eitaa logo
قصه های قرآن _ لذت قرآن
1.2هزار دنبال‌کننده
81 عکس
13 ویدیو
4 فایل
فَاقصُصِ القَصَص لَعَلَّهُم يَتَفکَروُن 🔹قرآن حدود ۲۶۰داستان مستقیم وبیش از ۱۰۰۰ داستان درقالب شأن نزول دارد 🔹دراین کانال علاوه بر نکات زیبای قرآنی وتربیتی، به بیان داستان آیات دارای شأن نزول میپردازیم. 👇 پل ارتباطی٫تبادل... https://eitaa.com/ghorani11
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ / آل عمران ۱۰۰ ▪️ترجمه : ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از گروهی از اهل کتاب، (که کارشان نفاق‌افکنی و شعله‌ورساختنِ آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر بازمی‌گردانند. 🔹 موضوع داستان شأن نزول : و کفّار بین مسلمانان ، از رهبر و 🔺 مخاطب داستان: تمام سنین 🔸 دشمنان پیامبر وقتی نشاط و همدلی مؤمنان و یاران پیامبر را می‌دیدند ،احساس خطر میکردند و سعی میکردند بین آنها اختلاف بیاندازند. قبیله اوس و خزرج که سالیانی دشمن یکدیگر بودند و همیشه قتل و کشتار بین آنها بود، به دست مبارک پیامبر ،صلح بین آنها ایجاد شد و همه مسلمان شدند. اما این برای دشمنان پیامبر بسیار سخت میآمد . شاس بن قیس (که مردى یهودى بوده ) به چند نفر از قبیله اوس و خزرج برخورد کرد، دید این دو قبیله که سالها با هم جنگ داشتند، با یکدیگر صحبت مى کنند، گل مى گویند و گل مى شنوند و به برکت اسلام روابط آنها فوق العاده عالی شده ، بسیار ناراحت شد و به جوان و همراهانی که همراهش بودند گفت بروید میان این دو طایفه را تیره کنید 😔 و وعده های به آنها داد. پیش این دو طایفه بنشینید و کشته گانى را که در جنگ بعاث و جنگ های دیگر به دست آن طایفه دیگر از دست دادند، بیادشان بیاورید. از آنجا برخیزید و نزد آن طایفه دیگر بروید و کشته گان آنان را نیز که در آن جنگ از دست دادند، بیادشان بیاورید ( کاری که متأسفانه دشمنان الان بین مسلمانان می کنند و چقدر نتیجه گرفته اند😔 ) آنها همین کار را کردند و مجددا با تلاش فراوان و خبرچینی ها و تخم نفاق افکندن، دوباره آن دو طایفه را واداشتند تا با یکدیگر بگو مگو کنند. این به آن افتخار کند و آن به این فخر بفروشد تا آنکه در آخر ( در اثر ایجاد همین فتنه ها ) یکى از این دو طایفه و یکى دیگر از آن طایفه بجان هم افتادند، از اوس مردى بنام اوس بن قرظى و از خزرج مردى بنام جبار بن صخر، رو در روى هم به یکدیگر بد و بیراه گفتند. و در نتیجه همه اوسیان و همه خزرجیان پر از خشم شده ، برخاستند که به جان هم بیفتند. شمشیر ها را از غلاف بیرون آوردند و (بعد از سالیانی صلح و صفا به برکت اسلام آوردن ) مقابل یگدیگر صف آرایی کردند برای قتال و جنگ ، در این میان خبر به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) رسید، خودش برخاست و به میان ایشان آمده موعظتشان کرد و بینشان صلح برقرار ساخت ، هر دو طایفه شنیدند و اطاعت کردند و خداى تعالى درباره آن دو نفر یعنى اوس و جبار این آیه را نازل کرد . 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 درسهای آیه: داستان فوق، دقیقا حال و هوای همین روزهای ماست ، اگر نگاهی در کشورهای اطراف کنیم( سوریه سقوط کرده، عربستان و مصر ، قطر ، امارات و...) ، گسیختگی روابط بین مسلمانان ، فرصت فوق العاده ای شده برای استکبار و اسرائیل جنایتکار و... که این تفرقه و گسیختگی به دست خود دشمنان ایجاد شده 😔، اما اگر حول ولی فقیه حرکت کنیم ، براحتی تمام نقشه‌های دشمنان برآب خواهد شد ... ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
