وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (7)
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوّاً وَحَزَناً إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ (8):
و ما به مادر موسى الهام كردیم كه او را شیر بده، پس هرگاه (از فرعونیان) براو بیمناك شدى، او را (در جعبهاى گذاشته و) بهدریا بیفكن و (از این فرمان) مترس و (از دوریش) غمگین مباش، (زیرا) ما او را به تو بازمىگردانیم و او را از پیامبران قرار مىدهیم.
پس (مادر موسى چنان كرد، چیزى نگذشت كه) فرعونیان، او را (دیده و از آب) برگرفتند تا سرانجام، دشمن و مایه اندوهشان گردد. همانا فرعون و هامان و سپاهیانشان خطاكار بودند.
به فرعون گفته شده بود كه امسال كودكى به دنیا مىآید كه اگر بزرگ شود تو را سرنگون مىكند. او دستور داد تمام نوزادانى را كه به دنیا مىآیند بكشند؛ امّا همین كه موسى به دنیا آمد، خداوند به مادرش الهام كرد كه او را شیر دهد، آنگاه در صندوقى گذارده و به دریا اندازد.
در این آیه نسبت به مادر حضرت موسى، دو امر، دو نهى و دو بشارت آمده است: دو امر: «اَرضعیه - اَلقیه»، دو نهى: «لاتخافى - لاتحزنى»، دو بشارت: «رادّوه - جاعلوه»
كلمه «خوف»، در مورد احتمال خطر و كلمه «حُزن» در مورد نگرانى قطعى بكار مىرود.(25)
مراد از دریا در این آیه، رود عظیم نیل در كشور مصر است كه به جهت بزرگى و عظمت، دریا خوانده شده و كاخ فرعون در ساحل آن بنا شده بود.
وقتى خداوند بخواهد، دشمن انسان نیز مأمن و ملجأ او مىشود. «التقطه آلفرعون» (عدو شود سبب خیر، گر خدا خواهد.)
گر نگهدار من آن است كه من مىدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه مىدارد.
-----
25) تفسیر المیزان.
- در اضطرابها و بنبستها، خداوند بهترین هادى و حامى مؤمنان است.«اوحینا»
- زن نیز مىتواند مورد الهام الهى قرار گیرد. «اوحینا الى امّ موسى»
- نزول امدادهاى غیبى با بهرهگیرى از امكانات مادّى منافاتى ندارد. شیردادن و در صندوق گذاردن، منافاتى با توكّل ندارد. «ارضعیه»
- در هیچ شرایطى نباید شیر مادر را از فرزند دریغ داشت. «ارضعیه»
- در دستورهاى الهى اسرارى نهفته است كه شاید در نظر ابتدایى، معقول نیاید. «القیه فى الیم»
- در راه اجراى فرامین الهى، نه از چیزى بترسیم و نه نسبت به مسئلهاى نگران باشیم. «لاتخافى و لاتحزنى» (مادر موسى دو نگرانى داشت: یكى ترس از كشته شدن فرزند و دیگرى غم فراق او، كه خداوند هر دو را همان گونه كه در آیات بعد خواهیم خواند به نحو احسن جبران فرمود.)
- آنچه در راه خداوند داده شود، به بهترین وجه باز مىگردد. «القیه - رادّوه، جاعلوه من المرسلین» (مادر موسى به فرمان خداوند فرزندش را رها كرد،خداوند هم او را برگرداند و هم به مقام نبوّت رساند.)
- خداوند، اخبارى از غیب را در اختیار افرادى كه بخواهد قرار مىدهد. «جاعلوه من المرسلین»
- فرعون واسطه نجات موسى از دریا شد، وسرانجام به دست او در همان دریا غرق گردید. «التقطه آل فرعون لیكون لهم عدوّاً وحزنا» (آرى، خدا مىتواند نوزاد بىدست وپا را در دریا حفظ كند، ولى انسان صاحب دست وپا را غرق سازد)
- خواست انسان در مقابل ارادهى الهى بى اثر است. «لیكون لهم عدوّاً و حزنا»
فرعون گمان كرد كه هدیهاى براى او رسیده است؛ امّا خداوند اراده فرموده بود كه دشمنش را در دامان او بپروراند.
- فرعون و وزیر و لشكریانش طرح دادند و عمل كردند، ولى تدبیر خداوند همهى آنها را خنثى كرد. «كانوا خاطئین»
- طرّاح، مشاور، آمر ومباشر، همگى به نوعى در جرم شریكند. «كانوا خاطئین»
وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِّي وَلَكَ لَا تَقْتُلُوهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (9):
و (چون) همسر فرعون (احساس كرد كه آنان قصد كشتن كودك را دارند خطاب به فرعون) گفت: او را نكشید (كه او) روشنى چشم من و توست. شاید به ما سودى برساند یا او را به فرزندى بگیریم، ولى آنها نمىفهمیدند (كه چه كسى را در آغوش خویش مىپرورانند).
در زندگى حضرت موسى، چند زن، نقش محورى و اساسى داشتهاند: مادر موسى، خواهر موسى، زن فرعون و همسر موسى، در این آیه نقش زن فرعون در جلوگیرى از قتل او بیان شده است.
