eitaa logo
کلاس اول |میناغلامحسینی 👩‍🏫
2.2هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
876 ویدیو
697 فایل
مینا غلامحسینی هستم معلم کلاس اول😍 با چندین سال تجربه کار با بچه ها✌🏻 اینجا براتون مطالبی میزارم که به تقویت هوش بچه هاتون کمک میکنه به همراه،کلی نمونه سوال https://eitaa.com/joinchat/2179662853C45fed9a6da من اینجام👇🏻 @Mina_gholamhosseyni1367
مشاهده در ایتا
دانلود
+ دیکته مادران ازبچه ها+دیکته بچه ها از درس سین ازمادران از این به بعد سعی میکنم تکلیف را۱روز زودتر بگذارم برای آسایش، راحتی والدین https://eitaa.com/joinchat/2361262942C484f9dfbbe
* ✨ آموزش عذرخواهی به کودکان ✨ عذرخواهی نشان‌دهنده پذیرش اشتباه و مسئولیت‌پذیری است. 👶 چگونه آموزش دهیم؟ 1️⃣ الگو باشید: اگر اشتباهی می‌کنید، به کودک بگویید: «ببخشید، اشتباه کردم.» این کار عذرخواهی را برای او طبیعی جلوه می‌دهد. 2️⃣ بازی نقش: با بازی، موقعیتی ایجاد کنید که کودک لازم باشد عذرخواهی کند. مثلاً بگویید: «فرض کن دوستت رو ناراحت کردی، چه می‌گی؟» 3️⃣ تشویق به عذرخواهی: وقتی اشتباهی کرد، با آرامش بگویید: «با عذرخواهی، دل دوستت رو به دست بیار.» 🔹 مثال: اگر فرزندتان اسباب‌بازی خواهرش را خراب کرده، او را تشویق کنید که با گفتن «ببخشید» دل او را به دست بیاورد و بگوید: «ببخشید، اشتباه کردم.» 🧕مادران‌ خوب🌸 👇 https://eitaa.com/joinchat/1652031595Cb152fa869a 🌺🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/2361262942C484f9dfbbe
طرح بوم بر اساس ساحت ها برنامه ریزی بشه👆👆👆 https://eitaa.com/joinchat/2361262942C484f9dfbbe
🌵🐍مار زنگی🐍🌵 یک روز گرم تابستان، خانم مار زنگی از خواب بیدارشد. دمش را تکان داد و راه افتاد تا برود و کمی گردش کند. همین طور که بدنش را روی زمین می کشید و جلو می رفت، به تخته سنگی رسید که مامان مارمولک و پسرش روی آن نشسته بودند. مامان مارمولک همین که چشمش به مار زنگی افتاد، صدا زد: «سلام مار زنگی، داری کجا میری؟» مار زنگی فش فشی کرد و جواب داد: «علیک سلام، میرم کمی گردش کنم.» مارمولک گفت: «پسرکوچولوی من امروز خیلی بداخلاقه، از خواب که بیدار شده، اخم کرده و حرف نمی زنه. یه کم دُمت را برایش تکان بده شاید خوشحال شود و بخندد.» خانم مار زنگی روبروی آن ها کنار تخته سنگ ایستاد. دم زنگوله دارش را تکان داد. زنگوله های دمش مثل جغجغه صدا کردند. بچه مارمولک به دم او نگاه کرد و به صدای زنگوله ها گوش داد و از آن صدا خوشش آمد. از سنگ پایین پرید و کنار دم مارزنگی ایستاد و شروع کرد به خندیدن و شادی کردن. مارزنگی از او پرسید: «مارمولک کوچولو، از دمم خوشت آمد؟» مارمولک جواب داد: «بله، دم شما خیلی قشنگه، صدای خوبی هم داره.» مامان مارمولک گفت: «دستت دردنکنه خانم مارزنگی! بچه ام را خوشحال کردی.» مارزنگی خنده اش گرفت. بچه مارمولک هم خندید. مامان مارمولک گفت: « شما دو تا به چی می خندید؟» اما وقتی چشمش به بدن مارزنگی افتاد، خودش هم خنده اش گرفت. مارزنگی دست نداشت پا هم نداشت. مامان مارمولک گفت: «ببخشید به جای دستت درد نکنه، بهتره بگم خیلی ممنون.» خانم مارزنگی با خنده از آن ها دور شد و به سمت صخره ها رفت تا زیر یکی از تخته سنگ ها استراحت کند. روی یکی از صخره ها یک آفتاب پرست نشسته بود. آفتاب پرست به مارزنگی سلام کرد و گفت: «خانم مارزنگی می دونستی که خیلی قشنگی؟ دمت صدای قشنگی داره. بدنت هم پر از خال ها و نقش و نگاره.» مارزنگی گفت: «سلام تو هم خیلی قشنگی.» و زنگوله های دمش را به صدا درآورد. آفتاب پرست گفت: «من گاهی رنگم را عوض می کنم.» مارزنگی پرسید: «چه وقت رنگ عوض می کنی؟» آفتاب پرست جواب داد: « وقتی عصبانی باشم یا ترسیده باشم، رنگ پوستم را عوض می کنم و به رنگ محیط اطرافم در میام.» مارزنگی گفت: «آه! چه جالب!» و از آفتاب پرست خداحافظی کرد و به زیر یک تخته سنگ بزرگ خزید. او بدنش را جمع کرد سرش را روی دمش گذاشت و به خواب عمیقی فرو رفت. او خواب آفتاب پرستی را می دید که رنگش مرتب عوض می شد و به رنگ های مختلف در می آمد و خواب مارمولک کوچولویی که با شنیدن صدای جغجغه مانند دم او، می رقصید و می خندید و شادی می کرد. 🐍 🌵🐍 🐍🌵🐍 🌵🐍🌵🐍 🐍🌵🐍🌵🐍 کانال تربیت کودکانه @Ghesehaye_koodakaneh 🍃کانال قصه های کودکانه جهت دعوت و عضویت👇 https://eitaa.com/joinchat/3920166922C29a779ebe4 🌺🌺🌺🌺🌺 https://eitaa.com/joinchat/2361262942C484f9dfbbe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا