eitaa logo
" قُلوب | GHOLOOB "
17 دنبال‌کننده
17 عکس
4 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه ۱۵۳ سوره آل‌عمران "اینجا بود که خدا از لطف خودش کاری کرد که برای همه سهل‌انگاری‌هایتان حسابی غمگین و پشیمان شوید تا ... سرخورده نشوید" شما لطافت و ببینید :) توی همه‌ی غم‌هاتون یادتون باشه که خدا یه وقتایی یه سری غم‌هایی رو به دلمون می‌اندازه تا حالمون بدتر نشه! یعنی با یه غمی جلوی یه غم خیلی بزرگ‌ و می‌گیره. بعد تازه دقت کنید. میگه از سر لطف خود! آیه در مورد چیه؟ در مورد یک سری مومن که در جنگ احد ترسیدن و فرار کردن. بعد خدا همینقدر مهربانانه میگه جلوی سرخوردگی‌تون و میگیرم :) همینقدر لطیف...
آیه ۱۴۱ سوره آل‌عمران "تا مؤمنان را خالص کند" یاد اون حدیث آخرالزمانی افتادم که می‌گفت "هیهات هیهات، هرگز این فرج رخ نخواهد داد؛ مگر اینکه غربال بشوید، سپس غربال بشوید، سپس غربال بشوید." چند بار غربال؟ یک بار نه، دوبار نه، سه بار! مانند آردی که الک می‌شود...
پاورقی دوم درباره آیه ۱۶۴ سوره آل‌عمران "تزکیه مقدم بر تعلیم و تعلیم مقدمه تزکیه" جمله سنگینه یک دقیقه سکوت😅!
آیه ۱۹۶ و ۱۹۷ سوره آل‌عمران "پیشرفت مادی ملت‌های بی دین ... مبادا تحت تاثیر قرارت دهد!" حقیقتا شرح حال دوران الان و عده‌ای غرب پرست هست
صلواتی بفرستید🌱 التماس دعا
- از سخنان رسول خدا این‌گونه فهمیدم که وقتی می‌گوید علی، انگار گفته قرآن! و وقتی می‌گوید قرآن، انگار گفته علی! جوری از علی و قرآن سخن گفت که باورم شد این دو در هم تنیده شده‌اند و علی قرآن ناطق است! ماهان با تعجب رطب را از دست پیرزن می‌گیرد و در دهان می‌گذارد. پیرزن ادامه می‌دهد: - بیراه نگفته‌ام اگر بگویم اکنون که در برابر تو نشسته‌ام اعتقادم این است، قرآن سرشار از فضائل علی است! - کتاب مخفی -
- دین محمد علی‌ست! من جزء مدح علی از این مرد نشنیدم! حرف از این عجیب‌تر؟! یکبار میان ما نشسته بود که علی وارد شد. محمد به احترام علی از جای برخاست! می‌فهمید؟! محمد که تمام عرب به احترامش از جای برمی‌خیزند، برای علی از جایش بلند شد و تمام قد ایستاد! او را به آغوش گرفت و گفت: "اگر کسی خدا را به اندازه نوح عبادت کند! و به اندازه سنگینی کوه احد در راه خدا طلا انفاق کند، و اگر هزار بار با پای پیاده به حج برود و میان صفا و مروه مظلومانه کشته شود! دین او پذیرفته نیست اگر که علی را نخواهد و نپذیرد!" - کتاب مخفی -
یکبار من و چند نفر دیگر در گوشه‌ای نشسته بودیم و سخن از علی می‌گفتیم! نمی‌دانم محمد از کجا پیدایش شد. جوری در چهره‌های ما دقیق شد که انگار می‌دانست چه گفته‌ایم و چه در سر و دل داریم! آمد میان ما. سلام کردیم و او به سردی جواب داد. به تک‌تک ما خیره شد و گفت: "مبادا با علی دشمنی کنید! گناه و بدی به همه ضرر می‌رساند، جز به کسی که علی را دوست بدارد و او را بپذیرد! و عمل نیک و ثواب برای هر بنده‌ای فایده دارد، جز برای کسی که با علی دشمن باشد و او را نپذیرد! اگر نمی‌ترسیدم که غالیان او را خدا بنامند، درباره او سخنانی می‌گفتم که مردمان خاک زیر پای علی را برای تبرک و شفا بردارند!" - کتاب مخفی -