- زنان، در امور اجتماعى داراى نقشى مؤثّرند. «قالت امرأت فرعون»
(زن فرعون، رأى فرعون را تغییر داد و شوكت، سلطنت وثروت فرعون هیچ یك مانع او نشد)
- با طرح پیشنهادات صحیح و سریع، از القاى طرحهاى انحرافى جلوگیرى كنیم. قبل از آنكه فرعون تصمیم خود را ابراز كند، همسرش راه درست برخورد با مسئله را القا نمود. «قالت امرأت فرعون قُرّة عین لى و لك لاتقتلوه»
- در بیان پیشنهادات از كلمات عاطفى ودلنشین استفاده كنیم. «قُرّة عین لى ولك»
- دلهاى همه به دست خداست. او مىتواند سختترین دلها همچون دل فرعون را نیز نرم سازد. «قُرّة عین لى و لك»
- در برخورد با منكرات، ابتدا از راه عاطفه وارد شویم و سپس به امر و نهى بپردازیم. «قرة عین لى و لك لا تقتلوه»
- از نهى از منكر زبانى، غفلت نورزیم كه بسیار كارساز است. «لا تقتلوه» (زن فرعون با گفتن «لاتقتلوه» از كشته شدن موسى جلوگیرى كرد، چنانكه یكى از برادران یوسف با گفتن «لاتقتلوا یوسف» از كشته شدن یوسف جلوگیرى كرد.)
- طاغوتها از ابتدایىترین عواطف انسانى نیز بىبهرهاند و نیاز به تذكّر دارند. «لا تقتلوه»
- فوائد امر ونهى را بگوییم تا مردم آسانتر بپذیرند. «لاتقتلوه عسى أن یَنفعنا»
- در نظام طاغوتى، ملاك وضع یا لغو قوانین، هوسها و منافع شخصى طاغوتهاست. (قانون قتلِ عام نوزادانِ پسر، بر اساس منافع شخصى فرعون وضع شد و باز بر پایهى امید به منافع آینده در مورد نوزاد آب آورده (حضرت موسى) همین قانون لغو گردید.) «لا تقتلوه عسى أن یَنفعنا»
- برخى انسانها در ظاهر بسیار بلند پروازند، ولى درباطن اسیر نیازهاى درونى خویش هستند. فرعون كه ادّعا مىكرد: «انَاربّكمالاعلى» سرانجام مىپذیرد كه ممكن است یك نوزاد آب آورده براى او سودمند واقع شود. «عسى أن یَنفعنا»
- فرعون از فرزند پسر محروم بود. لذا با پذیرش نوزاد از آب آورده، به حقارت و عجز خود بیشتر پى برد. «نتّخذه ولدا»
- گاه ایجاد علاقه و محبّت میان افراد بر اساس یك خط غیبى است كه خود طرفین نیز از آن غافلند. «وهم لا یشعرون»
وَأَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغاً إِن كَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْلَا أَن رَّبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (10)
وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَن جُنُبٍ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (11):
ودل مادر موسى (از هر چیز، جز فكر فرزند) تهى شد (و) اگر قلب او را استوار نساخته بودیم تا از ایمان آورندگان (به وعدهى ما باقى) بماند، همانا نزدیك بود كه (به واسطه جزع وفزع) آن (راز) را افشا كند.
و(مادر موسى) بهخواهر او گفت: (صندوق حامل موسى را) دنبال كن پس او از دور وى را زیر نظر داشت، در حالى كه (دشمنان) متوجّه نبودند (كه آنكه او را تعقیب مىكند خواهر موسى است و از این تعقیب، چه هدفى دارد).
تفسیر المیزان، آیهى «و اصبح فؤاد اُمّ موسى فارغا» را با توجّه به سیاق و ظاهر آیات قبل و بعد، چنین معنا نمودهاند: دلِ مادر موسى به واسطهى وحى الهى آرام گرفت و دیگر خوف و ترسى نداشت و اگر آن وعدهى الهى نبود، مادر موسى به سبب شدّت اضطراب، آن راز را افشا مىكرد.
مادر موسى بعد از آنكه فرزندش را در صندوقى گذارده و در دریا انداخت، به خواهر موسى مأموریّت داد تا مخفیانه این جریان را پیگیرى كند. او نیز به دور از چشم مأموران حكومتى، صندوق را دنبال كرد تا اینكه از دریا نجات یافت و در دامان همسر فرعون قرار گرفت. او همچنان موسى را زیر نظر داشت تا اینكه متوجّه شد درباریان فرعون به دنبال دایگانى براى شیردادن به كودك هستند؛ امّا موسى هیچ سینهاى را نمىپذیرد، سرانجام خواهر موسى با طرح پیشنهاد دایگى مادرش و پذیرش دربار، مأموریّتش خاتمه یافت.
- افشاى اسرار از نشانههاى سستى و ضعف ایمان است. «لتبدى به لولا ان ربطنا على قلبها»
- آرامش دلها به دست خداست. «ربطنا على قلبها»
- از نشانههاى ایمان، آرامش خاطر ودل آرام است. «ربطنا... لتكون من المؤمنین»
- آنچه در نظر الهى مهمّ است، ایمان است و زن و مرد تفاوتى ندارند. «لتكون من المؤمنین» در صورتى كه باید مىفرمود: «من المؤمنات»
- زنان ودختران نیز باید از تدبیرهاى لازم در مسائل اجتماعى برخوردار باشند. «قالت لاُخته قصّیه»
- در امور حساسیّت برانگیز، كارها را به دیگران واگذار كنیم. «لاُخته» در ماجراى موسىعلیه السلام حساسیّت بر روى مادر بیشتر بود و امكان داشت كه مطلب افشا گردد.
- توكّل به خدا به معناى بىتفاوتى در مسائل نیست. با اینكه مادر موسى زن باایمانى بود، ولى باز هم دخترش را براى تعقیب ماجرا فرستاد. «من المؤمنین، قالت لاخته قُصّیه»
- در برخورد با نظامهاى طاغوتى و خفقانآور، تعقیب ومراقبت امرى ضرورى است. «قُصیّه»
- براى حفظ اسرار، عادّىسازى در رفتار یك امر لازم است. «عنجُنُب» (خواهرموسى از دور صندوق برادر را زیر نظر داشت، تا این مراقبت بسیار عادّى باشد وسبب حساسیّت وتحریك دشمن نشود.)
