eitaa logo
قرآن وسنت
238 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.6هزار ویدیو
794 فایل
#‌ترتیل‌و‌تفسیر‌قرآن #عترت_ولایت_معصومین #روایات‌و‌داستانهای‌جذاب‌و‌کوتاه #تحلیل_سیاسی #گلچین‌نکات #سیره‌علما #شهدا گاهی#طنز @ghoranvasonat کانال دوم: @dastanezibaa #کانال_داستان_زیبا🌺🌷🌸 کانال سوم: #روانشناسی @ravan110 🌺🌸 تبلیغ و تبادل نداریم.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از الهادی
Mesbahol-Hoda3.pdf
4.01M
📜 ➕نسخه جدید و گرافیکی 🔻بیانات حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری با موضوع امام حسین علیه السلام، عاشورا و اصحاب کربلا 🔺 @nasery_ir
💫 اگر مردم مى دانستند در مزار چه فضيلتى است از شوق آن مى مردند 🌷 📗 ثواب الاعمال، ص319 @ghoranvasonat
اهمّیت لباس روحانیت حجت الاسلام حاج مجتبی اراکی مدیر کتابخانه مدرسه فیضیه قم، به نقل از علاّمه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان فرمودند: در نجف اشرف که بودم، شخصی از ایران مخارج مرا قبول کرده و برای من، آن مخارج را حواله می ‌کرد و امور من از همان حواله‌های او اداره می ‌شد. مدّتی به‌علت سخت‌گیری‌های دولت وقت حواله به من نرسید، من بدهکار شدم و ادای آن به قدری به طول انجامید که روزی طلب‌کاران مطالبه بدهی خود را از من کردند، بدین جهت خیلی ناراحت شدم و شب از ناراحتی نتوانستم بخوابم. صبح که دمید، ناگاه متوجّه شدم درب منزل را می‌ زنند، درب منزل شکافی داشت، از شکاف آن به بیرون منزل نگاه کردم، دیدم پیرمردی قدبلند پشت درب ایستاده است. بچه‌ها به طرف درب حیاط رفتند و از او پرسیدند: چه می‌خواهی؟ گفت: می‌خواهم فلانی را ببینم. بچه‌ها به من گفتند: پیرمردی است می‌خواهد شما را ببیند. گفتم: بگویید بیاید. پیرمرد آمد و به من گفت: من فرستاده خدایم، خدا به شما سلام می‌رساند و می ‌فرماید: بیست سال است که تو را فراموش نکردم، چرا نگران هستی؟! آن پیرمرد اضافه کرد که: من شاه حسین ولی هستم و کار شما نیز تا یک هفته دیگر درست می ‌شود و از پیش من رفت. علاّمه طباطبایی فرمود: من گفتم این چه شخصی بود که با رمز با من صحبت کرد؟ گفتم: اگر تا آخر هفته کار من درست شد، معلوم می ‌شود او از جانب خدا آمده است. آخر هفته عده‌ای تجّار به نجف‌اشرف آمدند و حواله رمزی آوردند و کار من درست شد، ولی نکته‌ای که برایم مبهم باقی مانده بود، این بود که از آغاز تحصیل من بیش ‌از بیست سال می‌گذشت و نمی‌ دانستم چرا او بیست سال را به زبان آورد؟ پس از مدّتی متوجّه شدم بیست سال از وقت عمامه‌گذاری من سپری شده است. من تا آن موقع شاه حسین ولی را نمی‌شناختم، وقتی به تبریز رفتم، در خانه‌ای مهمان بودم، کتابی را به نام هزار مزار در آن‌جا دیدم که در آن، از شاه حسین ولی و محل قبر و خصوصیات دیگر او صحبت شده بود. روزی به قبرستانی که آن کتاب اشاره کرده بود، رفتم و قبر او را در آن‌جا پیدا کردم، ولی با تعجّب بسیار مشاهده کردم وی در دویست سال پیش فوت کرده است، (برخی اهل اطلاع فرمودند: پانصد سال قبل بوده) در حالی که خصوصیاتی را که در آن کتاب از او یاد کرده بود با آنچه من در بیداری از او دیدم، تطبیق می ‌کرد. ر.روزنه ‌هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 253 @ghoranvasobat
هدایت شده از قرآن وسنت