📝 وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا/ يا وَيْلَتى‌ لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا / لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا / فرقان ۲۷ الی ۲۹ ▪️ترجمه : و روزى كه ستمكار (مشرك) دو دست خود را (از روى حسرت) به دندان مى‌گزد و مى‌گويد: اى كاش با پيامبر همراه مى‌شدم /اى واى بر من! كاش فلانى را دوست خود نمى‌گرفتم/رفيق من بعد از آن كه حقّ از طرف خدا براى من آمد، مرا گمراه ساخت. و شيطان هنگام اميد، انسان را رها مى‌كند 🔹 موضوع داستان شأن نزول : 🔺 مخاطب داستان: تمام سنین 🔸 «در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) دو نفر دوست در میان مشرکان به نام «عقبه» و «أِبِّى» بودند ، هر زمان «عقبه» از سفر مى آمد غذائى ترتیب مى داد و اشراف قومش را دعوت مى کرد و در عین حال بخاطر اخلاق پیامبر (ص) بسیار دوست مى داشت که ایشان را نیز دعوت نموده و در میهمانی حضور پیدا کند ، هر چند اسلام را نپذیرفته بود. روزى از سفر آمد، و طبق معمول، غذائى ترتیب داد و دوستان را دعوت کرد، در ضمن از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز دعوت نمود. پیامبر دعوت او را رد کرد و فرمودند : من بر سر سفره شما حاضر نمی‌شوم ، مگر اینکه اسلام را بعنوان آیین خود قبول کنی و شهادتین را بر زبان جاری کنی ... از علاقه بسیار شدید عقبه به پیامبر (ص) او شهادتین را بر زبان جاری کرد و مسلمان شد ، و پیامبر (ص) نیز دعوت او را پذیرفت و بر سر سفره حاضر شد . این خبر به گوش دوستش «اُبِّى» رسید، پرسید: اى «عقبه»! از آئینت منحرف شدى؟ گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدم، و لکن مردى بر من وارد شد که حاضر نبود دعوتم را بپذیرد و از غذایم بخورد، جز این که شهادتین بگویم، من از این شرم داشتم حال که او راضی شده با شهادتین من ، دعوتم را قبول کند ، من درخواست او را ردّ کنم، لذا شهادت دادم! «أبِّى» گفت: من هرگز از تو راضى نمى شوم مگر این که: در برابر او بایستى و سخت توهین کنى!، «عقبه» این کار را کرد و مرتد شد، و سرانجام در جنگ «بدر» در صف کفار به قتل رسید و رفیقش «أبِّى» نیز در روز جنگ «احد» کشته شد. آیات فوق، نازل گردید و سرنوشت مردى را که، در این جهان گرفتار دوست گمراهش مى شود و او را به گمراهى مى کشاند، شرح داد. 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 درسهای آیه: ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
📝  أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَىٰ ۚ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ / رعد ۱۹ ▪️ترجمه : آیا کسی که می‌داند آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده حق است، همانند کسی است که نابیناست؟! تنها صاحبان اندیشه متذکّر می‌شوند... 🔹 موضوع داستان شأن نزول : ، 🔺 مخاطب داستان: تمام سنین 🔸 این آیة درباره حمزه عموى رسول خدا صلى الله علیه و آله و ابوجهل نازل گردیده ، حمزه مردى شجاع و باهیبت و قدرت بود و قریش او را بزرگ می‌داشتند و احترام مى کردند و از هیبت او مى ترسیدند ، در اوج جاهلیت که همه بزرگان قریش در مقابل پیامبر (ص) قرار گرفته بودند ، او از حضرت محمّد(ص) برادرزاده خویش سخت حمایت می‌کرد و او را به غایت دوست می‌داشت و از ترس او کسى را یاراى آن نبود که به رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلم صدمه و اذیتى رساند.( اما با این حال هنوز به دین اسلام مشرف نشده بود ) روزى حمزه به شکار رفته بود، ابوجهل در غیاب او از موقعیت استفاده کرد و به اذیت و آزار رسانیدن رسول خدا صلی الله علیه و آله پرداخت. حمزه چون مراجعت کرد. کنیز او گفت: آیا می‌دانى که در غیبت تو به محمد از ناحیه ابوجهل چه گذشت؟ حمزه پرسید: مگر چه کارى کرده است؟ کنیز گفت: او محمد را به شدت کتک زد و ناسزا گفت و بدن او را زخمی کرد . حمزه از این موضوع برآشفت و بشدت ناراحت شد و در پى ابوجهل روان گردید. او را با جماعتى از قریش پیدا کرد . قریش چون حمزه را با خشم دیدند از ترس متفرق گشتند.😡 ابوجهل تنها ماند حمزه به او گفت: اى نامرد در غیاب من بر سر محمّد چه آوردى؟ بعد از این گفتار به ابوجهل حمله برد و او را کتک مفصلی زد و کمانى که در دست داشت به سختى بر سر او کوفت و او را زخمى کرد سپس به خانه خدیجه آمد. پیامبر چون عموی خویش حمزه را را به آن حالت دید فهمید که از جریان وى با ابوجهل خبر یافته است. فرمود: اى عموجان از این که ابوجهل به من صدمه زده، غمگین شده اى؟ حمزه گفت : بله ای برادرزاده ، ناراحتم از این اتفاق که افتاده ، پیامبر (ص) فرمودند از کار و حمایت تو تشکر میکنم اما ولى من اندوهگین نیستم، اما آیا میخاهی مرا شاد و خشنو سازی؟ کاری به تو میگویم تا انجام دهی و مرا خشنود سازی. حمزه گفت: یا محمّد بگو آن کار چیست که هر چه بخواهى من بخاطر تو انجام خواهم داد. 😊 حضرت فرموند: اى عمو جان اگر شهادتین را بر لب جاری کنی و بگوئى «أشهدُ أنَّ لا إله الّا اللّه وَ محمّد رَسوُلُ اللّه» و اسلام را قبول کنی بسیار شادمان خواهم شد. (آیه فوق در شأن ایشان نازل گردید ) حمزه نیز چون به حقانیت اسلام پی برده بود و پیامبر (ص) از اومد دعوت کرد و حق را خواستار شد ، با هیچ تاخیر و بهانه ای به فوریت شهادتین بر زبان جارى ساخت و مسلمان گردید و از اسلام آوردن او صدها مسلمان مکّه قویدل و خوشحال گشتند . حمزه بعد سالیانی که تمام و کمال از قدرت خود در دفاع از اسلام و مسلمین و پیامبر گرامی اسلام قدم برداشت و تلاش کرد ،سرانجام در غزوه احد در ۱۵ شوال سال سوم هجری به‌دست وحشی بن حرب، برده حبشی، و به دستور هند، همسر ابوسفیان، به قتل رسید. هند از زنان اهل پرچم بود و در ازای کشتن محمد یا علی (قاتل برادرش ولید در بدر) یا حمزه (قاتل پدرش)، به وحشی وعده آزادی داده بود و گفت که «هم وزن او طلا و هم قد او ابریشم» پاداشش می‌دهد. 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 درسهای آیه: ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
📝  بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ ﴿۳﴾ 🔹 درزمان پیامبر ما، حضرت محمد (ص) مردمی که درشهرمکه و مدینه و اطراف آن زندگی می‌کردند به خاطر این که کشاورزی و دامداری داشتند و درزمان آن‌ها، جنگ‌های قبیله ای زیادی می‌شد، هروقت که خانم‌هایشان باردار می‌شدند، آرزو می‌کردند که فرزند انشان پسر شوند، تا بتوانند برای آن‌ها درروی زمین ‌های کشاورزی کار کنند و یا دامداری کنند ویا به جنگ بروند و برایشان غنائم جنگی بیاورند. اما چون دخترها نمی‌توانستند کارهای سنگین بکنند و درجنگ‌ها به اسارت گرفته می‌شدند از بدنیا آمدن دخترها خیلی خوشحال نمی‌شدند و عقیده پوچ دیگری که مردم مکه داشتند، این بود که کسی که پسر ندارد مقطوع النسل است و نام نیکی از او باقی نمی‌ماند. دشمنان پیامبر وقتی که می‌دیدند که پیامبرپسری ندارد او را مسخره می‌کردند و می‌گفتند تو چون پسر نداری پس دین و آیین ونام تو به آیندگان انتقال پیدا نمی‌کند و به اولقب (ابتر) یعنی کسی که نسلش از بین می‌رود داده بودند وپیامبر را مسخره می‌کردند. اما پیامبر وقتی که حضرت زهرا (س) به دنیا آمد. برای شکرگزاری به خاطر داشتن فرزند دختر، نمازشکر خواند و قربانی کرد و چند روزجشن گرفت و درشهر مکه میهمانی داد. به این صورت به مردم نادان آن سرزمین نشان داد که داشتن دختر یک خیر فراوان است. خداوند هم سوره یعنی (خیر فراوان) را به خاطر حضرت زهرا(س) برپیامبر نازل کرد و این‌طور اراده کرد که نسل تمامی امامان، ازوجود نازنین حضرت زهرا (س) پدید آمد که همان‌طور که می دانید حضرت امام حسن (ع) و امام حسین(ع) فرزندان آن بانوی پاک و بزرگ هستند و بقیه امامان هم فرزندان ایشان بوده اند. به این صورت پیامبر و خداوند به یک رسم خیلی زشت و بد قدیمی که فقط پسرها را دوست داشتند و دخترها را احترام نمی‌کردند پایان دادند. احترام گذاشتن به دختران از آن زمان سرلوحه زندگی انسان ها گردید. 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺❤️ ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