- مؤمن، مأموریّت خود را به دور از توجّه دشمن به انجام مىرساند. «و هم لایشعرون»
وَحَرَّمْنَا عَلَيْهِ الْمَرَاضِعَ مِن قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ يَكْفُلُونَهُ لَكُمْ وَهُمْ لَهُ نَاصِحُونَ (12):
و ما (به دهان گرفتن سینهى) زنان شیرده را از پیش بر او ممنوع كردیم، پس (خواهر موسى كه مأموران را در جستجوى دایه دید) گفت: آیا مىخواهید شما را بر خانوادهاى راهنمایى كنم كه سرپرستى او را براى شما بپذیرند و براى او خیرخواه باشند؟
«مراضع» جمع «مرضع»، یعنى زنان شیرده و دایه.
- اگر خداوند نخواهد، تشكیلات عریض و طویلى همچون دستگاه فرعون نیز از تأمین غذاى یك كودك عاجز مىماند. «حرّمنا»
- ابتدایىترین كارها مثل مكیدن نوزاد نیز با ارادهى الهى است و اگر او نخواهد، اتّفاق نخواهد افتاد. «حرّمنا»
- رضاع و سپردن نوزاد به دایه براى شیردادن، سابقهاى تاریخى و طولانى دارد. «المراضع»
- وقتى سر انسان متكبّر به سنگ خورد، راهنمایى و پیشنهاد دیگران، حتّى یك فرد ناشناس را نیز به راحتى مىپذیرد. «فقالت هل ادلّكم»
- پیشنهادات خود را در رابطه با چیزى كه حساسیّت برانگیز است، به طور عادّى مطرح كنیم. «هل ادلّكم»
- در برابر دشمن باید زیرك بود. (خواهر موسى، نامى از مادر به میان نیاورد و نگفت: «على اُمّه»، بلكه آن را به صورت ناشناس ذكر كرد.) «على اهلبیتٍ»
- نیازمندىهاى نوزاد، منحصر در غذا نیست، بلكه او به خانواده و كانون محبّت نیز احتیاج دارد؛ لذا خواهر موسى سخن از سرپرستى همهجانبه كرد، نه تنها تغذیه. «یكفلونه»
- پیش نهادهاى خود را به گونهاى مطرح كنیم كه مخاطب، آن را به نفع خود بداند. «یكفلونه لكم»
- كفالتى ارزشمند است كه با خیرخواهى و محبّت همراه باشد. «یكفلونه لكم و هم له ناصحون»
فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (13):
پس ما (اینگونه) او را به مادرش باز گردانیدیم تا روشنى چشم او باشد و غم نخورد و بداند كه همانا وعده الهى حقّ است، ولى بیشتر مردم نمىدانند.
گاهى اوقات عناوین براى انسان، مزاحم و مانعند. مثلاً در این ماجرا مادر موسى پذیرفت كه به عنوان دایه فرزندش را شیر دهد؛ زیرا عنوان مادر، سبب قتل فرزند وآزار مادر مىشد.
- وعدههاى الهى تخلّف ندارد. در آیهى هفتم خداوند وعده داد كه نوزاد را به مادر برگرداند و در این آیه مىخوانیم كه او را برگرداند. «انّا رادّوه الیك - رددناه الى اُمّه»
- نوزاد، نور چشم مادر است. «كى تَقَرّ عینها»
- براى اهل حقّ، اهداف مهم است، نه عناوین. «رددناه الى اُمّه» سرانجام، فرزند به آغوش مادر بازگشت گرچه این بار، مادر به عنوان دایه استخدام شد؛ ولى عنوان مهم نیست، برگشتن نوزاد مهم است.
- مادر به واسطهى ارتباط عمیق با فرزند، بیشترین نقش را در زندگى او دارد. «الى اُمّه» (در اینجا نامى از پدر موسى به میان نیامده است.)
- عاقبت، سختىها بسر آمده و فراق به وصال خواهد انجامید. «رددناه الى اُمّه كى تَقَرّ عینها» (پس از مدّتها نگرانى و غم، سرانجام خداوند، موسى را به مادر بازگرداند. «اِنّ مع العسر یسرا»)
- اگر خداوند بخواهد، یك فرد، مایهى امید و نور چشم دو گروه مخالف (خاندان فرعون و خاندان موسى) مىشود. «قُرّة عینٍ لى ولك - تَقَرّ عینها»
- انبساط و شادى، حزن و اندوه، در بینایى انسان تأثیر دارد. «تَقَرّ عینها» چنانكه در آیهى 84 سورهى یوسف، مىخوانیم: دورى حضرت یوسف، باعث نابینایى حضرت یعقوب گردید. «وابیَضّت عیناه من الحُزن»
- ایمان به خداوند داراى مراحل و درجاتى است. مادر موسى بانویى مؤمنه بود، «رَبَطنا على قلبها لتكون منالمؤمنین» امّا یك مؤمن نیز باید به مرحلهى یقین و علم عمیق برسد. «لتَعلم أنّ وعد اللّه حقّ»
- فلسفه و دلیل بعضى حوادث، درك حقّانیّت وعدههاى الهى است. «لتَعلم أنّ وعد اللّه حقّ»
- اكثر مردم ظاهربین هستند و دركى از اسرار حكیمانه ونقشههاى مدبّرانهى خداوند ندارند. «اكثرهم لایعلمون»
تفسیر نور آقای محسن قرائتی
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 387 ✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۴﴾
هنگامي كه نيرومند و كامل شد حكمت و دانش به او داديم، و اينگونه نيكوكاران را جزا ميدهيم. (۱۴)
وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ ﴿۱۵﴾
او در موقعي كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد، ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند، يكي از پيروان او بود، و ديگري از دشمنانش، آن يك كه از پيروان او بود از وي در برابر دشمنش تقاضاي كمك كرد، موسي مشت محكمي بر سينه او زد و كار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد!) موسي گفت: اين از عمل شيطان بود كه او دشمن و گمراه كننده آشكاري است. (۱۵)
قَالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ﴿۱۶﴾
عرض كرد پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم، مرا ببخش، خدا او را بخشيد كه او غفور و رحيم است. (۱۶)
قَالَ رَبِّ بِمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ فَلَنْ أَكُونَ ظَهِيرًا لِلْمُجْرِمِينَ ﴿۱۷﴾
عرض كرد پروردگارا! به شكرانه نعمتي كه به من دادي من هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود. (۱۷)
فَأَصْبَحَ فِي الْمَدِينَةِ خَائِفًا يَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِي اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ يَسْتَصْرِخُهُ قَالَ لَهُ مُوسَى إِنَّكَ لَغَوِيٌّ مُبِينٌ ﴿۱۸﴾