- علی بشر نیست! این‌را بارها گفته‌ام و خندیده‌اید! علی بشر نیست! او از ما جداست! با ما یکی نیست! چشمانِ او پشت دیوارها و درها و درونِ سینه‌ها را می‌بیند! دستانِ او کوه را مثل پیاله‌ای سفالین جا‌‌به‌جا می‌کند! زبانِ او بُرنده و گزنده و اعجاب‌آور است! شیر را می‌ترساند و فولاد را نرم می‌کند! علی بشر نیست! یتیمان عرب دوستش دارند و پهلوانان عرب از او می‌هراسند! این‌ها قصه نیست خالد. من جنگاوری علی را دیده‌ام! من رجز خواندنِ او را شنیده‌ام. من درباره جنگِ خونین او با اجنه شنیده‌ام! - کتاب مخفی -
سلیمان سری تکان می‌دهد. - دو عمویِ من نیز در حُنین کشته شدند! در بدن یکی از آن‌ها جایِ هیچ زخمی نبود! نه تیر. نه خنجر. نه نیزه و کمان! ابوحامد با تعجب می‌پرسد: - پس چگونه مرد؟! سلیمان لبخند تلخی می‌زند و می‌گوید: - از ترس. خالد و ابوحامد با تعجب نگاهش می‌کنند. سلیمان ادامه می‌دهد: - از غضبی که میانِ چشمان علی دیده بود گریخت و بر خاک افتاد و مرد! آنان که شاهد بودند، می‌گفتند علی هنوز دستش را به ذوالفقار نبرده بود. فقط نگاهش کرده بود! - کتاب مخفی -
.وَ هُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَميدِ. حج، آیه ۲۴. امام باقر (ع): به خدا قسم! مقصود، همین امر ولایت است که شما (شیعیان) به آن اعتقاد دارید.
- رنج است و صبر بر رنج که منزلت آدمی را بالا می‌برد. هر کسی را یارای تحمل رنج نیست. رنج را به اهلش می‌دهند. به آنان که جز به رضای محبوب نمی‌اندیشند. آنان که به اندازه قدمی از راه حق دور نشده، جفای خلق را به جان می‌خرند اما پا بر روی فرامین الهی نمی‌گذارند. آسیه دست بر چانه‌ام می‌گیرد، سرم را بلند کرده، به چشمانم می‌نگرد: "انسان چگونه به قرب خداوند می‌رسد؟ مگر نه اینکه با زهد و تقوی و صبر بر رنج؟ سهم هر کس از اندوه و رنج به اندازه تاب‌ و‌ توانش است و مرتبه هر کس با صبر است که بالاتر می‌رود." - طلوع روز چهارم -
- هیچ می‌دانی که او هزار سال پیش از تولد آدم ابوالبشر متولد شده؟ متحیر به چشمانش می‌نگرم. می‌گوید: "او و محمد - درود خداوند بر آنان باد - خداوند او و محمد را هزار سال پیش از آنکه سایر خلایق را به وجود آورد آفرید. آن دو را از نور عظمت و بزرگی خود، زمانی که هیچ تسبیح و تقدیسی وجود نداشت خلق کرد. سپس نور محمد (صلی الله علیه و الیه و سلم) را شکافت و از نور او آسمان‌ها و زمین را آفرید و چون نور علی (علیه‌ السلام) را منتشر ساخت، عرش و کرسی از نور او خلق شد" - طلوع روز چهارم -