اهمّیت لباس روحانیت حجت الاسلام حاج مجتبی اراکی مدیر کتابخانه مدرسه فیضیه قم، به نقل از علاّمه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان فرمودند: در نجف اشرف که بودم، شخصی از ایران مخارج مرا قبول کرده و برای من، آن مخارج را حواله می ‌کرد و امور من از همان حواله‌های او اداره می ‌شد. مدّتی به‌علت سخت‌گیری‌های دولت وقت حواله به من نرسید، من بدهکار شدم و ادای آن به قدری به طول انجامید که روزی طلب‌کاران مطالبه بدهی خود را از من کردند، بدین جهت خیلی ناراحت شدم و شب از ناراحتی نتوانستم بخوابم. صبح که دمید، ناگاه متوجّه شدم درب منزل را می‌ زنند، درب منزل شکافی داشت، از شکاف آن به بیرون منزل نگاه کردم، دیدم پیرمردی قدبلند پشت درب ایستاده است. بچه‌ها به طرف درب حیاط رفتند و از او پرسیدند: چه می‌خواهی؟ گفت: می‌خواهم فلانی را ببینم. بچه‌ها به من گفتند: پیرمردی است می‌خواهد شما را ببیند. گفتم: بگویید بیاید. پیرمرد آمد و به من گفت: من فرستاده خدایم، خدا به شما سلام می‌رساند و می ‌فرماید: بیست سال است که تو را فراموش نکردم، چرا نگران هستی؟! آن پیرمرد اضافه کرد که: من شاه حسین ولی هستم و کار شما نیز تا یک هفته دیگر درست می ‌شود و از پیش من رفت. علاّمه طباطبایی فرمود: من گفتم این چه شخصی بود که با رمز با من صحبت کرد؟ گفتم: اگر تا آخر هفته کار من درست شد، معلوم می ‌شود او از جانب خدا آمده است. آخر هفته عده‌ای تجّار به نجف‌اشرف آمدند و حواله رمزی آوردند و کار من درست شد، ولی نکته‌ای که برایم مبهم باقی مانده بود، این بود که از آغاز تحصیل من بیش ‌از بیست سال می‌گذشت و نمی‌ دانستم چرا او بیست سال را به زبان آورد؟ پس از مدّتی متوجّه شدم بیست سال از وقت عمامه‌گذاری من سپری شده است. من تا آن موقع شاه حسین ولی را نمی‌شناختم، وقتی به تبریز رفتم، در خانه‌ای مهمان بودم، کتابی را به نام هزار مزار در آن‌جا دیدم که در آن، از شاه حسین ولی و محل قبر و خصوصیات دیگر او صحبت شده بود. روزی به قبرستانی که آن کتاب اشاره کرده بود، رفتم و قبر او را در آن‌جا پیدا کردم، ولی با تعجّب بسیار مشاهده کردم وی در دویست سال پیش فوت کرده است، (برخی اهل اطلاع فرمودند: پانصد سال قبل بوده) در حالی که خصوصیاتی را که در آن کتاب از او یاد کرده بود با آنچه من در بیداری از او دیدم، تطبیق می ‌کرد. ر.روزنه ‌هایی از عالم غیب ؛ آیت الله محسن خرازی؛ ص 253 @ghoranvasobat
زیبایی درونی💐🌺🌹🌸🌻🌾🌷😄 روزي شاگردان نزدحکيم رفتند و پرسيدند: استاد ، زيبايي انسان درچيست؟ حکيم2کاسه کنار شاگردان گذاشت وگفت: به اين 2 کاسه نگاه کنيد اولي از طلا درست شده و درونش زهر است و دومي کاسه اي گليست ودرونش آب گواراست، شما کدام رامي خوريد؟ شاگردان جواب دادند: کاسه گلي را. حکيم گفت: آدمي هم همچون اين کاسه است.آنچه که آدمي را زيبا مي کند درونش واخلاقش است. @ghoranvasonat
🌺بیست حدیث زیبا🌺 💐شریف ترین ها💐 🌸مناسب جهت نشر در کانون ها و هیئت ها و مساجد...🌸 🌷هدیه🌷 @ghoranvasonat🌾🌹🌾🌷🌾
هدایت شده از تبیان