موسي در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه اي (و در جستجوي اخبار) ناگهان ديد همان كسي كه ديروز از او ياري طلبيده بود فرياد ميزند و از او كمك ميخواهد، موسي به او گفت تو آشكارا انسان گمراهي هستي! (۱۸)
فَلَمَّا أَنْ أَرَادَ أَنْ يَبْطِشَ بِالَّذِي هُوَ عَدُوٌّ لَهُمَا قَالَ يَا مُوسَى أَتُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَنِي كَمَا قَتَلْتَ نَفْسًا بِالْأَمْسِ إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ وَمَا تُرِيدُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الْمُصْلِحِينَ ﴿۱۹﴾
و هنگامي كه خواست با كسي كه دشمن هر دوي آنها بود درگير شود و با قدرت مانع او گردد، (فريادش بلند شد) گفت: اي موسي! ميخواهي مرا بكشي، همانگونه كه ديروز انساني را به قتل رساندي ؟ تو ميخواهي فقط جباري در روي زمين باشي، و نميخواهي از مصلحان باشي! (۱۹)
وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يَسْعَى قَالَ يَا مُوسَى إِنَّ الْمَلَأَ يَأْتَمِرُونَ بِكَ لِيَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّي لَكَ مِنَ النَّاصِحِينَ ﴿۲۰﴾
(در اين هنگام) مردي از نقطه دور دست شهر (از مركز فرعونيان) با سرعت آمد و به موسي گفت اي موسي اين جمعيت براي كشتنت به مشورت نشسته اند، فورا (از شهر) خارج شو كه من از خيرخواهان توام. (۲۰)
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا يَتَرَقَّبُ قَالَ رَبِّ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۲۱﴾
موسي از شهر خارج شد در حالي كه ترسان بود، و هر لحظه در انتظار حادثه اي، عرض كرد پروردگارا! مرا از اين قوم ظالم رهائي بخش. (۲۱)
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 388 ✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَى رَبِّي أَنْ يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ ﴿۲۲﴾
و هنگامي كه متوجه جانب مدين شد گفت اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند. (۲۲)
وَلَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَأَتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاءُ وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ ﴿۲۳﴾
و هنگامي كه به (چاه) آب مدين رسيد، گروهي از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب ميكنند، و در كنار آنها دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند (و به چاه نزديك نميشوند، موسي) به آنها گفت كار شما چيست ؟ (چرا گوسفندان خود را آب نميدهيد؟) گفتند ما آنها را آب نميدهيم تا چوپانها همگي خارج شوند، و پدر ما پير مرد مسني است. (۲۳)
فَسَقَى لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّى إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ ﴿۲۴﴾
موسي به (گوسفندان) آنها آب داد، سپس رو به سوي سايه آورد و عرض كرد پروردگارا! هر خير و نيكي بر من فرستي من به آن نيازمندم! (۲۴)
فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا فَلَمَّا جَاءَهُ وَقَصَّ عَلَيْهِ الْقَصَصَ قَالَ لَا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۲۵﴾
ناگهان يكي از آن دو به سراغ او آمد در حالي كه با نهايت حيا گام برميداشت و گفت: پدرم از تو دعوت ميكند تا مزد سيراب كردن گوسفندان را براي ما به تو بپردازد هنگامي كه موسي نزد او (شعيب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد گفت نترس از قوم ظالم نجات يافتي! (۲۵)
قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ ﴿۲۶﴾
يكي از آن دو (دختر) گفت: پدرم! او را استخدام كن، چرا كه بهترين كسي را كه استخدام ميتواني كني آن كس است كه قوي و امين باشد. (۲۶)
قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۲۷﴾
(شعيب) گفت: من ميخواهم يكي از اين دو دخترم را به همسري تو در آورم به اين شرط كه هشت سال براي من كار كني، و اگر آن را تا ده سال افزايش دهي محبتي از ناحيه تو است، من نميخواهم كار سنگيني بر دوش تو بگذارم و ان شاء الله مرا از صالحان خواهي يافت. (۲۷)
قَالَ ذَلِكَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ أَيَّمَا الْأَجَلَيْنِ قَضَيْتُ فَلَا عُدْوَانَ عَلَيَّ وَاللَّهُ عَلَى مَا نَقُولُ وَكِيلٌ ﴿۲۸﴾
(موسي) گفت (مانعي ندارد) اين قراردادي ميان من و تو باشد، البته هر كدام از اين دو مدت را انجام دهم ستمي بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم) و خدا بر آنچه ما ميگوئيم گواه است. (۲۸)
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 389✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ ﴿۲۹﴾
هنگامي كه موسي مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانواده اش (از مدين به سوي مصر) حركت كرد از جانب طور آتشي ديد! به خانواده اش گفت: درنگ كنيد من آتشي ديدم، ميروم شايد خبري براي شما بياورم، يا شعله اي از آتش، تا با آن گرم شويد. (۲۹)
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ﴿۳۰﴾
هنگامي كه به سراغ آتش آمد ناگهان از ساحل راست وادي در آن سرزمين بلند و پر بركت از ميان يك درخت ندا داده شد كه اي موسي! منم خداوند، پروردگار جهانيان! (۳۰)
وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ ﴿۳۱﴾
عصايت را بيفكن، هنگامي كه (عصا را افكند) نگاه كرد و ديد همچون ماري با سرعت حركت ميكند! ترسيد و به عقب برگشت و حتي پشت سر خود را نگاه نكرد! (به او گفته شد) برگرد و نترس تو در امان هستي! (۳۱)
اسْلُكْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ وَاضْمُمْ إِلَيْكَ جَنَاحَكَ مِنَ الرَّهْبِ فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِنْ رَبِّكَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ ﴿۳۲﴾
دستت را در گريبانت فرو بر، هنگامي كه خارج ميشود سفيد و درخشنده است و بدون عيب و نقص، و دستهايت را بر سينه ات بگذار تا ترس و وحشت از تو دور شود، اين دو برهان روشن از پروردگارت به سوي فرعون و اطرافيان اوست كه آنها قوم فاسقي هستند. (۳۲)
قَالَ رَبِّ إِنِّي قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ ﴿۳۳﴾
عرض كرد: پروردگارا من از آنها يك تن را كشته ام ميترسم مرا به قتل برسانند. (۳۳)
وَأَخِي هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسَانًا فَأَرْسِلْهُ مَعِيَ رِدْءًا يُصَدِّقُنِي إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُكَذِّبُونِ ﴿۳۴﴾
و برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است، او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند؛ ميترسم مرا تكذيب كنند. (۳۴)
قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَكَ بِأَخِيكَ وَنَجْعَلُ لَكُمَا سُلْطَانًا فَلَا يَصِلُونَ إِلَيْكُمَا بِآيَاتِنَا أَنْتُمَا وَمَنِ اتَّبَعَكُمَا الْغَالِبُونَ ﴿۳۵﴾
فرمود: بازوان تو را بوسيله برادرت محكم ميكنيم و براي شما سلطه و برتري قرار ميدهيم و به بركت آيات ما بر شما دست نمييابند، شما و پيروانتان پيروزيد. (۳۵)
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 390 ✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
فَلَمَّا جَاءَهُمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا بَيِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرًى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي آبَائِنَا الْأَوَّلِينَ ﴿۳۶﴾
هنگامي كه موسي با معجزات روشن ما به سراغ آنها آمد گفتند: اين چيزي جز سحر نيست كه به دروغ به خدا بسته شده، ما هرگز چنين چيزي در نياكان خود نشنيده ايم! (۳۶)
وَقَالَ مُوسَى رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جَاءَ بِالْهُدَى مِنْ عِنْدِهِ وَمَنْ تَكُونُ لَهُ عَاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ ﴿۳۷﴾
موسي گفت: پروردگار من از حال كساني كه هدايت را از نزد او آورده اند، و كساني كه سرانجام سراي دنيا و آخرت از آن آنهاست آگاهتر است، مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد. (۳۷)
وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ ﴿۳۸﴾
فرعون گفت: اي جمعيت (درباريان!) من خدائي جز خودم براي شما سراغ ندارم! (اما براي تحقيق بيشتر) اي هامان آتشي بر گل بيفروز! (و آجرهاي محكم بساز) و براي من برج بلندي ترتيب ده، تا از خداي موسي خبر گيرم هر چند من گمان ميكنم او از دروغگويان است! (۳۸)
وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ ﴿۳۹﴾
(سرانجام) فرعون و لشكريانش به ناحق در زمين استكبار كردند، و پنداشتند به سوي ما باز نميگردند. (۳۹)
فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ﴿۴۰﴾
ما نيز او و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم، اكنون بنگر پايان كار ظالمان چه شد؟ (۴۰)
وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ ﴿۴۱﴾
و ما آنها را پيشواياني كه دعوت به آتش (دوزخ) ميكنند قرار داديم، و روز رستاخيز ياري نخواهند شد. (۴۱)
وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ ﴿۴۲﴾
در اين دنيا لعنت پشت سر لعنت نصيب آنها كرديم، و روز قيامت از زشت رويانند. (۴۲)
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ مِنْ بَعْدِ مَا أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولَى بَصَائِرَ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۴۳﴾
ما به موسي كتاب آسماني داديم بعد از آن كه اقوام قرون نخستين را هلاك كرديم، كتابي كه براي مردم بصيرت آفرين بود و مايه هدايت و رحمت، تا متذكر شوند. (۴۳)
منبع: برگزیده ی تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی
(آیه 36)- موسى در برابر فرعون: در اینجا با هشتمین صحنه از این ماجراى بزرگ رو به رو مىشویم.
موسى (ع) فرمان نبوت و رسالت را در آن شب تاریک و در آن سر زمین مقدس از خداوند دریافت نمود، به مصر آمد و برادرش هارون را با خبر ساخت، هر دو به سراغ فرعون رفتند.
چنانکه قرآن مىگوید: «هنگامى که موسى با معجزات روشن ما به سراغ آنها آمد، آنها گفتند: این چیزى جز سحر نیست که به دروغ (به خدا) بسته شده است»! (فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى بِآیاتِنا بَیِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرىً).
«ما هرگز چنین چیزى را در نیاکان خود نشنیدهایم»! (وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِی آبائِنَا الْأَوَّلِینَ).
آنها به حربه سحر متوسل شدند همان حربهاى که همه جباران و گمراهان در طول تاریخ در برابر معجزات انبیا به آن متوسل مىشدند.
(آیه 37)- اما «موسى (در پاسخ آنها با لحن تهدیدآمیزى چنین) گفت:
پروردگار من از حال کسانى که هدایت را از نزد او براى مردم مىآورند آگاهتر است، و همچنین از کسانى که سر انجام دنیا و آخرت از آنهاست» (وَ قالَ مُوسى رَبِّی أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ).
