.حکم سرزمینی را پیدا کرده‌اند که بر سر آنها جنگ است.طارمی پاس گل می‌دهد مزدور است. روزبه چشمی گل بزند خائن است.رامین رضاییان هم روی خون دویده چون گل زده.جنگ روانی است. برای چه؟ تصرف سرزمین اراده بازیکن‌ها و سپس اراده مردم.حملات وحشیانه اینها به تیم ملی برای حل مشکلات کشور نیست.بخدا نیست.برد تیم ملی برایشان خطرناک است چون خنجر می‌اندازد به این خیمه سنگین جنگ روانی که راه انداخته‌اند.تا ایرانی و ایران را وسط این ویرانی سیاهی که تبلیغ می‌کنند نگه دارند 🔺ایرانی جماعت باید از صبحی که بیدار می‌شود تا شب انواع و اقسام دروغ و شایعه و فیک نیوزها را بشنود تا مبادا بذر امید و انگیزه برای ساختن ایران در او جوانه بزند. ایران امروز ما مشکلات زیادی دارد. لامروت دوعالم است آنکه منکر مشکلات امروز کشور باشد. امامثل روز روشن است که ماندن ایران در وضعیت فعلی برای ملیجک های این جنگ روانی بسیار رضایت‌بخش تر از اینست که اتفاق مثبتی در این کشور رخ دهد. پس برد ایران از این جهت برایشان خطرناک است که مسخ رسانه ای آنها شکسته می‌شود 🔺حضور امسال تیم ملی فوتبال فقط برای فوتبال بازی کردن نیست عزیزان. تیم ملی کلید شکستن مجسمه جذاب مارپیچ سکوتی است که ساخته‌اند و رمز عبور از این جنگ روانی عجیبی است که سایه سیاه آن دو ماه است بر سر ملت ما سایه انداخته @navab_hematiyan
می‌شود از غذای خوب یا یک داروی شفابخش متنفر شد؟ بله. به غار دودزده و سیاه عادت کنیم از طلوع آفتاب و روشنی متنفر می‌شویم.هرچه نور بیشتری به درون بتابد ما بیشتر به انتهای غارمی‌خزیم.همین خزیدن در ذهن ما نیز اتفاق می‌افتد.این خاصیت ذهن ماست نه یک ویژگی منفی از غار یا نور آفتاب. ما انسانیم و عادت میکنیم به چیزهای پیرامون.گاهی عادت میکنیم به تنفر داشتن.آنگاه چشممان را می‌بندیم وفقط تنفر می‌ورزیم. قبل از آنکه برایمان مهم باشد این دارو یاغذا مفید است از حرکت بر خلاف عادت درونمان می‌ترسیم واز آن غذاو دارو متنفر می‌شویم. مثل آن دختری که چون مدرک بالا برایش شاخص مهمی شده خواستگار دیپلمش را ندیده رد می‌کند. این یک عادت ذهنی است. همین کار را گاهی با اطرافیان هم میکنیم.چندباری از یک معلم رفتار بدی دیده‌ایم. سعی میکنیم ذهن راآسوده کنیم و آن را به کل معلمها تعمیم دهیم.این خاصیت ذهن ماست. نه یک ویژگی منفی از کل معلمین.دروغ تنفر برانگیز است اما چطور به آن عادت می‌کنیم؟حسادت همینطور. کینه ورزیدن گاهی ما را به جنون می‌کشد.و باعث قتل می‌شود اما چطور به این جنون کینه ورزی عادت می‌کنیم ؟همین بلا هم سر اسلام آمده.ما اسلام را با کلیشه‌هایش میشناسیم نه با خود آن. حتی ندید می‌گویم بخشی از تصور مثبتی که از اسلام داریم هم متاثر از کلیشه هاست.کلیشه نتیجه تکرار یک عادت در درون ماست.عادت به فهم چیزی خلاف واقعیت آن.ما چون به این کلیشه عادت کرده‌ایم که «اسلام دین عربهاست پس به ما ربطی ندارد» سختمان است این کلیشه را بشکنیم. چون ذهن ما به تکرار عادتها تمایل دارد نه شکستن آنها. یا کلیشه اسلام مال مسجد است. یا کلیشه اسلام مال آخوندهاست. اینها همه باعث شده ذهن ما به یک فهم عرفی و عوامانه از اسلام اکتفا کند و بیشتر از این پیش نرود. اما یک بررسی‌ کوتاه نشان می‌دهد بخش زیادی از موفقیت های علمی امروز جهان ریشه در بالندگی شخصیت های بزرگ مسلمان و مخصوصاً ایرانی‌های مسلمان داشته. تصویری که خلاف بسیاری از کلیشه های فعلی است.