گاهی واقعیت آنقدر عجیب و باورنکردنی است که آدم را گیج میکند.
📖 #رویای_نیمهشب
گاهی پیشآمدی کوچک میتواند مسیر زندگی انسان را تغییر دهد.
📖 #رویای_نیمهشب
او فقط دو عیب دارد و بزرگی گفته: در بزرگواری یک مرد همین بس که عیبهایش را بشود شمرد.
📖 #رویای_نیمهشب
همانطور که سایهها در غروب قد میکشند، این بچهها هم زود بزرگ میشوند. بعد ازدواج میکنند و دنبال زندگیشان میروند.
📖 #رویای_نیمهشب
گذشت زمان با آنچه در چنته داشت، بین ما دیواری نامرئی کشیده بود.
📖 #رویای_نیمهشب
تنها امیدم آن بود که آنچه بر من میگذشت بر او هم بگذرد.
📖 #رویای_نیمهشب
او و دخترش شیعه بودند و من و پدربزرگم، سنی و نمیدانستم چه چیزی بین ما که مسلمان بودیم فاصله انداخته بود. این فاصله بیش از همیشه ناراحتم میکرد. کاش آنها به مذهب ما درمیآمدند، آنوقت دیگر هیچ مانعی در میان نبود. ولی چطور چنین چیزی ممکن بود؟
📖 #رویای_نیمهشب
نمیدانستم چرا باید چیزی به نام مذهب، بین ما فاصله بیندازد.
📖 #رویای_نیمهشب