🍀 ✨ مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری فرمودند: وقتی در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم، اهالی سامراء به بیماری وبا و طاعون مبتلا شدند و هر روزه عده‌ای جان خود را از دست می دادند. روزی جمعی از اهل سامراء در منزل مرحوم سید محمد فشارکی، بودند؛ ناگاه آیت‌الله میرزا محمدتقی شیرازی که از لحاظ جایگاه علمی مانند مرحوم فشارکی بود، وارد شدند، صحبت از بیماری وبا شد و ابراز نگرانی که همه در معرض این بیماری خطرناک هستند. ✨مرحوم میرزا فرمودند: اگر من حکمی کنم انجام می‌شود یا نه؟ همه گفتند: آری، فرمود: من حکم می‌کنم؛ شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را هدیه به مادر امام زمان (عج) حضرت نرجس خاتون نمایند و دعا کنند تا این بلا از آنان دور شود، اهل مجلس این حکم را به همه شیعیان رساندند مشغول زیارت عاشورا شدند. از فردا شیعیان دیگر در معرض تلف واقع نمی‌شدند، ولی غیر شیعه می‌مردند و بر همه اهل سامراء این نکته واضح و ظاهر شد. برخی از شیعه می‌پرسیدند: سبب چیست که از ما می‌میرند و از شما نمی‌میرند؟ ✨گفته شد: همه زیارت عاشورای امام حسین (ع) می‌خوانند تا در معرض وبا و طاعون قرار نگیرند و خداوند هم دفع بلاء می‌کند. 👇👇👇 🆔 @TebyanOnline
✅ 🔻اشتباه است که بگوئیم؛ انسان نسبت به هر آنچه از آن منع می‌شود همیشه ولع خواهد داشت! 👈بلکه در واقع انسان نسبت به چیزی حرص می‌ورزد که هم از آن منع شود و هم به سمت آن گردد.⚡️ اما اگر امری عرضه نگردد و یا کمتر موجب بیداری تمنایی در فرد شود این حس هم کمتر بدان جلب خواهد شد و با فرض چنین امری، بدون شک و زن در اجتماع و ، به مراتب بیشتر از محرومیت و عدم دسترسی سبب می‌شود. که دلیل آن هم کاملا مشخص است، چرا که غریزه‌ی جنسی در انسان دارای دو جنبه‌ی و است که از جنبه‌ی روحانی آن غافل مانده و به همین دلیل و را راه‌حل نهایی فروکش کردن در این زمینه میداند. 📌بد نیست افرادی که معتقدند غرب از این روش خود پاسخ گرفته است، هر از چندگاهی سری به آمارهای واقعی، پلیسی و یا قضایی آن کشورها زنند و خود نظاره کنند که نسخه‌ی غرب برای جلوگیری از عقده‌های ناشی از محدودیت جنسی که پیروی و اطاعت مطلق از این غریزه‌ی طغیان‌گر و معاشرت‌های آزاد و بی بند و باری می‌باشد، چه تکان‌دهنده‌ای از و در آن جوامع را به بار آورده‌ است. 💯و چه زیباست فلسفه‌ی ایجاد ها...✨ این حفظ از جانب و و توسط ، که نتیجه‌اش؛ رشد احساسی عالی و لطیف و رقیق در انسان می‌باشد، رغبت به را در او بالا برده و با جلوگیری از تبدیل این تمنای شدید به حرص و ، آن را به شور و عشق در صحنه‌ی در کانون خانواده‌ای مبدل خواهد کرد. ر.کانال دانشگاه حجاب @ghoranvasonat
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿      ↯↯‌ داســــتــان مـعـنـــوی ↯↯ ✨امام حسین علیه‌السلام و آرزوی بسیار زیبای شهید ابوریاض یکی از افسرای عراقی می‌گوید: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم، رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم، دیدم درسته رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده، اشتباه شده، این فرزند من نیست! افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه میزنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده هر چی گفتم باور نکردند. کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. چهره آرام و زیبای آن جوان که نمی‌دانستم کدام خانواده انتظار او را می‌کشید، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه‌ای برایش خواندم و رفتم. سالها از آن قضیه گذشت. بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است! اسیر شده بود و بعد از مدتی با اُسرا آزاد شد، به محض