📝 آیه إِنَّ الَّذينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون / بقره ۶ 🔺ترجمه: بی تردید برای کسانی که [به خدا و آیاتش] کافرند مساوی است چه [از عذاب] بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمی آورند. ▪️موضوع داستان شأن نزول : و و ،عدم انتظار تغییر از برخی آدمهای لجوج و... 🔹 به نقل از امام باقر (علیه السلام): با ورود پیامبر (به شهر مدینه و آشکار شدن نشانه‌های درستی و حقّانیّت نبوّت ایشان، یهودیان به فکر چاره و مکرکردن افتادند و گروهی چون مالک‌بن‌صیف، کعب‌بن‌اشرف، حیّ‌بن‌اخطب، جدی‌بن‌اخطب، ابویاسربن‌اخطب و ابولبابه‌بن‌عبدمنذر و شعبه برای تکذیب و ردّ حضرت به پای خاستند. مالک به رسول‌خدا (گفت: «ای محمّد (! تو می‌پنداری فرستاده‌ی خدایی»؟ حضرت فرمود: «بله چنین است»! او گفت: «ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه این فرش زیر پای ما یا این تازیانه و یا این درازگوش به رسالت و صداقت تو شهادت دهند ...» [پس از مکالمه‌ای طولانی با پیامبر (آن یهودی] به‌سوی مرکبش بازگشت تا سوار آن شود و مرکب هم به طرف او آمد؛ همچون چهارپایی که خوب تربیت شده‌باشد. هنوز هفت، هشت قدم جلوتر نرفته بود که با اعجاز ، خداوند، مرکبش را به سخن درآورد و گفت: «ای بنده‌ی خدا! تو چه بد بنده‌ای هستی که آیات الهی را دیدی ولی به آن ایمان نیاوردی! من مرکبی بیش نیستم که خداوند [اقرار به] یگانگی‌اش را به من ارزانی داشته و به این وسیله مرا گرامی کرد و من شهادت می‌دهم که خدایی جز او نیست؛ او یگانه بی‌همتاست ...»! پس کعب که خودش برای ایمان آوردن ، درخواست اعجاز و سخن گفتن مرکبش را داشت ، بجای ایمان آوردن به رسالت پیامبر گفت: «ای محمّد (جادوگر)(! از این پس که تو این چهارپای مرا جادو کردی، من دیگر نیازی به آن ندارم». [و مرکب را رها کردند و از آنجا رفتند ...] پس از اینکه آنان بدون ایمان‌آوردن به رسول‌خدا (او را ترک کردند، خداوند فرمود: ای محمّد! بدان که موعظه برای کافران سودی ندارد زیرا که برای ایشان انذاردادن، موعظه‌کردن و ترساندن، با انذارندادن و نترساندن، یکسان است. آنها ایمان نمی‌آورند و نبوّت تو را تصدیق نمی‌کنند. آنها در حالی‌که این نشانه‌ها را دیدند، کفر ورزیدند! چگونه به سخن و دعوت تو ایمان بیاورند؟! ( منابع: تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۱۲۶ الإمام العسکری، ص۹۷/ بحارالأنوار، ج۱۷، ص۳۰۷) نکته مهم: اگر زمينه مساعد ومناسب نباشد، دعوت انبيا نيز مؤثّر واقع نمى‌شود./ گاهی آدمهایی اطرافمان هستند که تاثیر منفی بر ما میگذارند و تغییر نمیکنند، وقت گذاشتن برای اینها بیهوده است ، باید حذف شوند باران كه در لطافت طبعش، خلاف‌نيست‌ در باغ لاله رويد و در شوره‌زار، خَس‌ 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺❤️ ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
┄┅═✿﴾﷽﴿✿═┅┄ 📝 لا إِكْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَهِٔ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ / ۲۵۶ ▪️ترجمه : در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست [کسی حق ندارد کسی را از روی اجبار وادار به پذیرفتن دین کند، بلکه هر کسی باید آزادانه با به کارگیری عقل و با تکیه بر مطالعه و تحقیق، دین را بپذیرد]. مسلماً راه هدایت از گمراهی [به وسیله قرآن، پیامبر و امامان معصوم] روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت [که شیطان، بت و هر طغیان گری است] کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست. 🔹 موضوع داستان شأن نزول : و در و 🔺 مخاطب داستان: تمام سنین 🔸 نقل کرده اند : مردی از اهالی مدینه به نام «حصین» دو پسر داشت. این دو پسر حصین در برخورد با تعدادی از بازرگانان كه به مدینه كالا وارد می‌كردند( و تبلیغ دین مسیحیت میکردند ) آنها را به آئین مسیحیت دعوت كردند و آن‌ها هم این دین را پذیرفتند. حصین از رفتار فرزندانش سخت ناراحت شد ، هرچه آنها را نصیحت کرد فائده ای نداشت و آنها بر کار خود مصرّ بودند ، حصین این جریان و ناراحتی خود را از آنچه اتفاق افتاده را به اطلاع پیامبر رساند و از ایشان خواست آنها را به اسلام برگرداند ، همچنین از پیامبر (ص)سؤال كرد كه می‌تواند آنها را به زور و اجبار به مذهب خویش درآورد؟ به دنبال این قضیه آیهٔ فوق نازل شد بدین مضمون كه در گرایش به دین زور و اجباری نیست ( البته از این آیه نورانی ، متاسفانه سوء استفاده های زیادی میشود در توجیه برخی کارهای فاسد و... که در تفسیر حجة الاسلام قرائتی عزیز توضیح داده میشود ) 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 درسهای آیه: عدم اجبار در عقیده ، عدم سوء استفاده از آیه در قوانین و... ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
