♦️#ادب_فرمانده_گردان
✅برف شدیدی باریده بود. وقتی قطار دو کوهه وارد ایستگاه تهران شد ساعت دو نیمه شب بود. با چند نفر از رفقا حرکت کردیم . علی اصغر را جلوی خانه شان در خیابان طیب پیاده کردیم . پای او هنوز مجروح بود.
فردا رفتیم به علی اصغر سر بزنم . وقتی وارد خانه شدیم مادر اصغر جلو آمد . بی مقدمه گفت: آقا سید شما یه چیزی بگو!؟
بعد ادامه داد: دیشب دو ساعت با پای مجروح پشت در خانه تو برف نشسته اما راضی نشده در بزنه و ما رو صدا کنه . صبح که پدرش می خواسته بره مسجد اصغر رو دیده !
شهید #اصغر_ارسنجانی
♦️فرمانده گردان #میثم (گردان داش مشتی ها)
🥀