اما یک تاخیر تاریخی دویست ساله مسلمانان و مخصوصاً ایرانی‌ها را از آن سرعت زیاد در پیشرفت عقب انداخته که بخش عمده‌ای از کلیشه‌هایی که امروزه به عادت‌های ذهنی روزمره ما تبدیل شده‌اند به این دوره دویست ساله برمیگردند
پراید دویست و پنجاه میلیونی. و دلار چهل هزار تومانی به جای خود دردناک هستند.شکی نیست.اما معتقدم حتی پراید یک میلیون تومان باشد و دلار هزار تومان شود، ریشه این نگاهِ همه چیز آنها خوب است حتی لجن توی جوبشان و همه چیز ما بد است هیچ موقع اصلاح نمی‌شود.چون ریشه نگاه این خانم اصلا اقتصادی نیست که اگر اقتصاد خوب شود درست شود. ریشه جای دیگری است.واکنش‌های مردم ما در مورد مثلا خارج شدن قطار از ریل در کشور ما و هلند (دوماه پیش) را بررسی کنید. یا واکنش‌های مردم ما نسبت به مدیریت کرونا در کشور ما و دیگر کشورها.اگر کرونا در کشور ما مدیریت شود و کشته ها به صفر برسد شانسی بوده. واکسن‌های ما آب مقطر بوده.ما کجا مدیریت کرونا کجا و از این حرفها.اما اگر مثلا آمریکا نتواند مدیریت کند و هنوز روزی ۳۰۰ کشته بدهد می‌گوییم حتما یک ایراد علمی وجود دارد، یا شاید مردم رعایت نکرده‌اند. یا شاید کرونا دوباره اوج گرفته است. ریشه این نگاه در تحقیر موفقیت خود تنفر برانگیزمان و توجیه شکست دیگران دوست داشتنی است. چون کلیشه‌ای در ذهن داریم که ما نمی‌توانیم ولی آنها می‌توانند. پس اگر موفقیتی کسب کردیم غیر ممکن و دور از ذهن است اما آنها حتی گند هم بزنند سریع توجیهش می‌کنیم.اقتصاد ممکن است یکی از عوامل تولید کننده این نگاه باشد. اما متغیر اصلی نیست. شاید بگویید در خارج اگر هزینه‌ها بالاست تدبیرها هم به نحوی است که فشار نیاورد و از این حرفها. قبول دارم.به این آزمایش دقت کنید.روزی سرکلاس تصاویری از کارتن‌خواب‌های پاریس نشان دانشجوها دادم و گفتم حدس بزنید کجاست؟مثالها یاشهرهای آسیای غربی بود یا آفریقایی.برعکس تصویر بسیار زیبایی از یک خیابان تهران بدون اینکه مشخص باشد تهران است نشان دادم.اکثرا شهرهای اروپایی را گفتند. هر دو متعجبم کرد. که ریشه اینکه فکر می‌کنیم پاریس نباید کارتن‌خواب داشته باشد و تهران نباید به این زیبایی باشد کجاست؟! شما فکر می‌کنید کجاست؟
فقط یک مورد نگاه کنیدبه از دماغ فیل افتادگی تاج. این غرور ثمره توجهی است که فوتبال به خود جذب می‌کند.توجهی که پربار نکند مارا، از ما درخت نازایی می‌سازد که نه پرنده‌ای برما لانه می‌کند و نه مورچه‌ای در خاک ما آرام می‌گیرد.این درخت پربار بود قطعا تاج این تاج باید از سر به زیری می‌افتاد. نه اینکه لنگ فراخ جلوی ملت بنشیند و همه چیز را حواله کتفش دهد. فوتبال بد است؟ خیر. مشکل از تربیت بد فرهنگی در این حیطه و دیگر حیطه‌هاست. و الا توپ و تور که جان ندارند برای تربیت ما. . یعنی فوتبالیست و هنرمند خوش فکر نداریم؟ حتما داریم.