┄┅═✿﴾﷽﴿✿═┅┄ 📝 وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ۖ وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ ۖ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ ۖ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ ۚ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ / نور ۳۱ ▪️ترجمه : به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرمى‌] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه طبعاً از آن پيداست. و بايد روسرى خود را بر گردن خويش [فرو ]اندازند، و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش‌] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن‌] بى‌نيازند يا كودكانى كه بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نكرده‌اند، آشكار نكنند؛ و پاهاى خود را [به گونه‌اى به زمين‌] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مى‌دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن‌] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد 🔹 موضوع داستان شأن نزول : و اسلامی 🔺 مخاطب داستان: خاص ، خواهران 🔸 در شأن نزول این آیه و آیه قبل (۳۰) در روایات دو داستان نقل شده است ... 💢داستان شماره ۱ : جوانی از انصار در مدینه با زنی روبه‌رو شد. زنان در آن زمان مقنعه‏هایشان را پشت گوش می‌افكندند. آن جوان به زن كه از مقابل می‌آمد نگریست و بااینکه از كنار او گذشت نگاهش را از او برنگرفت، تااینکه زن وارد كوچۀ تنگی شد. جوان همچنان چشم در پشت زن داشت که ناگهان صورتش به استخوانی كه در دیوار بود برخورد و شكافت. چون زن رفت جوان به خود نگاه کرد و دید كه خون بر لباس و سینه‏اش می‌ریزد. گفت: به خدا سوگند كه باید پیامبر را از این اتفاق آگاه كنم. راوی گوید: جوان خدمت پیامبر آمد و چون پیامبر او را دید گفت: این چه وضعی است؟ جوان ماجرا را به پیامبر گفت. آنگاه جبرئیل با این آیه نازل شد... 💢داستان شماره ۲ : جابر بن عبدالله بنا به نقل مقاتل چنین نقل کرده که : اسماء دختر مرثد مالک نخلستانى بود. روزى زنان مدینه برای دیدن او ، نزد وى رفتند ، در حالتى که لباسى که روى لباس‌ها مى پوشند و به آن آزار مى گفتند، در تن نداشتند و از این روى ( بخاطر عدم پوشش لباس کامل ) هم زینت پاى آن‌ها یعنى خلخال و نیز گردن و برآمدگى سینه آن‌ها کاملاً نمایان شده بود. اسماء از این کار زنان به شدت ناراحت شد و گفت: این چه حرکت زشتى است که مرتکب شده و با این وضع در باغ من آمده اید. خبر به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رسید و این آیه نازل گردید. و درباره قسمتی از آیه «وَلایضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ» گویند: زنان در هنگام راه رفتن در میان بازار خلخال که بپا داشتند، پاهاى خود را به یکدیگر می‌زدند و خلخال مزبور به صدا درمی‌آمد و به این وسیله جلب توجه مردم را به خود می‌نمودند با نزول این آیه از این حرکت که موجب تهییج شهوت مردان می‌گردید، منع گردیدند. 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
┄┅═✿﴾﷽﴿✿═┅┄ 📝 وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ ۗ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ ۗ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا / ۲۰ ▪️ترجمه : ما هیچ یک از رسولان را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه غذا می‌خوردند و در بازارها راه می‌رفتند؛ و بعضی از شما را وسیله امتحان بعضی دیگر قراردادیم، آیا صبر و شکیبایی می‌کنید (و از عهده امتحان برمی‌آیید)؟! و پروردگار تو همواره بصیر و بینا بوده است. 