eitaa logo
گروه‌فرهنگی‌قنوت🦋
34 دنبال‌کننده
10 عکس
25 ویدیو
0 فایل
به‌اسم‌او🌿 . ماهمون‌کرم‌ابریشمی‌هستیم که‌میخوایم‌توآسمون‌خداپروانه‌بشیم:) یه‌مشت‌دخترِنوجوون🫀
مشاهده در ایتا
دانلود
اول به نام قشنگ ترین خدا💛 حالا چرا قنوت؟! چرا اصلا گروه فرهنگی... باید برم از همون اول اول بگم. دقیقا از همون موقعی که از سوریه شهید می‌آوردن. از اون دخترایی بودیم که می‌گفتیم اَه، چرا ما پسر نشدیم، غر می‌زدیم که نهایت بی‌انصافیه فقط پسرا می‌تونند برن سوریه... چند وقتی که گذشت و بیشتر وارد جامعه شدیم، دیدیم ایران خودمون از لحاظ فرهنگی یه پا دمشقه برای خودش! دست به کار شدیم:) خیلیا اومدن گفتن مردم به نون شبشون محتاجن شما کتاب پخش میکنید؟ کتاب براشون نون میشه یا آب؟ الان مردم اعصاب ندارن، امر به معروف میکنی؟ اما باید می‌گفتیم، می‌گفتیم که فقر فکری و فرهنگی باعث فقر مادی میشه! باید میگفتیم امام کاظم‹ع‌› فرمودند: اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید نابکاران شما زمام کارهایتان را به دست می‌گیرند. باید صدایِ خوابیده تو وجودمون رو بیدار می‌کردیم تا داد بزنه که آی مردم گناه تو جامعه‌ی اسلامی ما داره عادی میشه! تو جامعه‌ای که همه مردمش از پیر و جوون برای امام حسین(ع) اشک می‌ریزن، اما هدفش فراموش شده. اینارو گفتم تا ضرورت تشکیل گروه‌های فرهنگی رو بدونیم... حالا چرا اسم قنوت؟! کلی تو سر و کله هم زدیم اما آبمون تو یه جوب نرفت. هرکی اسم پیشنهادی خودش رو بیشتر می‌پسندید:| گفتیم بیایم از بین داستانِ انقلاب کلمات جدید پیدا کنیم.📖 و آماده‌ی یک ماجراجویی قشنگ شدیم🦋
گروه‌فرهنگی‌قنوت🦋
اینطوری شد که اسم قنوت اومد بین اسم‌های پیشنهادی... اما
باز هم هرکس اسمی که خودش دوست داشت و می‌گفت... تصمیم گرفتیم قرآن برامون اسم انتخاب کنه! اسم‌های پیشنهادی رو روی برگه ها نوشتم، هرکدوم رو گذاشتم لای یه صفحه از قرآن، چشمام رو بستم و بسم‌اللهی گفتم و یک صفحه رو باز کردم. قرآن اسم قنوت رو بهمون هدیه داد🤍 سوره نساء صفحه ۹۷ اولین آیه⇩ 《هیچ فایده و خیری در سخنان سرّی آنها نیست مگر آنکه کسی به صدقه دادن و نیکویی کردن و اصلاح میان مردم امر کند؛ و هر که در طلب رضای خدا چنین کند به زودی به او اجر عظیم کرامت کنیم.》 چی بهتر از این؟😍 حالا میدونید چرا قنوت!