.فَكَأَين مِن قَرْيَة أَهْلَكْناها وَ هِيَ ظالِمَة فَهِيَ خاوِيَة عَلی‌ عُرُوشِها وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِيد. حج، آیه ۴۵. امام علی (ع): خداوند تعالی در جایی دیگر از کتابش درباره‌ی نبوت حضرت محمد (ص) و ولایت من فرموده: وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشِیدٍ. منظور از «قصر» حضرت محمد (ص) و منظور از «بئر معطّله» ولایت‌ من است که دیگران، آن را رها کرده و انکارش نمودند. هرکس به ولایت من اعتراف نداشته‌ باشد اعتراف به نبوّت حضرت محمد (ص) سودی برایش نخواهد داشت. این‌دو با هم قرین و همراهند؛ زیرا رسول‌خدا (ص) پیامبری فرستاده شده و پیشوای مردم است و پس از او، علی (ع) پیشوای مردم و جانشین حضرت محمد (ص) است. چنانکه پیامبر (ص) به او فرمود: «تو نسبت به من، همچون هارون (ع) نسبت به موسی (ع) هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود». هرکس به‌طور کامل، مرا بشناسد او بر دین پایدار و استوار است.‌
.قَدْ أَفْلَحَ المُؤْمِنُونَ. مؤمنون، آیه۱. امام صادق (ع): عبّاس‌بن‌عبد‌المطلّب و یزیدبن‌قعنب در مکانی روبروی خانه‌ی کعبه، در جمع هاشمیان و قبیله‌ی عبدالعزی نشسته ‌بودند که فاطمه‌بنت‌اسد، مادر امیرمؤمنان، علی (ع) وارد شد. آن روز، روزی بود که نه ماه دوران بارداری ایشان تکمیل شده ‌بود و مقابل خانه‌ی خدا ایستاده بود. دیدیم که شکافی در پشت خانه‌ی کعبه ایجاد شد و فاطمه از آن شکاف وارد خانه‌ی کعبه شد و از دید ما پنهان‌ گشت. سپس دوباره به‌ اذن خداوند یکتا، دیوار به حالت اوّل خود بازگشت و شکاف از بین ‌رفت. پس از آن هرچه سعی‌کردیم در را باز کنیم تا یکی از زنان به کمک او برود موفّق‌ نشدیم. در این‌ هنگام بود که دانستیم این یک امر الهی است. فاطمه سه روز در خانه‌ی کعبه ماند، پس از سه روز مجدّدا همان شکاف باز شد و فاطمه درحالی‌که علی (ع) را در آغوش داشت از داخل خانه بیرون آمد. ابوطالب با دیدن او خشنود گشت. علی (ع) به او فرمود: «سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد ای پدر»! سپس رسول خدا (ص) وارد شد در این هنگام علی (ع) تکانی خورد و به روی او لبخندی ‌زد و فرمود: «درود و رحمت خداوند بر تو باد ای پیامبر خدا (ص)»! سپس به‌اذن خداوند سرفه‌ای کرد [و به سخن در آمد] و این آیات را تلاوت‌ کرد: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، قَدْ أَفْلَحَ المُؤْمِنُونَ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ. پیامبر (ص) فرمود: «مؤمنان به‌واسطه‌ی تو رستگار شدند». و تمام آیات را تا آنجا که می‌فرماید: أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ، الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ قرائت نمود. سپس فرمود: «به خدا سوگند! امیر آن‌ها تویی؛ علم خود را در خدمت آن‌ها قرار می‌دهی و آنان از علم تو بهره ‌می‌گیرند. به خدا سوگند! تو راهنمای آنهایی و آن‌ها به‌واسطه‌ی توست که راه خود را می‌یابند».‌
هدایت شده از ذوالجــــناح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا محمدرضا شهبازی، مجری پاورقی از صدا و سیما رفت؟ «کار ایشون به معنای واقعی، تعریفِ کلمه‌ی غیرته!» پ.ن: پونزده دقیقه ویدیو بود که براتون خلاصه‌ش کردم و پدرم درومد سر ادیتش؛ لطفا وقت بذارید و این یک دقیقه رو ببینید. هرکی از دستش برمیاد بده.
.بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ ۖ وَأَعْتَدْنَا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيرًا. فرقان، آیه ۱۱. امام صادق (ع): شب، دوازده ساعت است و روز نیز دوازده ساعت است و تعداد ماه‌های سال نیز دوازده است و ائمّه‌ی ما نیز دوازده نفرند و نقیبانی هم که در قرآن در سوره‌ی مائده ذکر شده، دوازده نفر هستند، و علی (ع) نیز ساعتی از دوازده ساعت می‌باشد و منظور از این آیه: بَلْ کَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَأَعْتَدْنَا لِمَن کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرًا همان علی (ع) است.‌
آرام در کوچه راه میرفت و فرشتگان، خود خاک زیر پایش شده بودند... به سمت مسجد میرفت، مسجدی که پس از پیامبر، محل تجمع کفر آمیز مردم شده بود... میرفت تا برای مردم سخن بگوید، تا آنان را از خواب غفلت بیدار کند... اما خود میدانست که این مردم، خود این خواب را انتخاب کرده اند. قدم در مسجد گذاشت... نفس در سینه همگان حبس شد... ستون های مسجد، خود به جای مردمان بی غیرت و پوست بر استخوان از شرم زانو زدند و سلامش دادند... دقایقی به سکوت گذشت و یکباره بانو آه کشیدند صدای ناله و ضجه از هر چه در مسجد بود برخاست.... لب به سخن گشود و خدا خود، در کلامش تجلی کرد.
(شکر خدا را بر آنچه نعمت داد و حمد و ثنای او به خاطر همه نعمت ها و الطاف هایی که پیوسته بشر را احاطه کرده و پیوسته بر انسان نازل شده نعمت هایی که شماره اش از حوصله عدد بیرون است و آنقدر بزرگ و عظیم است که فراتر از جبران و از حیطه درک بشر خارج است بزرگ است خدایی که ندا داد شکر کنید تا نعمت های شما فزونی یابد... شهادت میدهم به "لا اله الا الله" کلمه ای که تاویل آن اخلاص است و دلها به آن گره خورده خدایی که چشم ها را توان دیدنش نیست و زبان قدرت وصف او را نه) سکوت است و سکوت... فقط صدای شماست که در مسجد میپیچد و این ملائکند که زیر لب دائم لاحول و لا قوه الا بالله میخوانند (شهادت میدهم به "محمد رسول الله" رسولی که خدا او را انتخاب کرد و برگزید پیش از آنکه مبعوث شود پس او با امت هایی فرقه فرقه مواجه شد و کمر به هدایتشان بست و خدا با محمد تاریکی ها را روشن کرد و مردم را به وسیله او به صراط مستقیم سوق داد تا روزی که خدا او را با رٵفت به سوی خود برد و او را از شر این دنیا رهایی داد) این شیاطین و جنیانند که انگشت بر دهن تو را تماشا میکنند و از تحکم سخن های تو بی اختیار سر بر خاک گذاشته اند و تسبیح خدا میگویند و این مردمانند که شده اند مصداق آیه صٌمٌ بُکْمٌ عُمْیا...
