#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍ بازنویسی تاریخ زندگی اميرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت سی و چهارم:
❇️ حکمت حضور در شورای شش نفره
🔻عبدالله بن عباس همانند من پیشبینی کرد که خلافت عثمان قطعی خواهد بود؛ به همین دلیل از من خواست که از شرکت در شورا اجتناب کنم ولی من دلایل دیگری برای حضور در شورا داشتم و به او گفتم: من هم از نتیجه شورا آگاهم ولی همراه آنها وارد شورا خواهم شد؛ زیرا حضور من در شورا به معنی این است که عمر مرا شایسته خلافت دانسته است؛ در حالی که در جریان سقیفه از رسول خدا نقل میکرد که نبوت و امامت در یک خاندان جمع نمی شود. من وارد شورایی که عمرتعیین کرده می شوم تا به مردم ثابت شود رفتار وی متناقض با سخنی است که خود او به رسول خدا نسبت داده است.
❇️ گزارشی از جلسه داخلی شورا
🔻هر یک از اعضای شورای شش نفره تلاش می کرد کار را به نفع خود تمام کند. سخنان زیادی رد و بدل می شد و من در همه حال خاموش بودم تا این که از من نیز نظرخواهی کردند.
من گزارشی از گذشته و سابقه خود به آنها ارائه دادم و مطالبی که بر آنها هم پوشیده نبود، فقط به منظور یادآوری و اتمام حجت، دلیل شایستگی خودم را برای خلافت متذکر شدم و در پایان وصیت و سفارش اکید رسول خدا را که بر عهده شان بود به یادشان آوردم.
اما علاقه به ریاست و فرمانروایی و طعم شیرین دنیا و مقام و منصب و پیروی از راه و روش گذشتگان موجب شد که آنان در پی خلافت حقی باشند که خداوند برای آنها قرار نداده بود.
🔻با هر کدام از آنان که به تنهایی سخن می گفتم و سرانجام کارش را متذکر می شدم و از فرجام جایگاهی که به ناحق در جستجویش بود می ترساندمش، اظهارات مرا می پذیرفت اما برای بیعت با من شرط میکرد که پس از خود خلافت را به او واگذارم.
آنان در صحبتهای ایشان با من به وضوح دریافتند که من فقط فکر احیای حق وپیمودن صراط مستقیم الهی هستم..... و دریافتند که غیر از حقوقی که خدا برای آنها در نظر گرفته، حقی به آنها نخواهم داد، با اینکه می دانستند تنها فرد شایسته خلافت من هستم، بنابراین یکی از مستبدان جمع برخاست و با تندی کار را از دست من خارج ساخت و به طمع استفاده های نامشروع آن را به عثمان واگذار کرد…
🔻 آنان از سوابق و شخصیت عثمان به خوبی آگاه بودند و می دانستند که وی شایستگی لازم را برای زمامداری امت ندارد. او در جنگ بدر که قلّه افتخار مسلمانان بود، نقشی ایفا نکرد و در صحنه های سرنوشت ساز دیگر، رسول خدا را یاری نکرد و سابقه درخشانی از او در دست نبود..
📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ادامه دارد...
https://eitaa.com/ghorbani1001
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃قسمت سی و پنجم:
❇️ نصیحت به اعضای شورا
🔻حمد و سپاس از آن خدایی که محمد (صلی الله علیه و آله) را از میان ما به عنوان پیامبر برانگیخت و به عنوان فرستاده به سوی ما فرستاد.
پس ما خاندان نبوت و معدن حکمت و امان برای اهل زمین و نجات برای کسانی هستیم که در پی سعادت هستند.
🔻ما را حقی است که اگر به ما بدهند آن را میگیریم و گرنه بر پایداری خود ادامه می دهیم اگر چه روزگارانِ درازی طول بکشد.
اگر رسول خدا تعهدی از ما گرفتند، بدون ضعف و سستی آن را به انجام میرسانیم و اگر سخنی به ما گفتهاند تا پای جان برای تحقق آن مبارزه می کنیم.
...سخنم را خوب گوش کنید و گفتارم را با دقت در نظر بگیرید شاید پس از این جلسه شمشیرها از میان کشیده شود و پیمانها بشکند و برخی پیشوای گمراهان شوند و از نادانان پیروی کنند.
