هیچ کسی قرار نیست از راه برسه
و تو رو نجات بده..
هیچ کس!
زندگی تو مسئولیت توئه،
هیچ نیروی خارجی قرار نیست
تو رو به رضایت نسبی از زندگیت برسونه.
خودتی و خودت... پاشو از جات :)
❥ @Book_Club
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همۀ ما در منجلابایم ولی برخی از ما چشم به ستارگان دارند.
📖 #جزء_از_کل | باشگاه کتابخوانی .
فکر میکرد آدمهای مُسِنی که در جاها و شهرهای مختلف زندگی کردهاند هرچیزی را که زندگی توان ارائهاش را دارد تجربه کردهاند و دوست داشت همه را بشنود. بچههای شهر برایش اهمیتی نداشتند چون چیزی نمیدانستند. به حرف آوردن آدم بزرگها کار سادهای بود. انگار همیشه دنبال حفرهای میگشتند تا فاضلاب تصفیهنشدۀ زندگیهایشان را در آن خالی کنند. ولی بعد از این که کارولین حرفهایشان را میشنید، با نگاه بیتفاوتی که معنایش «فقط همین؟» بود سرتاپایشان را میسوزاند.
📖 #جزء_از_کل | باشگاه کتابخوانی .
اگر به بلوغ روانی رسیده باشی:
میپذیری زمانی که گذشته بخشی از زندگیت بوده که دیگه قابل تغییر نیست، پس خودتو از افسوسها و ای کاشها رها میکنی.
میپذیری همیشه درک و تفسیرت از اتفاق ها و رفتار دیگران درست نیست.
میپذیری که افکار و احساساتت قابل تغییره و خودت رو محکوم به درد کشیدن نمیکنی.
میپذیری ضعفها و حساسیتهایی داری که باید ازشون مراقبت کنی تا بتونی رشد کنی.
و میپذیری برای رسیدن به آرامش اول باید روی خودت کار کنی، بعد روی دیگران.
@Book_Club | باشگاه کتابخوانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ولی زمانی که با من تنها بود آدم دیگر میشد. فهمیدم شیرینیاش و شیوهای که با مردم شهر تا میکرد در حقیقت نقابش بود. یک نقاب خوب، بهترین نقاب موجود: یک دروغ راست. نقابش بافتهای بود از رشتهپارههای تمام بخشهای زیبای وجودش.
📖 #جزء_از_کل | باشگاه کتابخوانی .
تقصیر من نیست که هر چهقدر هم زور بزنی تا بچهت رو با قوانین سفتوسخت اخلاقی بزرگ کنی باز هم فایده نداره و بچهها بیشتر تحتتأثیر همسنوسالهاشون هستن تا پدر و مادرشون، یه رفیق بد کافیه که بچهت دیگه هیچوقت سربهراه نشه.
📖 #جزء_از_کل | باشگاه کتابخوانی .