🔹 موضوع داستان شأن نزول : در 🔺 مخاطب داستان: عام ، سنین نوجوان به بالا 🔸 امام باقر علیه‌السلام فرموند: رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم روزى امام على علیه‌السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام و حسن و حسین علیهماالسلام را نزد خود در اطاقی جمع کرد و در را بست. سپس فرمود: اى اهل بیت من که اهل اللَّه نیز هستید خداوند از طریق جبرئیل بر شما سلام می‌رساند و جبرئیل هم اکنون در این اطاق نزد ما قرار دارد و می‌گوید که خداوند می‌فرماید: من دشمنان شما را براى شما وسیله آزمایش و فتنه قرار داده ام شما در این باره چه عقیده اى دارید؟ همه گفتند: ما بر این آزمایش صبر و شکیبائى را پیشه خود می‌سازیم و به قضاى الهى راضى و خشنود می‌شویم تا این که به رحمت و لطف خداوند واصل گردیم و بالاترین اجر و ثواب او را بدست آوریم زیرا می‌دانیم که صابرین در بلایا و مصائب بزرگترین پاداش خیر را دریافت خواهند نمود. پیامبر پس از این گفتار به گریه افتاد به قسمتى که صداى گریه رسول خدا صلى الله علیه و آله از بیرون اطاق شنیده می‌شد سپس این قسمت از آیه «وَ جَعَلْنا بَعْضَکمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کانَ رَبُّک بَصِیراً» نازل گردید. ( منبع:البرهان فی تفسیر القرآن) 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
┄┅═✿﴾﷽﴿✿═┅┄ 📝 مَا قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوهَا قَائِمَةً عَلَىٰ أُصُولِهَا فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيُخْزِيَ الْفَاسِقِينَ / حشر ۵ ▪️ترجمه : آنچه از درخت خرما [که در مالکیّت این دشمنان غدّار بود] بریدید یا آنها را بر ریشه ها و تنه هایش رها کردید، به فرمان خدا بود، تا نافرمانان را زبون و رسوا کند. 🔹 موضوع داستان شأن نزول : 🔺 مخاطب داستان: همه سنین 🔸غزوه بنی نضیر نام یکی از غزوات پیامبر اکرم(ص) با یهودیان بنی‌نضیر مدینه است ، این غزوه، دومین جنگ پیامبر(ص) با یهودیان مدینه است که در ربیع الاول سال چهارم هجری اتفاق افتاد. بنی نضیر به همراه بنی قینقاع و بنی قریظه، قبایل یهودی ساکن مدینه از هم پیمانان پیامبر(ص) به شمار می‌رفتند که هر سه پیمان‌شکن شدند. این جنگ به پیروزی مسلمین و بیرون راندن بنی نضیر از مدینه انجامید. سبب نزول آیه فوق چنین بوده که وقتى پیامبر در غزوه بنی نضیر به پیروزی رسید و با پیروزی ، به قلعه یهودیان بنى‌النضیر ورود کردند ، دستور فرمودند تا بعضى از درختان را که مال و ثروت یهودیان بود، بریدند. برخی از یهودیان باقی مانده در قلعه ، با دیدن این صحنه جزع و فزع و زارى کردند و نمى توانستند بریده شدن درخت‌هاى خود را طاقت آورند. لذا از راه طعن و سرزنش گفتند: یا محمد تو که ادعاى پیامبرى می‌کنى و می‌گوئى به خاطر اجراى عدل فرستاده شده اى. بریدن درختان برخلاف عدل بوده و بلکه از جمله فساد و خرابکارى در زمین می‌باشد. پیامبر از ابراز این سخنان دلتنگ شد و مسلمین ساده‌لوح نیز پیش خود فکر می‌کردند که شاید واقعا عمل پیامبر فسادکارى باشد. لذا اختلاف نظر از لحاظ فساد و عدم فساد این کار در بین آمد. بعضى مى گفتند: نبایستى این درختان را بریده باشند زیرا از جمله غنائم و اموال است و برخى دیگر مى گفتند چون یهودیان درخواست قطع نشدن آن را دارند بنابراین به خاطر ضدیت با خواسته هاى آنان باید درختان حتما بریده شود سپس این آیه نازل گردید. 🔹باید دانست که رسول الله (ص) معصوم بوده و عاری از حتی اشتباه و خطاست ، لذا تمام تصمیمات او قطعا از روی حکمت و مصالح و مفاسد است ، لذا مخالفت با آن و قضاوت و حمل بر ظاهر مسائل و عدم دقت در فلسفه احکام و... دلیل روشنی بر عدم معرفت به جایگاه رسول الله (ص) می باشد ، دقیقا مانند برخی اتفاقات پیش آمده در جامعه فعلی و بسیاری از دستورات و حکم ولی فقیه و... 🔺گاهی ما حکمت دستور الهی یا امام یا ولی فقیه را نمی‌دانیم ، در عین اینکه ظاهر خوبی نداشته باشد... اما باید اطاعت نمود ... 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