گروه‌فرهنگی‌قنوت🦋
باز هم هرکس اسمی که خودش دوست داشت و می‌گفت... تصمیم گرفتیم قرآن برامون اسم انتخاب کنه! اسم‌های پیشن
هدف گروه⇩ عفاف و حجاب امر به معروف و نهی از منکر🧡 کتابخوانی📖 آووردن یه لبخند به روی لبای مسلمین🤭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و گل و گیاه خدمت قنوتی‌های عزیز🌸 بریم داستان این کوچولوهامونو بگم؟! اول کار بودیم و بودجمون به شدت کم... راستیتش میخواستیم طبخ غذا کنیم، از طرفی دستامون انقدری تمیز بود که این چرک کف دست یافت نمیشد برامون😂😂 اینگدر فکر کردیم که مخمون سوت کشید. کلمه به کلمه شروع کردیم، یکی من گفتم یکی فاطمه، یکی معصومه... آخرش یه لیست بلند بالا از پیشنهادها تهیه شد. تصمیم گرفتیم گل‌های کوچولو موچولو درست کنیم. ریسه‌ها و لیوان‌هارو از پایگاه گرفتیم و گلارو هم یکی از رفقا قلمه زد. و اینطوری بود که تونستیم بدون هیچ هزینه‌ای یه کار گروهی بکنیم و شده یه لبخند کوچولو رو لبای چندتا عروس و دوماد بیاریم. پ.ن۱: بنظرتون گلا کجان؟! منکه مطمئنم الان دارن با عشق رشد میکنن😍. پ.ن۲:رفقا اینو بگم ما وابسته به هیچ پایگاه و هیج ارگانی نیستیم خودجوشیم و کارا دلیه چون فرمانده پایگاه در جریان کارا بود پیشنهاد داد از وسایل پایگاه که بی‌مصرف مونده گوشه پایگاه استفاده کنیم. زنجان🌿 ۱۴۰۰/۴/۲۱ مارو در فضای مجازی با آدرس⇩ @ghonot_313 و یا با⇩ 💙
سلام و مهربونی... اومدم از یه خونه‌ی پراز صمیمیت بگم، از یه مادری که عجیب مهربون و خودمونی بود.😍 از خاطرات زمان انقلاب و چال کردن اعلامیه‌ها تو باغچه از فعالیت‌های پشت جبهه، از رفتن همسر جوون به جبهه و بزرگ کردن دو تا بچه به تنهایی. اونقدری مهربون بودن که احساس غریبی نکردیم، همینکه رسیدیم رفتیم آشپزخونه کمک حاج خانوم، گفتن: - خونه‌ای که دختر نداشته باشه همینه‌دیگه دختر کمک‌دست آدمه. گفتم: - حاج خانوم؟! پس ما چی هستیم؟! خنده‌ی شیرینی کرد و گفت: - شما که عزیزدلین... . دیدار با همسر شهید جوادرسولی زنجان🌿 ۱۴۰۰/۴/۲۱ مارودرفضای‌مجازی‌باآدرس⇩ @ghonot_313 و یا با هشتگ⇩ 💙 دنبال‌کنید💞
35.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام و نور... هفته‌ی عفاف و حجاب بود و در فکر اینکه یه کار کم هزینه اما خیلی خوجیل و موجیل انجام بدیم. یه عالمه از این چوبا گوشه پایگاه افتاده بود، نمیدونستیم باهاشون چیکار کنیم... باز هم انقدر فکر کردیم که بلانسبت مخمون پوکید تا اینکه به فکر بنده رسید چوب سحرآمیز(اسمی که رو این خوشگلا گذاشتم) درست کنیم. قرار بود به دخترخانومای کوچولویی که روسری سرشونه بدیم. گیره‌هارو هم میخواستیم به مامان‌های محجبه و دخترای محجبه هم‌سن خودمون هدیه کنیم. رفتیم برا پخش که دیدیم اونور یه دختر خانوم کوچولو وایساده که روسری سرش نبود. هی میخواست نگاهشو از هدیه‌ها بگیره‌ها اما نمیتونست. رفتم طرفش، سلام دادم و گفتم: - خاله چند سالته؟ همونطورکه نگاهش به چوب‌های سحرآمیز بود گفت: ده سالمه. یکی گرفتم طرفشو گفتم: - از این به بعد وقتی میخوای بیای بیرون روسری سرت کن خوشگل من... کلی خوشحال شد و گفت: - چشم خاله حتما. ازمون که فاصله گرفتن دیدم داره با دقت نوشته‌ی روی برگه رو میخونه: - فرشته کوچولوی من ممنون که حجابتو حفظ میکنی از طرف خدا جون. پ.