eitaa logo
قرآن وسنت
238 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
794 فایل
#‌ترتیل‌و‌تفسیر‌قرآن #عترت_ولایت_معصومین #روایات‌و‌داستانهای‌جذاب‌و‌کوتاه #تحلیل_سیاسی #گلچین‌نکات #سیره‌علما #شهدا گاهی#طنز @ghoranvasonat کانال دوم: @dastanezibaa #کانال_داستان_زیبا🌺🌷🌸 کانال سوم: #روانشناسی @ravan110 🌺🌸 تبلیغ و تبادل نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان_حضرت_ایوب.mp3
16.37M
داستان حضرت ایوب علیه السلام(قسمت اول) قصه شماره 7️⃣ 7 @mmhozehh @ghoranvasonat
داستان_حضرت_یونس_علیه_السلام.mp3
15.74M
داستان حضرت یونس علیه السلام قصه شماره 9 9 @mmhozehh @ghoranvasonat
داستان_حضرت_خضر_علیه_السلام_1.mp3
8.33M
داستان حضرت خضر علیه السلام قصه شماره 10 10 @mmhozehh @ghoranvasonat
داستان_حضرت_ایوب_قسمت_دوم.mp3
14.44M
داستان حضرت ایوب علیه السلام - قسمت دوم قصه شماره 8 8 @mmhozehh
داستان_حضرت_سلیمان_(قسمت_دوم).mp3
13.68M
داستان حضرت سلیمان علیه السلام(قسمت دوم) قصه شماره 17 17 @mmhozehh
داستان_حضرت_صالح_(قسمت_اول).mp3
10.83M
داستان حضرت صالح علیه السلام(قسمت اول) قصه شماره 18 18 @mmhozehh
داستان ذوالقرنین.m4a
18.33M
داستان ذوالقرنین(بدون آهنگ) قصه شماره 23 23 @mmhozehh
02_Awaiting_3.mp3
9.44M
قصه نذر امیرالمونین و حضرت زهرا(س) قصه شماره 24 24 @mmhozehh
گردنبند_حضرت_زهرا(س).mp3
10.33M
قصه گردنبند حضرت زهرا(س) قصه شماره 25 @mmhozehh
قصه_حضرت_محمد(ص)_قسمت_اول.mp3
9.03M
قصه ی حضرت محمد(ص)قسمت اول قصه شماره 27 27 با صدای عمو قصه گو اقای کریم نیا @mmhozehh
قصه_حضرت_محمد(ص)_قسمت_اول.mp3
9.03M
قصه ی حضرت محمد(ص)قسمت اول قصه شماره 27 27 با صدای عمو قصه گو اقای کریم نیا @mmhozehh
قصه_حضرت_محمد(ص)قسمت_دوم.mp3
11.55M
قصه حضرت محمد(ص)قسمت دوم قصه شماره 28 28 با صدای عمو قصه گو اقای کریم نیا @mmhozehh
02_Awaiting_3.mp3
9.44M
قصه نذر امیرالمونین و حضرت زهرا(س) قصه شماره 24 24 @mmhozehh
گردنبند_حضرت_زهرا(س).mp3
10.33M
قصه گردنبند حضرت زهرا(س) قصه شماره 25 @mmhozehh
قصه جنگ احزاب.m4a
19.75M
قصه جنگ احزاب (خندق) قصه شماره 26 26 @mmhozehh
قصه_حضرت_محمد(ص)_قسمت_اول.mp3
9.03M
قصه ی حضرت محمد(ص)قسمت اول قصه شماره 27 27 با صدای عمو قصه گو اقای کریم نیا @mmhozehh
قصه_حضرت_محمد(ص)قسمت_دوم.mp3
11.55M
قصه حضرت محمد(ص)قسمت دوم قصه شماره 28 28 با صدای عمو قصه گو اقای کریم نیا @mmhozehh
قصه_حضرت_محمد(ص)قسمت_سوم.mp3
9.25M
قصه حضرت محمد(ص)قسمت سوم قصه شماره 29 29 باصدای عمو قصه گو اقای کریم نیا @mmhozehh
قصه_حضرت_محمد(ص)قسمت_چهارم.mp3
8.91M
قصه حضرت محمد(ص)قسمت چهارم عهد نامه قریش قصه شماره 30 30 با صدای عمو قصه گو اقای کریم نیا @mmhozehh
قصه_حضرت_محمد(ص)قسمت_پنجم_لیله_المبیت.mp3
9.22M
قصه ی حضرت محمد(ص)قسمت پنجم لیله المبیت قصه شماره 31 31 با صدای عمو قصه گو اقای کریم نیا @mmhozehh
هدایت شده از حدیث شریف کساء