┄┅═✿﴾﷽﴿✿═┅┄ 📝 وَإِذَا رَأَيْتَ ثَمَّ رَأَيْتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا / ۲۰ ▪️ترجمه : و چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی عالمی پر نعمت و کشوری بی نهایت بزرگ خواهی یافت. 🔹 موضوع داستان شأن نزول : 🔺 مخاطب داستان: همه سنین 🔸 نقل شده روزى یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله بر پیامبر وارد شد. در حالتى که رسول خدا صلی الله علیه و آله روى حصیرى ( در عین ساده زیستی ) خوابیده بود. این صحابی به گریه افتاد، از گریه ایشان ، پیامبر (ص) بیدار شدند و فرمودند: چرا گریه می‌کنى؟ گفت: به یاد کسرى و سلطنت او و نیز هرمز و پادشاهى او و حبشه و پادشاه آن افتادم که با اینکه در مقام و منقبت از شما بسیار پایین ترند آنگونه دنبال تجمل و زندگی اشرافی بودند ، اما تو که رسول خدا هستی و مقام خلیفة اللهی دارید و اشرف مخلوقات هستىد چگونه در عین سادگی بر روى یک حصیر می‌خوابى. 😔 ❗️پیامبر فرمود: آیا خشنود و راضی نیستى که دنیا براى آن‌ها بوده و آخرت براى ما باشد؟ در قبال این ساده زیستی در دنیا و عنایت به نعمات بی زوال بهشت گسترده الهی در آخرت و جایگاه رفیع اخروی پیامبر (ص)، آیة نازل شد ... ( نکته : این داستان و شأن نزول از احادیث عامّه نقل شده ، که در منابع شیعی ادامه شأن نزول آیات ابتدایی سوره انسان می باشد و در شأن آل عبا علیهم السلام نازل شده ،که در آینده و بزودی داستان آن کاملا اشاره خواهد شد ) 🔺قناعت و ساده زیستی ، یکی از برترین صفات رسول خدا (ص) که نیاز جامعه امروزی ماست می باشد، خصوصا در زندگی مسئولین که گاهی متأسفانه عکس این دیده میشود ... 😔 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
┄┅═✿﴾﷽﴿✿═┅┄ 📝 يُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيَخَافُونَ يَوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا / وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا / إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا / إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا / ۷ الی ۱۰ ▪️ترجمه : آنها به نذر خود وفا می‌کنند، و از روزی که شرّ و عذابش گسترده است می‌ترسند، و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می‌دهند! (و می‌گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام می‌کنیم، و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی‌خواهیم! ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است! ... این آیات و آیاتی قبل و بعد در شأن اهل بیت پیامبر (ص) نازل گردیده است . 🔹 موضوع داستان شأن نزول : 🔺 مخاطب داستان: همه سنین 🔸این آیات درباره اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله، یعنی: ، ، و علیهم السلام نازل شده و شأن نزول آن بدین شرح است: روزی امام حسن و امام حسین علیهما السلام بیمار شدند، رسول خدا صلی الله علیه و آله به عیادت آن ها رفتند. علی علیه السلام، فاطمه زهرا علیها السلام و خدمتکارشان فضّه، کردند که اگر امام حسن و امام حسین علیهما السلام از این بیماری بهبود یابند، سه روز بگیرند. آن دو بزرگوار بهبود یافتند، اما در منزل، چیزی برای خوردن وجود نداشت. امیرمؤمنان علی علیه السلام سه صاع ( حدود سه من) جو قرض کردند. حضرت فاطمه علیها السلام یک صاع از آن را آسیاب کرد و از آن به تعداد افراد خانواده، پنج قرص نان فراهم نمود. علی علیه السلام نماز مغرب را خواند و به منزل آمد، هنگامی که غذا را در برابر خود نهادند تا با آن افطار کنند، بینوایی نزد آن ها آمد و از آن ها کمک خواست. آنان همگی غذای خود را به او دادند و آن روز و آن شب چیزی نخوردند. 🌺 آنان روز دوم را روزه گرفتند. فاطمه علیها السلام صاع دیگری از آن آرد را نان پخت. هنگامی که نان را آوردند تا با آن افطار کنند، یتیمی نزد آن ها آمد و غذا خواست، از همین رو آنان همگی غذای خود را به او دادند. 🥰 سومین روز روزه فرا رسید و غذا را برای افطار کردن آماده کردند که در این هنگام اسیری نزد آن ها آمد و از آن ها غذا خواست. آنان همگی غذای خود را به او دادند و در این سه روز چیزی جز آب نخوردند.