اما او که برای این تخصص تربیت نشده. او تربیت شده برای خوب شوت زدن وخوب بازی کردن جلوی دوربین. فوتبالیست اگرچه می‌تواند هیجان بیافریند و برای مدتی کوتاه حال جامعه را عوض کند اما در تاریخ هیچ وقت ندیده‌ام فوتبالیست یا سینماگری با حرفها و کلامش گره گشایی کرده باشد. اگر خودشان گره نباشند بر گره‌های دیگر . بدمان بیاید یا نه باید این واقعیت را بپذیریم. امروز که فوتبالیست و سلبریتی ما در همه چیز دخالت های غیر تخصصی و کیلویی دارد نباید آنها را شماتت کنیم. خودمان را باید شماتت کنیم. و مدیرانمان را.که نتوانستند و نتوانستیم اینها را در ریل اصلی خودشان مدیریت کنیم. و مایی که احساس کردیم چون فلان شخص کرنرهای خوبی می‌زند پس حتما از سیاست و اقتصاد هم سر در می‌آورد.یا چون مدل و بلاگر خوبی است و مارا خوب سرگرم می‌کند و می‌خنداندپس حتما نظرات اقتصادی و فرهنگی خوبی دارد.پس بگذاریم در میدان اقتصاد و فرهنگ هم یورتمه برود . این می‌شود که اهل فکر در جامعه ما منزوی‌ اند یا طرد شده.همین الان چند نفرشان در ذهنم هست. یا مشغول اسنپ‌اند یا کارهای صدمن یه غاز.معلم روی اسنپ. دکترای فیزیک است توی املاکی.مخترع است و مشغول سوپرمارکت. اما میدان دست این تازه به چمن و دوربین رسیده هاست. که نقطه بروز فکر و ایده هایشان هرجایشان هست جز مغزشان. چون خوب لخت می‌شود شده است تحلیلگر سیاسی. یکی هم چون قراردادهای سینمایی اش میلیاردی است به خودش حق می‌دهد به همه فحش ناموسی بدهد. یکی هم چون تتوهای قشنگی دارد و رپر خوبی است راه به راه تپه هارا تقدیمش می‌کنند جهت دیدن! . این جنگل را خودمان ساخته ایم.هم من و هم شما.و هم مسئول مربوطه عزیز.چطور؟ با تحویل گرفتن اینها بیش از حیطه اصلی‌شان. دیگران را بیخود شماتت نکنیم.
ارتشبد زاهدی، داماد شاه که دشمنی‌اش با جمهوری اسلامی عیان بود به جوانمردی، وجدان و ایران دوستی این مرد بزرگ و جانفدای ملت معترف بود
پای درددل داغدیده‌های وضعیت اقتصادی بنشینید یک حرف مشترک دارند. «مسئولین شبیه ما زندگی کنند تحمل مشکلات راحت‌تر است».گاهی هم خیلی تند و تیز به برخی نام های آشنا و نا آشنا می‌تازند!اما برخی‌شان شهید قاسم سلیمانی را فاکتور می‌گیرند. درکشان اینست که او در مرام، سلوک و زندگی جدا از آنها نبود. انگاره‌ها گاهی آنجایی شکل می‌گیرند که فکر نمی‌کنیم.
با ست مشکی آمده بود تشییع سردار.از لاک تا بوت و حتی شال شل و ولش همه مشکی. حس می‌کرد اظهار ادبش باید اینگونه باشد. صف جلویی من بود.وقت نماز کفشش را درآورد. معلوم بود اولین بار است نماز میت می‌خواند.دنبال مهر هم می‌گشت.خانم کنار دستش به او گفت نماز میت است.مهر نمی‌خواهد.کفشت را هم می‌توانی بپوشی.نماز به الهم لا نعلم که رسید گریه همه بلند شد.او نیز همینطور.شانه‌هایش می‌لرزید.ازشدت گریه.همان دختر کم حجاب.که دختر او بود.
درباره این پست سه جور پیام برام فرستادید. برخی گفتن این داستان پردازی ها تحریف شهید سلیمانی هست. داستان پردازی نبود ه عزیزمن. حین تشییع سعی کردم به همراه خانواده خودم را به روبروی دانشگاه تهران برسانم که نشد و نزدیکی های بلوار کشاورز متوقف شدیم. نماز که شروع شد دیگر نتوانستیم حرکت کنیم. و خانم مذکور در این پست صف جلویی ما بود. با همین خصوصیات که توضیح دادم.