اشاره به این که خدا به خوبى از حال من و حقانیت دعوت من آگاه است، هر چند شما مرا متهم به دروغ کنید.
از این گذشته مطمئن باشید اگر من دروغگو باشم ظالم هستم «و ظالمان هرگز رستگار نخواهند شد» (إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ).
(آیه 38)- در اینجا با نهمین صحنه از این تاریخ پر ماجرا و آموزنده مواجه مىشویم.
آوازه پیروزى موسى (ع) بر ساحران و ایمان ساحران در سراسر مصر پیچید و موقعیت حکومت فرعونیان سخت به خطر افتاد باید افکار عمومى را به هر قیمتى که هست از این مسأله منحرف ساخت و یک سلسله مشغولیات ذهنى که بتواند مردم را اغفال و تحمیق کند فراهم ساخت.
فرعون در این زمینه به مشورت نشست، و در نتیجه فکرش به چیزى رسید که در این آیه آمده است: «فرعون گفت: اى جمعیت اشراف! من خدایى جز خودم براى شما سراغ ندارم»! (وَ قالَ فِرْعَوْنُ یا أَیُّهَا الْمَلَأُ ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرِی).
خداى زمینى مسلما منم! و اما خداى آسمان دلیلى بر وجود او در دست نیست، ولى من احتیاط را از دست نمىدهم و به تحقیق مىپردازم! سپس رو به وزیرش هامان کرد گفت: «اى هامان! برایم آتشى بر گل بیفروز» و آجرهاى محکمى بساز (فَأَوْقِدْ لِی یا هامانُ عَلَى الطِّینِ).
«و براى من برج بلندى ترتیب ده تا از خداى موسى خبر گیرم هر چند من گمان مىکنم او از دروغگویان است»! (فَاجْعَلْ لِی صَرْحاً لَعَلِّی أَطَّلِعُ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبِینَ).
هنگامى که ساختمان به اتمام رسید، روزى فرعون با تشریفاتى به آنجا آمد، و شخصا از برج عظیم بالا رفت.
معروف است تیرى به کمان گذاشت به آسمان پرتاب کرد تیر بر اثر اصابت به پرندهاى، و یا طبق توطئه قبلى خودش خونآلود بازگشت فرعون از آنجا پایین آمد و به مردم گفت: بروید و فکرتان راحت باشد خداى موسى را کشتم! حتما گروهى از ساده لوحان و مقلدان چشم و گوش بسته حکومت وقت این خبر را باور کردند و در همه جا پخش نمودند، و از آن سر گرمى تازهاى براى اغفال مردم مصر ساختند.
(آیه 39)- قرآن سپس به استکبار فرعون و فرعونیان و عدم تسلیم آنها در برابر «مبدأ» و «معاد» که ریشه جنایات آنها نیز از انکار همین دو اصل سر چشمه مىگرفت- پرداخته چنین مىگوید: «فرعون و لشکریانش به ناحق در زمین استکبار کردند (و خدا را که آفریننده بزرگ زمین و آسمان است انکار نمودند) و گمان کردند که (قیامتى در کار نیست، و) به سوى ما باز گردانده نمىشوند» (وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ).
(آیه 40)- اما ببینیم سر انجام این کبر و غرور به کجا رسید، قرآن مىگوید:
«ما او و لشکریانش را گرفتیم و آنها را در دریا پرتاب کردیم»! (فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِی الْیَمِّ).
آرى! مرگ آنها را به دست عامل حیاتشان سپردیم، و نیل را که رمز عظمت و قدرت آنها بود به گورستانشان مبدل ساختیم! و در پایان آیه روى سخن را به پیامبر اسلام کرده، مىفرماید: «پس ببین عاقبت کار ظالمان چگونه بود»؟ (فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ).
(آیه 41)- بعد مىافزاید: «و آنان [فرعونیان] را پیشوایانى قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت مىکنند و روز رستاخیز یارى نخواهند شد» (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ).
همان گونه که در این جهان ائمه ضلال بودند، در آنجا نیز پیشوایان دوزخند.
(آیه 42)- باز براى تأکید بیشتر، قرآن چهره آنها را در دنیا و آخرت، چنین ترسیم مىکند: «و در این دنیا نیز لعنتى بدنبال آنان قرار دادیم و روز قیامت از زشت رویانند» (وَ أَتْبَعْناهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیا لَعْنَةً وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِینَ).
لعنت خدا که همان طرد از رحمت است، و لعنت فرشتگان و مؤمنان که نفرین است، هر صبح و شام و هر وقت و بىوقت نثار آنها مىشود.
(آیه 43)- در اینجا به دهمین صحنه یعنى آخرین بخش از آیات مربوط به داستان پر ماجراى موسى (ع) مىرسیم، که سخن از نزول احکام، و تورات مىگوید: یعنى زمانى که دوران «نفى طاغوت» پایان گرفته، و دوران سازندگى و اثبات آغاز مىشود.