❇️ خودداری از قبول پیش شرط عبدالرحمان
🔻در شورا زبیر رأی خود را به من واگذار کرد و طلحه به عثمان و سعد نیز به عبدالرحمان رأی داد. در این وضعیت رأی عبدالرحمان سرنوشت ساز شد...عبدالرحمن سه بار از ما دو نفر پرسید: کدام یک از شما امر خلافت را می پذیرید؛ مشروط بر اینکه به سیره رسول خدا عمل کنید و همانند دو صحابی ایشان ابوبکر و عمر رفتار کنید و از روش آن دو تجاوز نکند؟
🔻پاسخ من در هر بار چنین بود: من خلافت را میپذیرم، مشروط بر اینکه در میان امت اسلامی به اندازهای که امکان تلاش هست و در طاقتم می گنجد، مطابق سیره و روش رسول خدا رفتار کنم و برای موفقیت در این امر از خدایم یاری می طلبم و عثمان در پاسخ جواب مثبت میداد و عمل به سیره ابوبکر و عمر را می پذیرفت و بدین ترتیب عبدالرحمان با عثمان بیعت کرد.
❇️ قصد عبدالرحمان از شرط سنت ابوبکر و عمر
عبد الرحمن گفت: من با تو بیعت می کنم، به همان شرطی که مدنظر عمر بود؛ یعنی کسی از بنی هاشم را بر مصدر امور نگماری.
🔻من در پاسخ به او با قاطعیت گفتم: وقتی مسئولیت اداره حکومت را به من واگذار می کنی، دیگر به تو چه ارتباطی دارد که من به چه کسانی مسئولیت می دهم.
وظیفه من این است که تمام سعی و تلاش خود را برای اداره امت اسلامی به کار بندم و هر کسی را که توانا و امانتدار یافتم برای اداره امور به کار گیرم، چه از میان بنی هاشم باشد یا از میان غیر بنی هاشم.
عبدالرحمان پاسخ داد: نه! به خدا سوگند تا این شرط را نپذیری با تو بیعت نمی کنم. من هم با صراحت گفتم به خدا سوگند که تا ابد چنین تعهدی به تو نمی دهم و به او یادآوری کردم با وجود کتاب خدا و سنت هیچ نیازی نیست که وام دار کس دیگری باشیم، ولی تلاش تو این است که با پیروی از سنت و سیره شیخین حکومت را از دست من خارج کنی!
🔻 وقتی او با عثمان بیعت کرد به او یادآور شدم که این اولین باری نیست که به ما هجوم آورده اید و حق ما را ضایع ساخته اید، صبری نیکو خواهیم داشت و خداوند یگانه یار و مددکار ماست. به خدا سوگند، تلاش تو بدین منظور بود که او پس از خود، تو را به مسند بنشاند و البته قدرت خداوند در هر روز تدبیری دارد.
عبدالرحمن مرا تهدید کرد و گفت: ای علی! خویش را در معرض خطر قرار نده! من بسیار اندیشیدم و با مردم نیز مشورت کردم ، مردم به غیر از عثمان راضی نبودند.
📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد ...
https://eitaa.com/ghorbani1001
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍بازنویسی تاریخ زندگی اميرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت سی وششم:
❇️ پاسخ به یک تهمت
🔻 عبدالرحمان که در برابر استدلال های قوی من پاسخی نداشت و ناچار شد بگوید ای فرزند ابوطالب تو به امر خلافت حریص هستی.
گفتم: به خدا سوگند شما با اینکه از رسول خدا دورتر هستید بیشتر به خلافت حرص می ورزید. اما من شایسته خلافت و نزدیکتر به رسول خدا هستم. من فقط حق خویش را مطالبه می کنم و این شمایید که همواره مانع راهم شده اید.
وقتی اینگونه با وی سخن گفتم و در میان حاضران اقامه دلیل کردم، مبهوت و سرگردان ماند و نمی دانست در پاسخم چه بگوید.
❇️ اگر لب به حقایق بگشایم….
🔻به خدا سوگند مردم در حالی با ابوبکر بیعت کردند که من از همه به امر خلافت شایسته تر بودم و بیشتر از دیگران حق ورود به این عرصه را داشتم، اما همراهی کردم، زیرا نگران بازگشت مردم از دین بودم و میترسیدم که مخالفت من زمینه را برای جنگ داخلی فراهم سازد.
ابوبکر زمینه را برای بیعت مردم با عمر فراهم ساخت .... ولی باز هم به دلایل قبل همراهی کردم.