دسته دوم پیام ها نشان از عدم آشنایی با دو واژه کلیدی داشت. ما تفاوت بین تایید و پذیرفتن را در ارتباطاتمون نمیدونیم. و این ریشه خیلی از افراط و تفریط های ماست. عمدتا در مواجهه با افراد از سر تایید یا عدم تایید با آنها برخورد می کنیم و کاری به پذیرش یا عدم پذیرش فرد نداریم. خیلی شفاف بخوام توضیح بدم منظور اینه که ما ممکن است رفتاری را در فردی تایید نکنیم اما نباید او را به عنوان یک شهروند و یا انسانی که با ما در خلقت برابر است نپذیریم. ضعف حجاب یا کشف حجاب یک فرد مورد تایید نیست اما ضمن عدم تایید باید بتوانیم او را در دایره آحاد اجتماعی این کشور بپذیریم. عدم توانایی ما در ایجاد تعادل بین این دو واژه باعث شده با رویکرد تایید یا عدم تایید به یک ارتباط ورود کنیم و احساس عدم پذیرش به طرف مقابل بدهیم و او را از دایره کشور، انقلاب و اسلام خارج کنیم
نکته سوم عدم توانایی در اولویت بندی است. اهم و مهم کردن در مواجهه ها و ارتباطات مهم است. گاهی در یک مواجهه اهم و مهم دقیقا تذکر و امر به معروف می شود و گاهی چیز دیگیری مثل حفظ اصل ارتباط اهمیت پیدا می کند. فهمیدن این اهم و مهم کاملا به شرایط زمان و مکان بستگی دارد. مثال واضحی از این موضوع کتب دینی نیز داریم. لمس بدن زن نا محرم حرام است اما اگر اضطرار جانی پیدا کرد می شود به او دست زد و او را نجات داد. یعنی اهمیت جان بر حرام بودن لمس بدنی اهمیت و اولویت یدا می کند. این روزها ارتباطات انسانی شکل بسیار پیچیده ای پیدا کرده است و کشف این اهم ها و مهم ها بسیار بیشتر از قبل اهمیت پیدا می کند.
کلام رهبری چماق نیست برای به کرسی نشاندن حرف خودمان! آبروی واژه فصل الخطاب را هم نبرید. شکی نیست که کلام رهبری فصل الخطاب است. بعدش چه؟مخاطب متعارض با کلام و گفتمان رهبری اگر بشنود که ما مدام میگوییم فصل الخطاب است حرف و کلام را می‌پذیرد؟ کلام ایشان محیط و عرصه است عزیزان. برای چه؟ برای ایجاد محیط گفتگو تا بتوان تناقض و تعارض را به تفاهم و تفاهم را به همنشینی فکری و ذهنی تبدیل کرد
مشکل اصلی گم کردن جایگاه است. فعالین رسانه ای ودست به قلم ها که وظیفه اصلی‌شان باز کردن درهای گفتگو، ایجاد تفاهم و هم نظری است چرا خودشان را پشت میز فرماندهی نیروی انتظامی و پشت فرمان ون گشت ارشاد می‌بینند؟! شما وظیفه تان اینست که محیط های گفتکو و تفاهم مربوط به فصل الخطاب ها و اصول را کشف کنید. برای هر مخاطب نسبت به ذائقه خودش. می‌توانید؟ بسم الله.
نکته درستی است.آفرین. کدام دوقطبی؟ دوقطبی سازنده از جنس تفکیک رشد از غی؟ یا دوقطبی خاله زنکی و عمومردکی؟ قطعا با اولی موافقیم. اما حواسمان باشد. از روز اولی که این حرفهای پینگ پنگی بین دو طرف مطرح بود سودش چه بود؟ رشد از غی مشخص شده بود؟ حق از باطل؟ خیر. اوایل دعوا بر سر این بود که جناب حاجی نصیری حرف حقی زده چون حال علی دایی را گرفته و طرفداران علی دایی نیز با پست علی دایی حال می کردند چون نمایندگی عقده های درونی شان را نسبت به یک جریان خاص می کرد. جایی که حال کردن ملاک باشد حق و باطل و رشد و غی کنار می رود.این دوقطبی بد بوده، بد هست و بد خواهد بود.
تنزیه جامعه خوشحالی دارد اما اعدام خیر. خوشحالیم که جامعه از وجود بدطینت ها و افراد رذل پاک می شود اما آنکه فلسفه خلقت را بداند از نبودن هر یک از این هشت میلیارد انسان در مسیر هدایت و بندگی خدا ناراحت است. ولو بالاجبار برای حفظ جامعه از شر آنها مجبور به حذف و اعدام آنها شویم. آنکه درگیر فلسفه خلقت است ناراحت است از اینکه فردی که می توانست بهترین باشد در بندگی اکنون اینگونه رذل و پست شده است.
یادمان نرود شهید سرفراز دوران دفاع مقدس، شهید علی محمدی در وصیت نامه خود چه گفت:«ای برادر عرب که دنبال من می گردی تا گلوله ات را در سینه ام بنشانی و مرا شهید کنی ! بدان که تو حالا دنبال من می گردی ، اما روز قیامت من دنبال تو خواهم گشت با این تفاوت که تو دنبال من می گردی که مرا بکشی و من دنبال تو خواهم گشت تا تو را شفاعت کنم» شهید علی محمدی فلسفه قدرت و داشتن قوت را درست فهمیده. ما قدرت میخواهیم که ظلم نباشد. تا منزه کنیم جامعه را از رذالت و پستی. فرق است بین قدرت ظلم کننده و قدرت تنزیه کننده. حواسمان باشد