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 🐜"قناعت مور و حرص زنبور"🐝 زنبوری موری را دید که به هزار حیله دانه به خانه میکشید و در آن رنج بسیار می دید و حرصی تمام میزد. او را گفت: ای مور این چه رنج است که بر خود نهاده ای و این چه بار است که اختیار کرده ای؟ بیا تا مطعم و مشرب (آب و غذا) من ببین، که هر طعام که لذیذتر است تا من از آن نخورم به پادشاهان نرسد، آنجا که خواهم نشینم و آنجا که خواهم خورم. این بگفت و به سوی دکان قصابی پر زد و بر روی پاره ای گوشت نشست. قصاب کارد در دست داشت و بزد و زنبور را به دو پاره کرد و بر زمین افتاد. مور بیامد و پای او بگرفت و بکشید. زنبور گفت: مرا به کجا میبری؟ مور گفت: هر که به حرص به جائی نشیند که خود خواهد، به جاییش کشند که نخواهد. و اگر عاقل یک نظر در این سخن تامل کند، از موعظه واعظان بی نیاز گردد. 📕 جوامع الحکایات 🍃 🌺🍃
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 پس از درگذشت پدر، پسر مادرش را به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد. یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است! پس باشتاب رفت، تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند. از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی تا برایت انجام دهم؟ مادر گفت: از تو درخواست آخری دارم. می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم!! فرزند با تعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست میکنی؟ و قبلا به من گلایه نکردی!!.. مادر پاسخ داد: بله فرزندم. من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم و عادت کردم. ولی می ترسم که وقتی فرزندانت تو را در پیری به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی! 🍃 🌺🍃
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت .وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت . مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد . این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود. امام علی علیه السلام: دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود. 📚غررالحكم، ج۲، ص۵۲ 🍃 🌺🍃
هدایت شده از حدیث شریف کساء
⭕️✍️حکایتی بسیار زیبا و خواندنی 🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 🍃 یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام (ص) به بینوایان انفاق کند. پس از مرگ او، رسول خدا تمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود: سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم. لذا در یک حدیث دیگری پیغمبر اکرم(ص) می فرماید: اگر مرد در زمان حیات خود یک درهم صدقه بدهد، بهتر از یکصد درهم صدقه در موقع مردنش است 📚نمونه معارف اسلامی، ص ۴۱۹ 📚جامع احادیث شیعه، ج ۸ ‌‌ 🍃 🌺🍃
هدایت شده از حدیث شریف کساء
🌹 🌹 استادی شاگردانش را به یک گردش تفریحی به کوهستان برده بود .بعد از یک پیاده روی طولانی همه خسته و تشنه در کنار چشمه ای نشستند و تصمیم گرفتند استراحت کنند . استاد به هریک از آنها لیوان آبی داد و از آنها خواست قبل از نوشیدن آب یک مشت نمک درون لیوان بریزند .شاگردان هم همین کار را کردند ولی هیچ یک نتوانستند اب را بنوشند چون خیلی شور بود . بعد استاد مشتی نمک را داخل چشمه ریخت واز آنها خواست از آب چشمه بنوشندو همه از آب گوارای چشمه نوشیدند . استاد پرسد :«ایا آب چشمه شور بود؟» همه گفتند:«نه ..بسیار خوش طعم بود». استاد گفت :«رنج هایی که برای شما در این دنیا در نظر گرفته شده است نیز همین مشت نمک است نه بیشتر ونه کمتر ... این بستگی به شما دارد که لیوان آب باشید و یا چشمه که بتوانید رنج ها را در خود حل کنید . پس سعی کنید چشمه باشید تا بر رنج ها فائق آیید».