ن: باز هم بگم رفقا ما وابسته به هیچ پایگاه و ارگانی نیستتیم و استفاده از وسایل بی‌استفاده ی پایگاه به پیشنهاد فرمانده پایگاه بود. زنجان🌿 ۱۴۰۰/۴/۲۴ مارودرفضای‌مجازی‌باآدرس⇩ @ghonot_313 و یا با هشتگ⇩ 💙 دنبال‌کنید💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامے بہ نقش لاله‌های پرپر خدمت قنوتے‌های گل گلاب🥀 خب، خب قصہ از اونجایے شروع شد کہ... تولد دوتا از بچہ‌های گروهمون بود و قرار گذاشته‌بودند تا جشنشون رو در ڪنار برادرای شهیدشون برگزار ڪنند. ما هم گفتیم چہ کاری از این بهتر؟! حالا بیایم همراه ڪیڪ، چندتا تراڪت امربہ معروف و نهےاز منڪر به همراه گل‌هاےسرخ پخش ڪنیم. که هم از خانماۍ محجبہ‌مون با تقدیم ڪردن یہ شاخہ گل بخاطر حفـظ حجابشون تشڪر کنیم. هم دعوتشـون ڪنیم بہ انجام و احیاۍ واجب فراموش شده! «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر» تهران🌿 ۱۴۰۰/۴/۲۹ مارودرفضای‌مجازی‌باآدرس⇩ @ghonot_313 و یا با هشتگ⇩ 💙 دنبال‌کنید💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و تبریک عیدغدیر🎊 و اما اومدیم باز هم با این چوب‌های سحرآمیز ایندفعه با نوشته‌ی: - علی امام من است و منم غلام علی😍 آقا بودجه که جمع شد با خوشحالی راه افتادیم سمت کتابفروشی، چون بودجمون نسبت به دفعات قبل زیاد بود بسی شاد و شنگول بودیم. خیلی مقتدرانه گفتم: - کتاب داستان درمورد غدیر و امام‌علی(ع) میخوایم. گفتن: - با عرض پوزش دیر اومدین تموم شده. پنچر شده داشتیم برمیگشتیم که فروشنده گفت: - حالا بیاید خودتون بگردید شاید پیدا کردین. و ما با متانت به سمت قفسه‌ها حرکت کردیم (مدیونید اگه فکر کنید حمله‌ور شدیم) ۱۳ تا کتاب‌داستان از اینور اونور پیدا کردیم و خریدیم. رفقا میگفتن ۱۳ تا کتاب چیه؟ خیلی کمه به چه دردی میخوره، و من همچنان داشتم قانعشون میکردم که یدونه هم باشه اشکالی نداره مهم اینه خنده رو لبای یه بچه میاد مهم اینه یه بچه رو با امیرالمومنین(ع) آشنا میکنیم. صبح رفتیم برا پخش که یکی از بچا زنگ زد که از کار دیروز گروه پایگاه ما چندتا گیفت و کتاب و کتاب‌داستان مونده بیارم؟! پ.ن: شنیدی میگن کار که با دل و جون باشه خدا برکتش میده؟ خدا به کارمون برکت داد. ۱۴۰۰/۵/۷ زنجان مارودرفضای‌مجازی‌باآدرس⇩ @ghonot_313 و یا با هشتگ⇩ 💙 دنبال‌کنید💞
سلام و قنوت... آخ که نگم از مهربونی این مادر...😍 صبح که رفتیم دیدیم داره به رفتگر محله عیدی میده، تعارف کردن رفتیم داخل... هول شده پیرهن سبزش رنگش رو از رو مبل برداشت و گفت: - میخواستم پیرهن خوشگلمو بپوشم مرتب باشم نمیدونستم زود میاین. گفتم: - مادر شما هرچی بپوشی مرتب و شیکی همینکه تنتونهدکلی بهتون میاد. میگفت وقتی زنگ زدین گفتین میاین دیدار از خدشحالی گریه کردم، از صبح بلند شدم خونرو مرتب میکنم. کلی شرمنده شدم... بلند شدیم رفتیم آشپزخونه یکی از بچه‌ها شربت ریخت و منم میوه‌هایی که حاج‌خانوم دادن رو شستم. زنگ خونرو زدن... حاج خانوم زنگ زده بود به پسرش تا میوه بخره. گفتم: - حاج خانوم میوه که بود چرا زحمت کشیدین؟! با مهربونی گفت: - شما مهمونای حسین‌منید هرچی بزارم کم گذاشتم. بغضم گرفت از اینهمه عشق و علاقه. حاج خانم یه حاج خانم فعال بودن انگلیسی صحبت میکردن و کتاب‌خون بودن. تازه بهمون قول آش‌ترش هم دادن😋 پ.