هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
ای یار دوردست که دل میبری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
هرچند خط کشیده بر آیینهات زمان
در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
سودای دلنشینِ نخستین و آخرین!
عمرم گذشت و توام در سری هنوز
ای چلچراغ کهنه که زآن سوی سالها
از هر چراغ تازه، فروزانتری هنوز
بالین و بسترم، همه از گل بیاکنی
شب بر حریم خوابم اگر بگذری هنوز
ای نازنین درختِ نخستین گناهِ من!
از میوههای وسوسه بارآوری هنوز
آن سیبهای راه به پرهیز بسته را
در سایهسار زلف، تو میپروری هنوز
وان سفرهٔ شبانهٔ نـان و شـراب را
بر میزهای خواب، تو میگستری هنوز
با جرعهای ز بوی تو از خویش میروم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز
#حسین_منزوی
🌱
بیدار نشستم که غمت را چو چراغی
از شب بستانم، به سحر بسپرم امشب
#حسین_منزوی
https://eitaa.com/Goghnooos
مثل باران بهاری که نمیگوید کی
بی خبر در بزن و سرزده از راه برس
#یا_بقیه_الله
#حسین_منزوی
https://eitaa.com/Goghnoos
تو را چگونه بنامم، که لَختلختِ تو ای عشق
شدهست لختهی خونی و بسته راهِ گلویم
#حسین_منزوی
https://eitaa.com/Goghnooos
بیدار نشستم که غمت را چو چراغی
از شب بستانم، به سحر بسپرم امشب
#حسین_منزوی
https://eitaa.com/Ghoghnooooooos
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
#حسین_منزوی
https://eitaa.com/Ghoghnooooooos
🌱
بیدار نشستم که غمت را چو چراغی
از شب بستانم، به سحر بسپرم امشب
#حسین_منزوی
https://eitaa.com/Ghoghnooooooos