#کاکا_کرمکی_پسریکه_پدرشدرآمد داستانی از نویسندۀ ایرانی، سلمان امین است. کاکا پسری است که در خانوادهای جنگزده در خرمشهر متولد شده است. یکی از چشمهای او لوچ است، یکی از پاهایش بلندتر از دیگریست، و دست راستش ۶ انگشت دارد، خانوادۀ او چندان بسامان نیست و کاکا سختی های زیادی را متحمل میشود...
در مدرسه فقط این را یاد گرفتم که در مدرسه چیزی برای یاد گرفتن وجود ندارد. (👀😂)
📖 #کاکا_کرمکی_پسریکه_پدرشدرآمد
آدم ها وقتی برای انجام کاری دست به یکی میکنند حماقت و جسارتشان بالا میزند.
📖 #کاکا_کرمکی_پسریکه_پدرشدرآمد
آدم ها با شنیدن راز یکدیگر مهربان تر میشوند.
📖 #کاکا_کرمکی_پسریکه_پدرشدرآمد
حرف های نزده را همه میشود زد، ولی پس گرفتن حرف های زده شده چندان ساده نیست..
📖 #کاکا_کرمکی_پسریکه_پدرشدرآمد
آدم وقتی میداند جایی برای رفتن دارد، حتی اگر ویلانوسیلانِ خیابانها باشد، آواره نیست -مثل کسانی که با کمربندِ نجات بندبازی میکنند. شاید سقوط نکنند، اما این فکر که سقوطشان مرگبار نیست، انگار کُلفتیِ طناب را ده برابر میکند. آنها بندباز نیستند، نمایش بندبازی میدهند. همهچیز به آن کمربند مربوط میشود. وقتی نباشد، طناب مثل مو باریک میشود- این معجزۀ اعتماد است.✨
📖 #کاکا_کرمکی_پسریکه_پدرشدرآمد
همه میگویند، اما همه نمیدانند. سر هر چی که بگویید شرط میبندم. چیزی که بلای جان جماعت شده این است که فکر میکنند میدانند، در صورتی که بیشتری نه فکر میکنند، نه میدانند.
📖 #کاکا_کرمکی_پسریکه_پدرشدرآمد