eitaa logo
🌱گیومهــ🌱
6.2هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
280 ویدیو
4 فایل
•|﷽| -با‌دست‌خالی‌خریدار‌دلبرم.. -از هرچه که هست باید منقطع شویم، باید برایِ او شَویم.. کپی؟آزاد🙂
مشاهده در ایتا
دانلود
آمده‌ام که تا به خود گوش‌کشان کشانمت بی‌دل و بی‌خودت کنم در دل و جان نشانمت
مغرور و بد اخلاق بشو با همه اما با من بِه از ایَن باش که با خلقِ جهانی‌..
ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نِشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم، پریدیم...
در عشق خلاصه‌ی جنون از من خواه جان رفته و عقل سرنگون از من خواه♥️
عشق قبايى است در قواره ى تو..!♥️
ذوق اگر باشد همه دنیا خوش است
درد ما را کوه و صحرا برنتابد بیش ازین
عمری به بوی یاری کردیم انتظاری ‏زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری ‏از دولت وصالش حاصل نشد مرادی ‏وز محنت فراقش بر دل بماند باری
‏"نفسى که مى‌کشم تو هستى؛ ‏خونى که در رگ‌هایم مى‌دود و حرارتى که نمى‌گذارد یخ کنم"
دلم را بود از آن پیمان‌گسل امید یاری‌ها به نومیدی کشید آخر همه امیدواری‌ها
شکوه سکوت را به ارزانیِ کلام مفروش
‌جز نقش تو در نظر نیامد ما را جز کوی تو رهگذر نیامد ما را خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت حقا که به چشم در نیامد ما را
دارد آغوشی که آسان میکند دشوار ما
می‌خواهمش در این شب تنهایی با دیدگان گمشده در دیدار با درد، از تمامی خود سرشار می‌خواهمش که بفشردم بر خویش من شیدا را ...
تا جهان باشد نخواهم در جهان هجرانِ عشق عاشقم بر عشق و هرگز نشکنم پیمانِ عشق تا حدیثِ عاشقی و عشق باشد در جهان نام من بادا نوشته بر سرِ دیوانِ عشق...
«آن یکی خر داشت، پالانش نبود یافت پالان، گرگ خر را در ربود! کوزه بودش آب می‌نامد به دست آب را چون یافت، خود کوزه شکست!»
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی...
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی...
به جز دلتنگی‌ات هر غصه‌ای را چاره‌ای باشد غمِ دلتنگی‌ات، تنها غمِ بیچاره‌ی دنیاست
هر بسته‌ای گشاده شود آخر از کمند الا دلی که بستیش از تارِ موی خویش
هر که از عشق تو پرسيد به او گفتم شـُكر پیش مردم گله از یار؟! همینم مانده‌ست.... :)
گفته بودم " بعد ازین باید فراموشش کنم" دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را
آوخ، هنوز زخمی ام و رنج می برم دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم
هرچه داریم ز سودایِ تو دلبر داریم حیف باشد که ز سودایِ تو دلْ برداریم
ندانی که ایران نشست منست جهان سر به سر زیر دست ِ منست هنر نزد ایرانیان است و بـــس ندادند شـیرِ ژیان را به کــس همه یکدلانند یـزدان‌شناس بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس چنین گفت موبد که مردن به نام بـه از زنـده دشمـن بر او شادکام اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار چــه نیکــوتر از مـرگ در کـــارزار
این جهان زندان و ما زندانیان حفره‌کن زندان و خود را وارهان ‌
هزار بار گر پیاده طواف کعبه کنی قبول حق نشود گر دلی بیازاری .
گفت: خاموش! که در پَسی مردن بِهْ که حاجت پیشِ کسی بردن.
عَهد و پیمانِ‌تو با ما و وَفا با دِگران ساده‌دِل من که قَسم‌هایِ‌تو باورکردم