باز باران با ترانه
با نوایی از خراسان
میخورَد بر بامِ قلبم
السلام ای شاه خوبان
اشکبار شوق یارم
بیقرارِ بیقرارم
خانهء موسی بن جعفر
شد گل افشان از حضورش
چشم نجمه گشته روشن
از فروغ فوق نورش
باز آمد نوبهاری
بر زمین از لطف یزدان
نسل هفتم را خدا زد
گوییا بر نام ایران
شد خراسان کوی جانان
از شمیم و عطر قرآن
باقدوم مهربانی
خاک ما شد آسمانی
در خراسان چون حرم زد
خانه نه بیت الکرم زد
سایه گستر شد به خاکم
عشق او راسینه چاکم
حاجی سلطان طوسم
زائرش را پای بوسم
تا قدم را در سرایِ
ضامن آهو کشیدم
بی هوا بین حریمش
نعرهء یا هو کشیدم
مست گشتم روبرویِ
گنبد و صحن امامم
بستم احرامی که گفتم
زائر بیت الحرامم
شکر میدارم خدارا
زائرم کوی رضا را
سر به سجده دیدم آنجا
خیل شاهان و گدا را
گر مهیا نیست من را
طاق و فرش کعبه بوسم
حاجی سلطان عشقم
خادم دربار طوسم
دیدم آن نقاره خانه
نغمه ای از او گرفته
دم ز سلطان خراسان
ضامنِ آهو گرفته
جمله شاهان و فقیران
همرهِ نقّاره داران
از سرِ شب دم گرفته
تا به وقتِ بامدادان
یا رضا جان یا رضا جان
یا رضا جان یا رضا جان
🍃🌸 السلام علیک یا امام رضا
🕊
🌺🍂🌸🌿🍁🍃🍀🎋🕊🌼♂🕊🍀🍁🌻
May 11
#کرامات💫
#داستان_کوتاه💐
#دهه_کرامت🎋
👣 دستگيري امام هشتم (عليهم السلام) از زائران در راه مانده
⚜ محدث نوری (رضوان الله عليه) نقل ميكند:
🎙يكي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام گفت:
🌌 در شبي كه نوبت خدمت من بود، در رواقي كه به دارالحفاظ معروف است، خوابيده بودم.
ناگاه در خواب ديدم كه در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا عليه السلام از حرم بيرون آمدند و به من فرمودند:
🔅«برخيز و بگو مشعلي فروزان بالاي گلدسته ببرند، زيرا جماعتي از اعراب بحرين به زيارت من ميآيند و اكنون در اطراف «طرق» (هشت كيلومتري مشهد) بر اثر بارش برف راه را گم كردهاند، برو به ميرزا شاه نقي متولي بگو مشعلها را روشن كند و با گروهي از خادمان جهت نجات و راهنمايي آنان حركت كنند».
👤 آن خادم ميگويد:
🌨 از خواب پريدم و فوري از جا برخواستم و مسئول خدام را از خواب بيدار كرده و ماجرا را برايش گفتم او نيز با شگفتي برخواست و با يكديگر بيرون آمديم در حالي كه برف به شدت مي باريد.
🔥 مشعل دار را خبر كرديم و او به سرعت مشعلي روي گلدسته روشن كرد، آنگاه با عدهاي از خدام حرم به خانهي متولي رفتيم و ماجرا را برايش شرح داديم.
👥👤 سپس با گروهي مشعل دار به طرف طرق حركت كرديم نزديك طرق به زوار رسيديم.
🐫🐪🐪 آنان در هواي سرد و برفي ميان بيابان گويي منتظر ما بودند.
👤از چگونگي حالشان جويا شديم گفتند:
🌨 ما به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از بحرين بيرون آمديم، امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتيم و ديگر نميتوانستيم مسير حركت را تشخيص دهيم تا اينكه از شدت سرما دست و پاي ما از كار افتاد و خود را آمادهي مرگ نموديم!
