#من_فرزند_زهرام . 🔸️بسم الله الرحمن الرحیم ... 🌹ورودی حیاط خونه شون باریک بود.همون دروازه ی کوچیک رنگ آبی هم سر جاش، بدو ورود انگار صدای روز اومدن پیکر بی سر فرج الله به گوش می رسید..‌.خاله شوکت اومد استقبالمون...عجب چایی واسمون دم کرده بود...سخت شروع کرد به تعریف خاطرات اما وقتی شروع کرد دلمون و با حرفاش آتیش زد... . 🌹مادر میگفت ۲۴ سال تو کارخونه نساجی کار کردم.فرج پسر اولم بود.با سختی بزرگش کردم.خواست بره جبهه گفتم لازم نکرده بچه های فلانی و فلانی برن ،چرا پسر من بره ... گفت مامان این حرف و نگو من پسر تو نیستم مادر ما فاطمه زهراست...ضمنا امام گفته...هر چی آقا بگه باید بگیم چشم ،چندین بار اینو میگفت...به پدرش گفتم ببرش سازمان تبلیغات شهر مشغولش کن فکر جبهه از سرش بپره... . 🌹تو محله مون شهید که می آوردن واسم اسپند می آورد میگفت مامان واسه شهدا اسپند دود کن تو تشییعشون،سالها میگفت مامان دم عیدی تو خونه سفره پهن نکنیا ، یوقت خدای نکرده دل خانواده شهدا میشکنه،خلاصه فرج اله رفت جبهه و شهید شد و پیکرش و نشونم ندادن...تا اینکه بیست سال بعد یه شب خواب دیدم.خواب دیدم رفتم سمت مزارش یهو دیدم صداش می آد اما نمیبینمش.بهم گفت مامان برو جلو پیش خانم فاطمه الزهرا. . 🌹خدمت خانم رسیدم خانم گفت : انقدر گریه زاری نکن یه پسر در راه پسرم دادی و بعنوان مادر شهید انتخاب شدی و اجر تو از من فاطمه الزهرا بیشتره، من مادر پسرتم ، انقدر بی قراری نکن ، همین لحظه صدای فرج اومد و گفت : مامان دیدی گفتم مادر من حضرت زهراست ...اون خواب آرامشی شد بر دلم تا روزی که برم پیش شهیدم...🕊 @gholch🌹