نخست مىفرماید: «و ما به موسى کتاب آسمانى دادیم بعد از آن که اقوام قرون نخستین را هلاک کردیم (کتابى که) براى مردم بصیرت آفرین بود، و مایه هدایت و رحمت تا متذکر شوند» (وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ الْأُولى بَصائِرَ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 390 ✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۴۴﴾
تو در جانب غربي نبودي هنگامي كه ما فرمان نبوت را به موسي داديم، و تو از شاهدان اين ماجرا نبودي (در آن هنگام كه معجزات را در اختيار موسي نهاديم). (۴۴)
وَلَكِنَّا أَنْشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنْتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ ﴿۴۵﴾
ولي ما اقوامي را در اعصار مختلف خلق كرديم، اما زمانهاي طولاني بر آنها گذشت (و آثار انبياء از دلها محو شد، لذا تو را با كتاب آسمانيت فرستاديم). تو هرگز در ميان مردم مدين اقامت نداشتي تا آيات ما را به دست آوري و براي آنها (مشركان مكه) بخواني، ولي ما بوديم كه تو را فرستاديم (و اين اخبار را در اختيارت قرار داديم). (۴۵)
وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۴۶﴾
تو در طرف طور نبودي زماني كه ما ندا داديم، ولي اين رحمتي از سوي پروردگار تو بود (كه اين اخبار را در اختيارت نهاد) تا به وسيله آن قومي را انذار كني كه قبل از تو هيچ انذار كننده اي براي آنها نيامده، شايد متذكر گردند. (۴۶)
وَلَوْلَا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۴۷﴾
هرگاه ما پيش از فرستادن پيامبري آنها را به خاطر اعمالشان مجازات ميكرديم ميگفتند پروردگارا چرا رسولي براي ما نفرستادي تا آيات ترا پيروي كنيم و از مؤ منان باشيم ؟ اگر به خاطر اين امر نبود مجازات آنها به جهت اعمالشان نياز به ارسال پيامبر هم نداشت! (۴۷)
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ ﴿۴۸﴾
هنگامي كه حق از نزد ما براي آنها آمد گفتند چرا مثل همان چيزي كه به موسي داده شد به اين پيامبر اعطا نگرديده است ؟ مگر بهانه جوياني همانند آنها معجزاتي را كه در گذشته به موسي داده شد، انكار نكردند و گفتند اين دو (موسي و هارون) دو نفر ساحرند كه دست بدست هم داده اند (تا ما را گمراه كنند) و ما به هر يك از آنها كافريم؟! (۴۸)
قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ﴿۴۹﴾
بگو، اگر راست ميگوئيد (كه تورات و قرآن از سوي خدا نيست) كتابي هدايت بخشتر از ايندو بياوريد تا من از آن پيروي كنم. (۴۹)
فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴿۵۰﴾
هر گاه اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان آنها از هوسهاي خود پيروي ميكنند و آيا گمراهتر از آنكس كه پيروي هواي نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهي را نپذيرفته است كسي پيدا ميشود؟ مسلما خداوند قوم ستمگر را هدايت نميكند. (۵۰)
منبع: برگزیده ی تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی
(آیه 44)- سپس به بیان این حقیقت مىپردازد که آنچه را در باره موسى و فرعون با تمام ریزه کاریهاى دقیق آن بیان کردیم، خود دلیلى است بر حقانیت قرآن تو، چرا که تو در این صحنهها هرگز حاضر نبودى و این ماجرا را با چشم ندیدى بلکه این لطف خدا بود که این آیات را براى هدایت مردم بر تو نازل کرد.
مىگوید: «و تو در جانب غربى نبودى هنگامى که ما فرمان نبوت را به موسى دادیم، و تو از شاهدان (این ماجراها) محسوب نمىشدى» (وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلى مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِینَ).
(آیه 45)- سپس مىافزاید: «ولى ما اقوامى را در اعصار مختلف خلق کردیم، و زمانهاى طولانى بر آنها گذشت» که آثار انبیا از دلهایشان محو شد پس تو را با کتاب آسمانیت فرستادیم (وَ لکِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ).
«تو هرگز در میان مردم مدین اقامت نداشتى تا (از وضع آنان آگاه باشى و) آیات ما را براى آنها [مشرکان مکّه] بخوانى» (وَ ما کُنْتَ ثاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَنَ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا).
«ولى ما بودیم که تو را فرستادیم» و این آیات را در اختیارت قرار دادیم (وَ لکِنَّا کُنَّا مُرْسِلِینَ).
(آیه 46)- باز براى تأکید همین معنى مىافزاید: «تو در کنار طور نبودى زمانى که ما ندا دادیم» و فرمان نبوّت را به نام موسى صادر کردیم (وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا).
«ولى این رحمتى از سوى پروردگارت بود (که این اخبار را در اختیار تو نهاد) تا به وسیله آن قومى را انذار کنى که پیش از تو هیچ انذار کنندهاى براى آنها نیامده است شاید متذکر شوند» (وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ).
(آیه 47)- هر روز به بهانهاى از حق مىگریزند! از آنجا که در آیات گذشته سخن از ارسال پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به عنوان انذار کننده و بیم دهنده بود در این آیه به لطفى که بر وجود پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مترتب است اشاره کرده، مىگوید: «هر گاه ما (پیش از فرستادن پیامبرى) آنها را به خاطر اعمالشان مجازات مىکردیم، مىگفتند: پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا آیات تو را پیروى کنیم و از مؤمنان باشیم» اگر به خاطر این نبود مجازات آنها به جهت اعمال و کفرشان حتى نیاز به ارسال پیامبر نداشت (وَ لَوْ لا أَنْ تُصِیبَهُمْ مُصِیبَةٌ بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ فَیَقُولُوا رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ وَ نَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ).
در حقیقت آیه اشاره به این نکته است که راه حق روشن است، و هر عقلى حاکم به بطلان شرک و بت پرستى است، و زشتى بسیارى از اعمال آنها همچون مظالم و ستمها از مستقلات حکم عقل مىباشد.
(آیه 48)- سپس به بهانه جوئیهاى آنها اشاره مىکند که آنها بعد از ارسال رسل نیز دست از بهانه گیرى بر نداشتند، و باز به راههاى انحرافى خود ادامه دادند.
مىگوید: «پس هنگامى که حق از نزد ما براى آنها آمد گفتند: چرا به این پیامبر مثل همان چیزى که به موسى داده شد اعطا نگردیده است»؟! (فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِیَ مِثْلَ ما أُوتِیَ مُوسى).