زمان از حرکت ایستاده و سکوت بر مسجد حاکم شده بود انگار فقط شما بودید و عرش که وصف خدا و پیامبر را کردید و او تکبیر گفت شما به فرش برگشتید و مردم مدینه را خطاب کردید! ای بندگان خدا دین خدا نزد شماست با پیمانی که از پیش با شما بسته و آن امانتی است که نزد شما قرار داده شده است کتابی که تبعیت از آن انسان را به رضوان سوق میدهد و حجت های خداوند به واسطه آن شناخته میشوند این خدا است که میگوید تبارک الله و این پیامبران اولوالعزم هستند که از عظمت سخنانت الله اکبر میگیویند خداوند ایمان را آفرید برای تطهیرتان از شرک نماز را برای رهایی از تکبر زکات را برای افزایش روزی روزه را برای تثبیت اخلاص حج را برای پایداری در دین عدل را برای تنظیم قلب هایتان جهاد را وسیله عزت و صبر را وسیله ای برای جلب پاداش خداوند او همان است که امر به معروف را سبب اصلاح جامعه و نیکی به پدر و مادر را سبب رهایی از آتش جهیم قرار داد خدای منان قصاص را وسیله حفظ خون ها نذر را موجب آمرزش و مغفرت قرار داد و پرهیز از تهمت و غیبت را حجابی در برابر غضبش قرار داد او غفور الرحیم است همان کسی که اطاعت و امامت ما اهل بیت را واجب کرد برای در امان ماندن از تفرقه پس تقوای او پیشه کنید و جز در لباس اسلام نمیرید که همانا فقط بندگان عالم و دانای او به مقام خشیت میرسند... لحظه ای بر دل همه مخلوقات میگذرد که این فاطمه است یا بنای بنیان بلاغت؟ این بطول است یا فاتح غله های بلاغت؟ الله اکبر این همه شکوه... الله اکبر از دخت نبی،کوثر علی
این ابتدای وادی حیرت بود این ها مقدمه ای بود برای پاشیدن بذر ولایت در جان ها هر چند که دل های اهل مدینه آنقدر مسکن شیطان شده بود که حتی سخن دخت نبی در آن اثری نداشت و شما شروع کردید به سخن گفتن تا حجت را تمام کنید ایها ناس! هان ای مردم اعلمو انی فاطمه و ابی محمد بدانید که من فاطمه ام و پدرم محمد است. حرف اول و آخرم یکی ست! نه غلط در گفتارم جای دارد و نه خطا در کردارم پدرم محمد است،پیامبری که خود به میان شما آمد تا رنج های شما بر گردن او باشد و به هدایت شما حریص بود و با مومنان رافت و مهربانی داشت! اگر بخواهید او را بشناسید میبینید که پدر من بوده است نه پدر شما و برادر شوی من بوده است نه شوی شما و چه خوب و مبارک است این نسب! او راسالت خود را به سرانجام رسانید آنقدر بت شکست و آنقدر پشت افکار مشرکان را به خاک مالید تا جمعشان از هم پاشید و خار های نفاق روفته گردید و گره های کفر و شقاق گشوده گشت و آنگاه زبان شما به گفتن "لا اله الا الله" باز شد این در حالی بود که شما هیچ نبودید! هیچ نبودید و به جرعه ای آب میمانستید و لقمه ای که دمی خورده شود! زیرپا بودید لگدمال عابران! آب متفقن مینوشیدید و ذلیل و درمانده بودید تا خدای متعال با محمد(ص) شما را نجات داد! و شروع کردید به از علی گفتن‌...! هرگاه که آتش جنگ برمی افروختند خدا خاموشش میکرد و پیامبر برادرش علی را به کام اژدها می فرستاد. و علی تا پشت و پوزه دیو صفتان را به خاک نمیمالید باز نمیگشت! علی غرق در عشق خدا بود و پرتلاش در مسیر او و نزدیک به رسول خدا! او مردی است از دوستان خدا سید اولیا خدا،تلاشگر،مقاوم ولی شما در آن گیر و دار خوب آسوده زیستید و خوب خوش گذراندید تا کی چرخ روزگار بر علیه ما بگردد همان شما که از جنگ ها میگریختید و دشمن پشتتان را بیش میدید تا رویتان چشم به راه گردش روزگار بر علیه ما شدید تا پدرم وفات کرد!