🐪🐫🐫 از مركبها فرود آمديم و همه يك جا جمع شديم.
👥👤فرشهايمان را روي خود انداختیم و شروع به گريستن كرديم و به حضرت رضا (عليه السلام) متوسل شديم.
👳 در ميان مسافران مردي صالح و اهل علم بود، همين كه چشمش به خواب رفت، حضرت رضا عليه السلام را در خواب زيارت نمود، كه به او فرمود:
🔅« برخيز! كه دستور دادهام چراغها را بالاي منارهها روشن كنند. شما به طرف چراغها حركت كنيد».
🐪🐫🐪 همه برخاستيم و به طرف چراغها حركت كرديم كه ناگاه شما را ديديم». (۱)
📚 ۱- دارالسلام، ج ۱/ ۲۶۷.
@ghoranvasonat
هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
#دعا
#شب_جمعه
🌹هر کس در شب جمعه ده مرتبه این دعا را بخواند.
🌺 در نامه عمل او هزار هزار حسنه نوشته شود و هزار هزار سیئه محو شود و در بهشت برایش هزار هزار درجه و جنات نویسند.
🌍 @ebratha_ir
💐🍃داستان شگفت آور واقعی💐🍃
🌷☘🌺نور قرآن🌺☘💐
حجت الاسلام شاهرخی خرمآبادی از ملاّکاظم تویسرکانی که همه قرآن را با اعجاز و کرامت از حفظ بود، نقل کرد که:
من از او آیهای را پرسیدم و گفتم: چند تا میم دارد. گفت: یازده عدد.
وقتی میمهای آن آیه را شمردم، دیدم ده میم دارد. گفتم: ده میم دارد. گفت: اشتباه حساب کردی دوباره بشمارید.
وقتی دوباره شمردم، دیدم درست می گوید، یازده میم دارد.
خیلی مایه تعجّب و شگفتی بود که وی میتوانست هر سوره را از آخر شروع کند و به اول آن ختم نماید،
همچنین وقتی کتاب مغنی را که یکی از کتابهای ادبی حوزه است، به او می دادم و میگفتم:
قرآنِ آن را بخوان! آیات قرآنی را تلاوت می کرد، با اینکه آیات از غیر آنها مشخص نبود.
به وی گفتم: تو که سواد عربی نداری، پس چطور قرآن را تشخیص میدهی؟
گفت: قرآن نور دارد.
روزنه هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 134
قوانین دهگانه
برای خودش قانونهای دهگانه درست کرده بود.
قانونها ترکیبی بود از اعتراف و جریمه.
اعتراف نامه؛ تاریخ شروع 1369-4-5
1. بارالها! اعتراف میکنم از اینکه قرآن را نشناختم و به قرآن عمل نکردم. (حداقل روزی ده آیه قرآن بخوانم).
2. پروردگارا! اعتراف میکنم از اینکه نمازم را بیمعنی خواندم و حواسم جای دیگری بود. (حداقل روزی دو رکعت نماز قضا باید بخوانم.)
3. خدایا! اعتراف میکنم از اینکه مرگ را فراموش کردم. (حداقل هر شب قبل از خواب باید دو رکعت نماز توبه بخوانم).
4. خدایا! اعتراف میکنم از اینکه شب با یاد تو نخوابیدم و [برای] نماز شب هم بیدار نشدم. (حداقل در هر هفته باید دو شب نماز شب بخوانم و بهتر است که شبهای سه شنبه و شب جمعه باشد).
5. ...
6. ...
شهید سیدمجتبی علمدار
کتــاب فانوس زائر، ص75-65
امـــام کـاظــــم (علیه السلام)
از ما نيست كسى كه هر روز اعمال خود را محاسبه نكند تا اگر نيكى كرده از خدا بخواهد بيشتر نيكى كند و خدا را بر آن سپاس گويد و اگر بدى كرده از خدا آمرزش بخواهد و توبه نمايد.