🔻اکنون عمر از دنیا رفته است، شما تصمیم گرفته اید با عثمان بیعت کنید؛ این بار همراهی نمیکنم و زیر بار نمی روم. عمر مرا در کنار پنج نفر قرارداده است و من نفر ششم شدهام! او به جایگاه و صلاحیت من هیچ توجهی نکرده است و دیگران نیز به جایگاه من اعتنایی ندارند و حقوقم را نادیده میگیرند، گویی ما همگی یکسان هستیم!
به خدا سوگند اگر بخواهم لب به سخن بگشایم و حقایقی را درباره خود بیان کنم هیچ کس نمیتواند حتی یک جمله از سخنانم را نقض کند.
❇️ اتمام حجت با شورای شش نفره
🔻[ هنگامی که اعضای شورا خلافت عثمان را پذیرفتند، برای اتمام حجت با آنها برخاستم و به بخشی از سوابق خود اشاره کردند و در پایان هر بخش آنها به درستی سخنانم اعتراف کردند]
🔻من دوست دارم از من بشنوید تا اگر حق بود، بپذیرید و اگر باطل بودند انکارش کنید.
شما را به خدا سوگند می دهم که از ضمیر شما آگاه است اگر راست بگویید او از راستگویی شما آگاه است و اگر دروغ بگویید، دروغ شما را می داند.
آیا در میان شما، کسی هست که پیش از من به خدا و رسولش ایمان آورده و در مقابل دو قبله نماز گزارده باشد؟
آیا در میان شما جز من کسی هست که خداوند متعال درباره اش چنین بفرماید «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم»؟
آیا در میان شما جز من کسی هست که برادرش به دو بال بهشتی آراسته شده باشد؟
و به برتری های دیگرم آنها را خطاب دادم؛ مثل شناخت من از خداوند و توحیدم. همچنین عمویم که سرور شهیدان است و یا همسرم که سرور زنان اهل بهشت است و نیز دو فرزندم که سرور جوانان اهل بهشتند و نیز آگاهی ام از ناسخ و منسوخ قرآن و سنت رسول خدا ...
🔻و گفتم آیا جز من کسی در میان شما هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد:«هرکه من مولای اویم این علی مولای اوست. خداوندا یاورانش را یاری فرما و با دشمنانش دشمنی کن. حاضران این سخنان را به غایبان برسانند»؟
و ماجراهای جنگ خیبر و رشادت ها و پرچمی که رسول خدا به دست من داد را یادآوری کردم. و نیز سخنان رسول خدا را که فرمود: « هر که با علی دشمنی میکند و می پندارد مرا دوست میدارد، دروغگوست»...و فرموده ی دیگر ایشان که:« همانا من برای تنزیل قرآن جنگیدم و تو برای تأویل آن خواهی جنگید.»
📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد ...
https://eitaa.com/ghorbani1001
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃قسمت سی و هفتم:
❇️تو و شیعیان تو رستگارند
🔻... و نیز گفتم آیا در میان شما جز من کسی هست که همراه با فرشتگان مقرب، رسول خدا را غسل داده باشد؟ فرشتگان یاری می دادند و من سخنانشان را می شنیدم که می گفتند پیکر پیامبرتان را بپوشانید تا خداوند شما را بپوشاند.
🔻آیا جز من، کسی اعلام کننده سوره برائت بود!؟ آیا می دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «بعد از من حق با علی است علی نیز با حق است، به هر سوی که گرایش پیدا کند حق نیز به همان سوی میگراید»
و آیاتی چون آیه صدقه دهنده در حال رکوع و آیه تطهیر و آیه ۸ سوره انسان و آیه ۱۸ سوره سجده و آیه ۶۱ آل عمران و ۲۰۷ بقره که درباره موسی و هارون است و بسیاری آیات دیگر که همگی درباره من و خانواده ام نازل شده بود، برایشان یادآوری کردم و گفتم: آیا این آیات درباره شما نازل شده است یا من و خانواده ام؟
🔻سخنان بسیاری را که رسول خدا درباره من و رابطه اش با خود فرموده بود را برای آنها یادآوری کردم.