ن: داریم یه همچین مادرایی؟! دیدار با مادر شهید حسین تجزیه‌چی زنجان🌿 ۱۴۰۰/۵/۷ مارودرفضای‌مجازی‌باآدرس⇩ @ghonot_313 و یا با هشتگ⇩ 💙 دنبال‌کنید💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام و پرچم‌های سیاه... اصلا قرار نبود برای محرم کاری انجام بدیم، اما خدا خواست و چندتا پوستر و سربند تهیه کردیم. میخواستیم مغازه‌هارو زینت بدیم به نام ابی‌عبدالله... خیلی استرس داشتیم. چی میگن؟ نکنه قبول نکنن؟! نکنه باهامون بد رفتار کنن؟! مغازه‌ اولی یه اسباب بازی فروشی بود، انقدری استقبال کردن و تشکر کردن که استرسمون یه کوچولو کم شد و کم کم دیگه کف دستامون عرق نکرد. نمیدونید چه لذتی داشت وقتی پیرمرد عکس گنبد طلایی رو که دید چشم‌هاش چه برقی زد یا آقای عکاسی که خم شد و عکس رو بوسید یا پسری که وقتی عکس رو دید دست به سینه شد. از پخش سربندا که نگم، چون تعداد زیاد بود میخواستیم چندتا از خیمه‌هایی که بچه‌ها تو محلشون میسازن پخش کنیم. خیمه‌ی اول کسی نبود و چندتا سربند گذاشتیم رو موکت پهن شده. اما خیمه‌ی دوم خوب موقعی رسیدیم داشتن شربت نذری پخش میکردن و انقدری تعدادشون زیاد بود که سربند کم اومد، لیواناشونم تموم شده بودا اما عجیب دلم میخواست از شربت نذریشون بخورم بی‌ریا و پر از محبت بود. اونا هم جوون‌مردی کردن و دوییدن دو تا لیوان از خونشون آووردن. زنجان🌿 ۱۴۰۰/۵/۲۳ مارودرفضای‌مجازی‌باآدرس⇩ @ghonot_313 و یا با هشتگ⇩ 💙 دنبال‌کنید💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلامے بہ نواۍ روضه اباعبدالله‹ع› خدمت قنوتی‌های عزیز خیلی یهویی به ذهنمون رسید یه کاری برای محرم انجام بدیم... این شد که بچه‌ها دست به کار شدند و بساط پخت حلوا رو جور کردند! از اونجایی که در شرایطی بودیم که امکان پخش نبود سینی حلوا رو توی یکی از مغازه‌ها قرار دادیم تا ایشون زحمت پخشش رو بکشند. تهران🌿 ۱۴۰۰/۵/۲۵ مارودرفضای‌مجازی‌باآدرس⇩ @ghonot_313 و یا با هشتگ⇩ 💙 دنبال‌کنید💞
30.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلامے با حال و هواۍ محرم خدمت قنوتے‌های عزیز ذهنمون درگـیر این بود برای این این شب‌های محرم چه کنیم؟ چی می‌تونیم پخش ڪنیم؟ که هم فرهنگی‌باشه هم نذری... یاد ختم‌صلوات و جلسہ‌های مادربزرگامون افتادیم کہ ڪنار تلاوت قرآن یہ بسته آجیل یا نمک پخش مے‌کردند! این شد که قرار گذاشتیم در شام غریبان نمک پخش کنیم به همراه احادیث ناب عاشورایے کہ به دست خود بچه‌ها درست شده بود. تهران🌿 ۱۴۰۰/۵/۲۸ مارودرفضای‌مجازی‌باآدرس⇩ @ghonot_313 و یا با هشتگ⇩ 💙 دنبال‌کنید💞
44.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلامے با یڪ دلِ‌تنگ خدمت قنوتی‌های عزیز در گیر و دار اربعین بودیم، بچه‌ها دلتنگ بودند و به امید راهی شدن... قرار گذاشته بودیم یه سری وسایل تهیه کنیم و توی پیاده‌روی اربعین بین بچه‌های عراقی پخش کنیم که متاسفانه نشد! تصمیم گرفتیم برای شروع سال تحصیلی چندتا بسته شامل دفتر، مداد، جامدادی و... آماده کنیم و بین بچه‌های نیازمند پخش کنیم تا با یه لبخند قشنگ درسشون و بخونند... البته هنگام تهیه بسته‌ها با کمبود بودجه روبه رو شدیم که یه آدم دست به خیر دست مارو هم گرفت:) تهران🌿 ۱۴۰۰/۷/۵ مارودرفضای‌مجازی‌باآدرس⇩ @ghonot_313 و یا با هشتگ⇩ 💙 دنبال‌کنید💞