این روزها بیشتر اتفاقات زندگی اش را باور نمیکرد. همه چیز فراتر از واقعیت بود. احساس میکرد آلیس در سرزمین عجایب است و دارد از سوراخ خرگوش پایین می افتد. امیدوار بود مثل آلیس از خواب بیدار شود و ببیند همه چیز فقط کابوس بوده و بعد به اتاق مایکل بدود تا با او وافلهای خوشمزه بخورد و بازی های ویدئویی کند. ولی این رویا نبود و آن روزهای بیخیالی همانقدر از دست رفته بودند که معصومیتش . دیگر هیچ چیز ساده نبود و دیگر نمیشد بیخیال ماند.
📖 #مایکلوی
خیلی وقت ها تو جنگ، یه کارمند با خودکار میتونه از یه سرباز با رایفل خطرناکتر باشه.
📖 #مایکلوی
+ شجاعانهترین چیزی که گفتی چی بوده؟
- «کمک.»
🎞 #دیالوگ
◇ پسر، موشکور، روباه و اسب
موفقیت خود را به این نسبت میدهم که من هرگز نه بهانه آوردم و نه بهانهای را پذیرفتم.
ـــ ـ فلورانس نایتینگل
سکوت برایم حکم یک زندگی جاودانی را داشت، چون در حالت ازل و ابد نمیشود حرف زد.
📖 #بوف_کور
افکار پوچ! - باشد، ولی از هر حقیقتی بیشتر مرا شکنجه میکند.
📖 #بوف_کور