مانند اینکه فرمودند: «تو و شیعیان تو همه رستگارانند. در روز قیامت آنان سیراب و شاداب و دشمنان تو تشنه و پژمرده می آیند» و نیز فرمودند: «تو در قصر بهشتی من با من هستی و منزل تو در بهشت روبروی منزل من است» و نیز فرمودند: «تو تقسیم کننده دوزخ هستی، تو هر کس را که ایمان آورده و اقرار کرده باشد از دوزخ خارج می کنی و هر کس را که کفر ورزیده باشد در آن رها می سازی»
و نیز فرمودند: «تو پایدارترین مردم به فرمان خدا، وفادارترین مردم به پیمان خدا، داناترین مردم به قضاوت، عالم ترین مردم در تقسیم ها و مهربان ترین فرد با مردم هستی»
و بسیاری برتری های دیگر از جمله خوردن طعام های بهشتی و ....را به آنها یادآوری کردم.
❇️دعوت به رعایت تقوا
🔻پس از این پرسش ها که همگی چارهای جز پاسخ مثبت و تایید شان نداشتند، خطاب به آنان گفتم:
اکنون که اعتراف کردید و انگیزه من برای شما روشن شد، رعایت تقوای خداوند یکتا را به شما سفارش می کنم و شما را از خشم خداوند بر حذر می دارم. پس روی برمگردانید .... وحق را به صاحبانش بدهید... زیرا اگر با من مخالفت کنید با پیامبر اکرم مخالفت کردهاید. پس آن را به کسی تسلیم کنید که سزاوار این امر است و این امر سزاوار اوست.
❇️میلی به دنیای شما ندارم
🔻به خدا سوگند، من به دنیای شما میلی ندارم و آنچه به شما گفتم، برای فخر فروشی و ستایش خود نبود، بلکه نعمتهای پروردگارم را متذکر شدم و حجت را برای شما تمام کردم.
📗علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ادامه دارد ...
https://eitaa.com/ghorbani1001
#اعلام_مراسم
▫️راهپیمایی یوم الله ۲۲ بهمن
🔹سخنران: سردار نقدی(معاون هماهنگ کننده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
🎤حماسه سرایی:حاج ابوذر روحی(رونمایی از سلام فرمانده ۴)
⏱۱۰صبح
💢میدان تاریخی حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه)
🔹همراه با اقامه نماز جماعت به امامت حضرت آیت الله مهدوی
#جشن_حضور_تا_ظهور
شــورای هــماهنگی تــبلیــغات اســلامی
اســـتـــان اصــفهـــان
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻بازنویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت سی و هشتم:
❇️ بیعت با عثمان
🔻 تذکرات من در جمع اعضای شورای خلافت به جایی نرسید و در نظر آنها تغییری ایجاد نکرد؛ چرا که آنها نگران عدالت من در حکومت بودند و اینکه نمیتوانستند نصیب و سهم در حکومت من داشته باشند، پس همگی علیه من قیام کردند و ولایت را از من به عثمان برگرداندند تا از طریق او، سهمی در حکومت، داشته باشند و خلافت را در میان خود دست به دست کنند.
🔻آنها مرا به بیعت با عثمان فراخواندند و من با اکراه بیعت کردم و صبر پیشه ساختم تا خداوند به حساب آنان برسد.
❇️ ترجیح دادن بردباری و تحمل بر هر کار دیگر
🔻همه منتظر شنیدن نظرِ من درباره زمامداری عثمان بودند؛ پس خطبهای خواندم و اعلام کردم:
همانا می دانید که من سزاوارتر از دیگران به خلافت هستم. به خدا سوگند! تا هنگامی که اوضاع مسلمانان رو به راه باشد و جز بر من به فرد دیگری ستم نشود، به آنچه انجام دادهاید گردن مینهم و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن، از یکدیگر سبقت می گیرید، پرهیز می کنم.
❇️ اصرار بر اجرای حدود الهی
🔻با مشاهده وضعیت حکومت داری عثمان و ضعفهای بسیار و سستی و بی ارادگی در احکام صادره از جانب او و تعطیل حدود الهی، تذکرهای پی درپی در مورد اجرای حدّ برای افراد فاسق و متجاوز از حدود الهی، به او میدادم که در واقع، هیچ اثری هم نداشت و او اهمیتی به این تذکرات نمی داد!
🔻به عثمان گفتم: به خدا سوگند! اگر زندگی تو همین گونه ادامه پیدا کند، مردم سخنانی بدتر از این درباره تو خواهند گفت.
📗 کتاب علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
https://eitaa.com/ghorbani1001