چرا عصاى موسى در دست او نیست؟ چرا ید بیضا ندارد؟ چرا دریا براى او شکافته نمىشود؟ چرا دشمنانش غرق نمىشوند؟ چرا و چرا؟! ...
قرآن به پاسخ این بهانه جویىها پرداخته، مىگوید: «مگر (بهانه جویانى همانند اینها) معجزاتى را که در گذشته به موسى داده شده انکار نکردند»؟! (أَ وَ لَمْ یَکْفُرُوا بِما أُوتِیَ مُوسى مِنْ قَبْلُ).
«گفتند: این دو (موسى و هارون) دو نفر ساحرند که دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه کنند) و گفتند: ما به هر کدام از آنها کافریم»! قالُوا سِحْرانِ تَظاهَرا وَ قالُوا إِنَّا بِکُلٍّ کافِرُونَ.
(آیه 49)- به هر حال مشرکان لجوج اصرار داشتند که چرا پیامبر اسلام صلى اللّه علیه و سلّم معجزاتى همچون موسى نداشته است؟ و از سوى دیگر نه به گفتهها و گواهى تورات در باره علائم پیامبر صلى اللّه علیه و سلّم اعتماد مىکردند، و نه به قرآن مجید و آیات پرعظمتش.
لذا قرآن، روى سخن را به پیامبر صلى اللّه علیه و سلّم کرده، و مىگوید: «بگو: اگر شما راست مىگویید (که این دو کتاب از سوى خدا نیست) کتابى روشنتر و هدایتبخشتر از آنها از سوى خدا بیاورید تا من از آن پیروى کنم قُلْ فَأْتُوا بِکِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدى مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ.
اگر چیزى در دست پیامبر اسلام جز این قرآن نبود براى اثبات حقانیت دعوتش کفایت مىکرد، ولى آنها حق طلب نیستند بلکه مشتى بهانهجویانند.
(آیه 50)- سپس اضافه مىکند: «اگر این پیشنهاد تو را نپذیرند بدان که آنان از هوسهاى خود پیروى
مىکنند»! فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّما یَتَّبِعُونَ أَهْواءَهُمْ.
«و آیا گمراهتر از آن کسى که پیروى هواى نفس خویش کرده و هیچ هدایت الهى را نپذیرفته کسى پیدا مىشود»؟ وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَیْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ.
«مسلما خداوند قوم ستمگر را هدایت نمىکند»! إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ.
در روایات متعددى آیه فوق به کسانى تفسیر شده است که امام و رهبر الهى را نپذیرفتهاند و تنها به آراى خویش تکیه مىکنند.
این روایات در حقیقت از قبیل مصداق روشن است و به تعبیر دیگر انسان نیازمند به هدایت الهى است، این هدایت گاهى در کتاب آسمانى منعکس مىشود، و گاه در وجود پیامبر و سنّت او، و گاه در اوصیاى معصومش، و گاه در منطق عقل و خرد.
مهم آن است که انسان در خط هدایت الهى باشد و نه هواى نفس، تا بتواند از این انوار هدایت بهرهمند گردد.
💠📖🕋📖💠
#قرائت_روزانه_قرآن کریم
⭐️قرار روزانه- هر روز، قرائت یک صفحه از قرآن کریم هدیه به امام زمان عج⭐️
☘🌸🌸🌸🌸🌸☘
✨صفحه 392 ✨
أعوذُ باِللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۵۱﴾
ما آيات قرآن را يكي بعد از ديگري براي آنها آورديم شايد متذكر شوند. (۵۱)
الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ ﴿۵۲﴾
كساني كه قبلا كتاب آسماني به آنها داده ايم به آن (قرآن) ايمان ميآورند. (۵۲)
وَإِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ قَالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنَا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ ﴿۵۳﴾
و هنگامي كه بر آنها خوانده ميشود ميگويند: به آن ايمان آورديم، اينها همه حق است، و از سوي پروردگار ماست، ما قبل از اين هم مسلمان بوديم. (۵۳)
أُولَئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِمَا صَبَرُوا وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿۵۴﴾
آنها كساني هستند كه اجر و پاداششان را به خاطر شكيبائيشان دو بار دريافت ميدارند آنها به وسيله نيكيها بديها را دفع ميكنند، و از آنچه به آنان روزي داده ايم انفاق مينمايند. (۵۴)
وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَقَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ لَا نَبْتَغِي الْجَاهِلِينَ ﴿۵۵﴾
و هر گاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روي ميگردانند و ميگويند: اعمال ما از آنِ ماست، و اعمال شما از آنِ خودتان، سلام بر شما (سلام و داع)؛ ما خواهان جاهلان نيستيم! (۵۵)
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿۵۶﴾
تو نميتواني كسي را كه دوست داري هدايت كني، ولي خداوند هر كس را بخواهد هدايت ميكند، و او از هدايت يافتگان آگاهتر است. (۵۶)
وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا أَوَلَمْ نُمَكِّنْ لَهُمْ حَرَمًا آمِنًا يُجْبَى إِلَيْهِ ثَمَرَاتُ كُلِّ شَيْءٍ رِزْقًا مِنْ لَدُنَّا وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۵۷﴾
آنها گفتند: ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم ما را از سرزمينمان ميربايند! آيا ما حرم امني در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزي (از هر شهر و دياري) به سوي آن آورده ميشود، ولي اكثر آنها نميدانند! (۵۷)
وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ ﴿۵۸﴾
بسياري از شهرها و آباديهائي كه بر اثر فزوني نعمت مست و مغرور شده بود هلاك كرديم. اين خانه هاي آنهاست (كه ويران شده) و بعد از آنها جز اندكي كسي در آن سكونت نكرد، و ما وارث آنان بوديم. (۵۸)
وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ ﴿۵۹﴾
پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نميكرد تا اينكه در كانون آنها پيامبري مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند، و ما هرگز آباديهائي را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند. (۵۹)