بازگشتش، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی‌ام که بگی برای چی میخوای اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید می‌شم. قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام دفن بشم، می‌خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... شهید آرزو می‌کند کنار اربابش حسین علیه‌السلام دفن بشه، اونوقت جاده آرزوهای ما ختم می‌شه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و ... ⚜خدایا! ما رو ببخش که مثل شهداء بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم... ✍منبع: 📗کتاب حکایت فرزندان فاطمه۱،صفحه۵۴،ر.کانال تلگرامی امین ____🍃🌸🍃____ @ghoranvasonat
🌿🌿🌿افتخاری بزرگ🌿🌿🌿 ﺷﻴﺦ ﺟﺎﺑﺮ، " ﺍﻣﻴﺮ سابق ﻛﻮﻳﺖ" ﺩﺭ کتاب ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ ﻣﯽﻧﻮﯾﺴﺪ ؛ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺟﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭ ﻋﺮﺍﻕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺠﻠﻴﻞ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖﺻﺪّﺍﻡ، ﺑﻪ ﻋﺮﺍﻕ ﺭفتم ؛ ﻣﻮﻗﻊ ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺷﺨﺼﺎً ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺑﻨﺰ ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺕ ﻧﺸﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ... ﺻﺪّﺍﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﻛﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﺮﮒ ﮐﻮﺑﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ، ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﻛﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ! ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻢ؛ انشاالله ﺳﻔﺮﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻳﺖ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ، ﻣﻨﺘﻈﺮﺗﺎﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻦ ﻣﺘﻜﺒّﺮﺍﻧﻪ ﮔﻔﺖ؛ ﻛﻮﻳﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺳﺖ، ﺣﺘﻤﺎً ﻣﯽﺁﻳﻴﻢ! ﻭ ﻣﻦ ﺳﺎﻝ ۱۹۹۰ ، ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﻋﺮﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﻈﺎﻣﯽ عراق ﺑﻮﺩﻡ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﺷﺪﻡ..! ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻋﺮﺍﻕ ﺑﺎ ﻛﻮﻳﺖ، ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭﺍﻥ، ﻛﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﻳﮕﺮ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ نمیﭘﻮﺷﯿﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ؛ ﺩﺭ ﻛﻮﻳﺖ، من ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ نمیبینم، ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﻣﯽﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ دلیل ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽﻫﺎ ﻣﺮﺩ ﺟﻨﮓ بودند! ﺻﺪّﺍﻡ ﺩﺭ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺟﻨﮓ ﺑﺎ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ و حتی برای حضور در سالن صرف غذا ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻴﺸﺪ!! به جاست ﯾﺎﺩﯼ ﮐﻨﯿﻢ و درودی بفرستیم به ﻫﻤﻪ ﺷﯿﺮ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻣﯿﻦ...به ویژه شهدا وجانبازان وآزادگان سرافراز وافتخار آفرین هشت سال دفاع مقدس،، وآنانی که هنوز برای دفاع از کیان اسلامی وشرف ملی بی ادعا رفتند ،ومی روند. ر.کانال امین ___🍃🌸🍃کانال قرآن و سنت🍃🌸🍃 @ghoranvasonat
