#خدایا_اجازه ❔
ای بنده من!
آب، یکی از بهترین نعمتهای من است.
آب، فایدههای زیادی برای شما دارد.
شما ،آب را مینوشید . با آن بدن ، لباس ، فرش ، کاسه و ... را میشویید.
به وسیله آن کشاورزی میکنید، با استفاده از آن غذا میپزید و... باید قدر این نعمتها را بدانید.
نباید در مصرف ان اسراف کنید.
نباید شیر آب را بیدلیل باز بگذارید.
نباید آب تمیز پارچ را دور بریزید.
نباید بیش از اندازه به گلها و درختها آب بدهید.
این کارها اسراف است و من اسراف را دوست ندارم اسراف گناه دارد.
📗برگرفته از کتاب: خدایا اجازه
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
@ghoncheha_zeynabiyeh_karaj
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
«با این قصه به کودک یاد بده برای رفتن به هر جایی اجازه بگیره»
با خدای مهربون زیر سقف آسمون، هیچ کسی تنها نبود، برای تعطیلات تابستانی کپلی به همراه خانواده اش به روستای خوش آب و هوای پدربزرگ آمده بودند .
کپلی امروز از مامان اجازه گرفت و با بچه های روستا در باغ نزدیک خانه پدربزرگ بازی می کرد، یکی از بچه ها از گل های رز آن طرف دریاچه گفت و برای بچه ها تعریف کرد که چقدر آن طرف دریاچه زیباست.
تمام بچه ها با شنیدن آن تعریف ها، مشتاق شدند بروند آنجا را ببینند اما کپلی می دانست برای رفتن به هر جا باید از مامان یا بابا اجازه بگیرد و کپلی اجازه نداشت.
بچه ها برای رفتن آماده شدند ، کم کم همگی برا رفتن به آن طرف دریاچه و دیدن گلهای رز به راه می افتادند اما کپلی از جایش تکان نخورد همه بچه ها دورش جمع شدند و گفتند: بیا برویم آنجا خیلی زیباست اگر زود برویم تا قبل از غروب آفتاب به خانه بر می گردیم.
کپلی با آن ها به راه افتاد، آنها خیلی زود خودشان را به آن طرف دریاچه رساندند ، تعداد زیادی گل رز یک جا روییده بودند خیلی زیبا بود کپلی می خواست یکی از آن ها را بکند و با خود بیاورد اما دستانش پر از خار شد خیلی درد داشت کپلی زد زیر گریه بچه ها گفتند مگر نمی دانی گل رز برای محافظت از خود خار دارد؟ نباید دست می زدی کپلی با کمک بچه ها خود را به خانه رساند اما از شدت درد همچنان گریه می کرد مامان تا او را دید نگران شد و پرسید چه شده است؟ کپلی ماجرا را برای مادرش تعریف کرد، مامان کمک کرد تا تمام خارها را از دستان کپلی خارج کند.
وقتی خارها کامل درآمد کپلی نفس راحتی کشید و مامان را بغل کرد و گفت: مامان من را ببخشید اشتباه کردم ، من نباید بدون اجازه شما به آنجا می رفتم مامان کپلی را بغل کرد و گفت : اگر به من گفته بودی من به شما می گفتم آنجا پر از خارهای خطرناک است . آن روز کپلی قول داد دیگر بدون اجازه مامان جایی نرود.
پایان...
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
@ghoncheha_zeynabiyeh_karaj
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
22.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 #گزارش_تصویری
تشنگی را به جان خریده بودی
وقتی
پدرت بود هنوز...
و حالا دختران حسینی ما
از
عشق شما
سیراب اند...
#شهادت_حضرت_رقیه_ع
#خانم_سه_ساله
❣╭𝕵𝖔𝖎𝖓
╰┈➤@ghoncheha_zeynabiyeh_karaj
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خادم نیست که! نمکدونه 😍
#اربعین
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
@ghoncheha_zeynabiyeh_karaj
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
#گزارش_تصویری
در میان نامه اعمال در محشر فقط
روزهایی که برایت گریه کردم دیدنیست
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
@ghoncheha_zeynabiyeh_karaj
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_حسین علیه السلام
⚫️ #قصههای_مهربونی
قسمت سوم: مسخره کردن
▪️مسخره کردن از اون کارایی هست که بدجوری دل دیگران رو میشکنه. یه رفتار خیلی بد که کسی نباید انجام بده. اما دشمنای آقای امام حسین علیهالسلام تو کربلا وقتی ایشون داشتن نصیحتشون میکردن، امام حسین رو مسخره کردن و دلشون رو شکوندن.
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄
@ghoncheha_zeynabiyeh_karaj
┄┄┅┅┅❅🖤❅┅┅┅┄┄