ارشــــــــاد القــلـــــــوب، ج1، ص 182
@ghoranvasonat
هدایت شده از کیهـــان آنلاین
#گفت_و_شنود
🔹جغد!
🔻نشانی ما در پیامرسانهای سروش، ایتا، گپ و بله
@kayhannewspaper
#عروس_دریایی_و_حلزون_دریایی
جنوب #ایتالیا زیستگاه نوعی عروس دریایی بنام هدوز و انواع حلزون های دریایی است ، هر از گاهی این عروس دریایی حلزون های دریایی کوچک را قورت میدهد و به مجرای هاضمه ای انتقال میدهد اما پوست سفت حلزون از او محافظت می کند و مانع هضم او می شود
حلزون به دیوار مجرای هاضمه ی عروس دریایی می چسبد و آرام آرام شروع به خوردن #عروس دریایی از درون به بیرون می کند . زمانی که حلزون به رشد کامل خود می رسد ، دیگه خبری از عروس دریایی نیست ، چون حلزون به تدریج آن را از درون خورده است
بعضی از ماها همانند عروس دریای هستیم حلزون درون مان ، ما را آرام آرام از درون می خورد #حلزون های درون ما می تواند ، عصبانیت ، فکر و خیال بیهوده ، غرور ، حسادت ، افسردگی ، خشم نگرانی ، طمع ، حرص و زیاد خواهی و... می باشد
این حلزون ها آرام آرام از درون ما رشد می کند و با #دندان های خود وجود ما را می جوند آرامتر از آن چه که فکر می کنیم...
حال زمان آن هست که به خود بیایم و متوجه شویم چه اتفاقی در درون مان رخ داده هست . کمی بیشتر برای #شناخت_درون خود وقت بگذاریم
❄ منبع کانال نکته های ناب کوتاه
-------------------------------------------
@ghoranvasonat
💙🍃
■عنایت امام صاحبالزمان
صلوات الله علیه به علامه بحرالعلوم■
◆✍میرزاے قمی میفرمود: من با علامه بحرالعلوم به درس آقا باقر بهبهانی میرفتیم، و هم بحث بودیم. غالباً من درسها را تقریر میڪردم. تا اینڪه من به ایران آمدم.بعد از مدتی ایشان معروف شد، من تعجب ڪردم! و با خود گفتم: او ڪه این استعداد را نداشت، چطور به این عظمت رسید؟!
◆✍تا اینڪه موفق شده به نجف رسیده و سید بحرالعلوم را دیدم، مسئلهاے مطرح ڪرده، دیدم ڪه جداً دریایی از علم است، ڪه باید حقیقتاً به او بحرالعلوم گفت!
◆✍روزےدر خلوت از او سؤال ڪردم: وقتی که با هم مباحثه میڪردیم، شما استعداد چندانی نداشتید، بلڪه در درسها از من استفاده میڪردید، حالا میبینم در علم و دانش فوقالعاده هستید!
◆✍ایشان در پاسخ میفرماید: جواب سؤال شما از اسرار است، ولی تا زندهام براڪ کسی نقل مڪن...من قبول کردم، بعد فرمود: چطور اینگونه نباشد ڪه حضرت ولیعصر سلاماللهعلیه مرا شبی در مسجد ڪوفه به سینه خود چسبانیده...
◆✍زیرا شبی در مسجد آن حضرت را دیدم ڪه مشغول عبادت است. سلام ڪردم، جوابم را دادند، و فرمودند ڪه: پیش بروم...من مقدارے جلو رفتم، ولی ادب ڪردم زیاد جلو نرفتم. فرمودند: جلوتر بیا! تا اینکه نزدیڪ شدم، مرا در بغل گرفت و آنچه خداوند خواست به این قلب و سینه من سرازیر شد.
📚مردان علم در میدان عمل، ج ۳، ص ۱۱۱.
🍃🍁
@ghoranvasonat