🥺 در روز چهارم پیامبر صلی الله علیه و آله آن ها را دید که از شدّت گرسنگی می لرزیدند و فاطمه علیها السلام از شدّت گرسنگی، چشمانش فرورفته و شکمش به پشتش چسبیده بود. حضرت فرمودند: واغوثاه یا اللّه، اهل بیت محمد یموتون جوعاً؛ خدایا! به فریادمان برس. خاندان محمد از شدّت گرسنگی در حال مرگ هستند. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: بگیر آن چه را که خداوند در مورد اهل بیت به تو داده است. پیامبر فرمود: ای جبرئیل! چه چیزی را بگیرم؟ در این هنگام، جبرئیل، برای ایشان سوره « »را قرائت کرد. همان گونه که برخی از عالمان ما گفته اند سوره « هل أتی» برای بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام در جریان ماجرای مذکور، نازل شده است. آن چه در استدلال به این سوره اهمیت دارد، این است که آیات این سوره در شأن اهل بیت علیهم السلام و به این دلیل، نازل شده که آن ها غذای سه روز خویش را به بینوا، یتیم و اسیر بخشیدند و با آن که روزه بودند خود را از غذا محروم کردند. و اتفاق نظر دارند که این آیات درباره اهل بیت علیهم السلام، نازل شده است؛ چرا که اصل خبر - البته با تفاوت هایی چند در واژگان - در کتاب های تفسیری، حدیثی، شرح حال ها و مناقب وجود دارد. 🔺 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313
┄┅═✿﴾﷽﴿✿═┅┄ 📝 قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كَانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَكَفَرْتُمْ بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ ۖ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ /احقاف ۱۰ ▪️ترجمه : بگو: «به من خبر دهيد، اگر اين [قرآن‌] از نزد خدا باشد و شما بدان كافر شده باشيد و شاهدى از فرزندان به مشابهت آن [با ] گواهى داده و ايمان آورده باشد، و شما تكبّر نموده باشيد [آيا باز هم شما ستمكار نيستيد؟] البته خدا قوم ستمگر را هدايت نمى‌كند.» 🔹 موضوع داستان شأن نزول : روی گرداندن از حق ، ، پیروی از قومی ، حزبی ، قبیله ای و مذهبی و ...، و 🔺 مخاطب داستان: تمام سنین 🔸 می گوید : به نقل از ابن عباس ، قتادة ، عون بن مالک الاشجعى صحابى و ابن زید و افرادی دیگر میگوید : این آیه درباره نازل شده عبدالله بن سلام بن حارث که یکی از بزرگان و علماء مورد قبول یهود بود ، با شناختن پیامبر ( ص) و نشانه های که او در تورات خوانده بود به نقلی در سال اول هجرت به پیامبر ایمان آورد و مسلمان شد( و به نقلی دوسال قبل از رحلت پیامبر ). (البته برای عبدالله بن سلام در تاریخ، شخصیتی مبهم و تردیدآمیز نقل کرده اند که آن‌ هم به جهت برخی عمل‌کردهای او بوده است؛ مانند حمایت از عثمان، بیعت نکردن با امام علی (علیه‌السلام) و ... در روایت آمده ایشان بعد از ایمان آوردن و مسلمان شدن، نزد پیامبر آمد و گفت: یا رسول الله از درباره من سؤال بنما و دیدگاه آنان را در مورد من از آنها بپرس. البته که آنها در مورد من خواهند گفت: که من اعلم و داناترین آن‌ها هستم . وقتى که این سخن را در مورد من گفتند به آنان بگو که تورات دلالت بر نبوت تو دارد و صفات تو در تورات به طور وضوح آمده است وقتى که از آنان سؤال کردى. این سخنان را به زبان خواهند آورد، پیامبر طبق خواسته عبدالله ، وقتى که از یهود سؤال فرمودند. همان موضوعاتى که عبدالله بن سلام گفته بود به زبان آوردند و گفتند : ایشان فردا دانا و... هستند . وقتی یهود به شخصیت عبدالله اقرار کردند ، ایمان آوردن عبدالله بن سلام را به آنان گوشزد فرمود و فرمودند عبدالله به حقانیت دین اسلام اقرار کرده است . اما یهودِ بهانه جو که تا قبل از اطلاع از اسلام آوردن او ، از او تمجید میکردند و... گفتند: او بدترین افراد ما و پسر بدترین افراد ما مى باشد 😳 ( با و و در عین اینکه حق را فهمیدند، از حرف اول خودشان برگشتند و سریع رنگ‌ عوض کردند ) لذا این آیه نازل شد ... 👌داستان را با درس‌هایی که میشود از آیه گرفت، برای مخاطبین ، دانش آموزان و... تعریف کن، 😊🌺 ____________ انتشار این پست و مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است ... 👇 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ ✅ قصه های قرآن _ لذت قرآن @ghorani313