🍀 ✨مرحوم آقای محسنی (رضوان اللَّه تعالی علیه) از شاگردهای مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی (ره) در خصوص مقامات عرفانی این مرد بزرگ نقل می‌کردند که ایشان علاوه بر طی الارض، طی اللسان داشت. خیلی چیزها از ایشان نقل می کنند. ایشان به یکی از بزرگان فرموده بود که من ریاضت های متنوعی بجا آورم... بعد فرموده بود امّا در تمام این چله نشینی ها من چیزی را مهمتر از 💫نماز اوّل وقت💫 ندیدم. چیزی را مهمتر از 💫خدمت به خلق خدا💫 ندیدم و انصافاً هم چنین است. 🔹درس اخلاق آیت الله مظاهری رکانال تبیان @ghoranvasonat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خواندن شعر رژ لب و قرص اکس توسط دختر 8 ساله!😳 ♨️عالیه لطفا ببینید✅ و منتشر کنید📣 @ghoranvasonat
🌹روبه شش گوشه ترین قبله ی عالم هر صبح 🌹بردن نام حسین بن علی میچسبد 🌹اَلسلام علَی الْحسَیْن 🌹وعلی علی بْن الْحسین 🌹وعلی اولادالحسین 🌹وعلی اصحاب الحسین @ghoranvasonat💐🌼🌷🌼🌹🌼🌺
🌹 روز خود را معطر به عطر صلوات کنید 🌸 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @ghoranvasonat
اللهم صل علی محمد و آل محمد 📝انگشتر دارای احکامی است : ۱- کسی که مُحرم شده نبایدبرای زینت انگشتر بپوشد ولی پوشیدن آن برای استحباب اشکال ندارد مثل انگشتر عقیق . (۱) ۲- اگر روی انگشتر آیات قرآن یا اسم خدا ومعصومین (ع) نوشته شده نباید دست بی وضو به آن نوشته ها بخورد وهمین طور نباید به هیچ جای بدن برسد . همچنین استدر حال جنابت وحیض ونفاس(۲) ۳- اگر پدر از دنیا برود انگشتراو مال پسر بزرگترش است وبه بقیه ارث نمی رسد. (۳) ۴- هنگام وضو گرفتن باید انگشتر را بیرون آوریم یا بچرخانیم تا آب به زیر آن برسد.(۴) ۵- هنگام تیمم گرفتن باید انگشتر رابیرون آوریم.(۵) ۶- انگشتر طلا بر مردان حرام است.(۶) ــــــــــــــــــــــــ 📚منابع ۱- مناسک محشی ،ص۱۸۶. ۲- روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان ، ص۵۰. ۳- الخلاف ، ج۴،ص۱۱۵. ۴- توضیح المسائل محشی ، ج۱،ص۱۷۸. ۵- همان، ص۳۸۸. ۶- همان ، ص۴۸۱. @ghoranvasonat
لبخند حضرت یوسف (ع) هنگامی که برادران می‌خواستند یوسف علیه السلام را به چاه افکنند، یوسف خندید. برادران تعجب کردند که در این مصیبت چه جای خنده است. حضرت یوسف علیه السلام راز خنده خود را اینگونه بیان نمود: «فراموش نمی‌کنم که روزی به شما برادران نیرومند با بازوان قوی و قدرت زیاد جسمانی نظر افکندم و خوشحال شدم. با خود گفتم کسی که این همه یار و یاور نیرومند دارد چه غم از حوادث سخت خواهد داشت. آن روز بر شما تکیه کردم و به بازوان شما دل بستم، اکنون در چنگال شما گرفتارم و از شما به شما پناه می‌برم و به من پناه نمی‌دهید، خدا شما را بر من مسلّط ساخت تا بیاموزم که به غیر او ـ حتّی به برادران ـ تکیه نکنم» ) 1-. ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلامیه، 1370، ج9، ص342. @ghoranvasonat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکته ها و سرگذشتهای خواندنی شنیدن صوت قرآن، اضطراب را از بین می‌برد بر اساس پژوهش جدید جمعی از محققان که روی مجموعه‌ای از داوطلبان در آمریکا انجام گرفته و در مجله آمریکایی «قلب‌» منتشر شده، گوش فرا دادن به صدای قرآنی که با ترتیل خوانده شده است، تغییرات فیزیولوژیک غیر اِرادی در دستگاه عصبی ایجاد می‌کند و موجب از میان رفتن حالتهای روحی نامتعادل همانند اضطراب می‌شود. در این آزمایش که به کمک دستگاههای الکترونیکی کنترل کننده مغز انجام گرفت، مشخص شد که فرکانس موجهای مغزی، در گوش فرا دادن به ترتیل قرآن از ١٢ - ١٣ موج در ثانیه که مربوط به حالت آرامش عمیق روحی است، کاهش می‌یابد. به گفته این محقّقان، افرادی که به زبان عربی نیز آشنایی ندارند، آرامش و شادی درونی را هنگام گوش فرا دادن به قرآن احساس می‌کنند. ) (1) 1-. روزنامه كیهان، شنبه، 23/7/1384، ش18357، سال شصت و چهارم، ص 14.🌺💐🌺 @ghoranvasonat🌺🌼🌺🌼🌺🌼
هدایت شده از پیامبر رحمت
base.apk
17.86M
🌷﷽؛ 💛نرم افزار اندروید «نکته ها و سرگذشت ها»💛 مفید برای معلمان و مبلغان @narmafzar110
عوامل حقیقی پیروزی: مشکلات و مصائب * همانطور كه آتش آهن را قوي تر مى سازد و چاقو در سايه سوهان تيزتر مى گردد، مشكلات هم انسان را پخته تر می کند. * حضرت على عليه السلام ـ كه به قوّت بازو و عظمت روح در برابر حوادث معروف است ـ مى فرمايد: اگر از من بپرسند که شجاعت جسمى و قدرت روحى شما به خاطر چيست در صورتى كه غذاى روزانه شما نان جو و نمك و سركه است؟ در پاسخ مى گويم : درختان بيابانى كه در سنگلاخ ها و زير آفتاب سوزان هستند، از درختان و گياهانى كه در لب جويبار پرورش يافته اند، محكم تر و با دوام ترند؛ چون در آغوش مشكلات بزرگ شده اند و مربّى آنها بادهاى سوزان، آفتاب داغ، كم آبى و بى بارانى است. * سيل هميشه در سرزمين هاى نرم اثر مى كند، ولى در سرزمينهاى سخت و سنگلاخ، اثر شومى از خود نمى گذارد. سيل حوادث روزگار نيز در افراد قوى بى اثر است و افراد ناتوان را از پاى در مى آورد. * دانشمندان معتقدند كه بازي ها براى كودكان یک نوع تقویت فکر است، چون كودك در بازى به مشكلاتى بر مى خورد و با نيروى فكر آنها را برطرف مى سازد. منبع: کتاب رمز پیروزی مردان بزرگ تالیف حضرت آیت الله جعفر سبحانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تفاوت نگاه انقلابی با نگاه یک سلبریتی 🔶لطفا کلیپ را تا آخر نگاه کنید. 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
قرآن وسنت: کوله بار عشق وسایل مورد نیاز برای سفر پیاده روی اربعین حسینی
اللهم صل علی محمد و آل محمد ✅خاطره ای عجیب از یک شهید 🍃سوار یک ماشین شدیم. ما پشت ماشین نشسته بودیم و خودرو با سرعت حرکت می کرد. این ماشین هیچ حفاظی در اطراف خود نداشت. در سر هر پیچ دو نفر از کسانی که سوار شده بودند به پایین پرت می شدند! جاده خراب بود. ماشین هم با سرعت می رفت. یک باره به اطرافم نگاه کردم و دیدم فقط من در پشت ماشین مانده ام! سر پیچ بعدی آنقدر با سرعت رفت که دست من هم جدا شد و نزدیک بود از ماشین پرت شوم. 👌 اما در آن لحظه آخر فریاد زدم: 🌹یا صاحب الزمان (عج). 🍃در همین حال یک نفر دستم را گرفت و اجازه نداد به زمین بیفتم. من به سلامت توانستم آن گردنه ها را رد کنم. 👌در همین لحظه از خواب پریدم. فهمیدم که باید در سخت ترین شرایط دست از دامن امام زمان (عج) بر نداریم؛ و گرنه تندباد حوادث همه ما را نابود خواهد کرد. 🌻 روایتگری شهید نیری 📚منبع:کتاب عارفانه،ص۳٨ با