eitaa logo
🌱گیومهــ🌱
6.8هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
225 ویدیو
3 فایل
•|﷽| -با‌دست‌خالی‌خریدار‌دلبرم.. -از هرچه که هست باید منقطع شویم، باید برایِ او شَویم.. کپی؟ممنوع ⭕️ تعرفه تبلیغات 👇👇 @Hoseiini1
مشاهده در ایتا
دانلود
. در وصفِ آغوشِ تو میشه گفت « نقطه ی امنِ زندگی » .. 🫂 که توی حال بد ، توی سختی و فشار ، توی ترس و نا اُمیدی .. میشه بهش پناه برد و برای چند دقیقه از همه احوالاتِ بد دنیا ، دور شد .. آره ، بغلِ تو همون چیزیه که واسه ادامه زندگی بهش نیاز دارم ، که دووم بیارم و ادامه و بدم 🫂🌱 ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. می بوسمت اگر چه ، حال دلم با بوسه آرام نمیشود ... دیوانه میخواهمت سرمست عاشق “رسوا “ مشتاقِ آغوش ڪنار عطرِ خوشِ بے تابے ...🌱🫀 ‎‌‌ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⠀‌ "تُو" دَقیقاً هَمان یِکنَفری هَستی کِه دِلم میخواهَد پا به پایَش پیر شَوم...! تُو هَمان یاری هَستی که شَهریار میگویَد "بِدونِ وجودَش شَهر ارزشِ دیدَن را هَم ندارد"💍♥️🌱 ᝰ@giioomeh🔗
. باز میپرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت؟ تو دلت را جای من بگذار، شاعر می شود♥️ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ᖘᥲɾ੮13 " 🌱🫀" تند تند از پله ها پایین اومدم که مامان گفت: - آیسو مواظب باش زمین نخوری. کلافه گفتم: - مامان چرا بیدارم نکردی خواب افتادم! نیم ساعت دیگه کلاسم شروع میشه تو این ترافیک چطوری برسم؟ - مگه صبح کلاس نداشتی؟ تابلوم رو تو اون یکی دستم جابه جا کردم. - چرا ولی یک هفته است جابه جا شده. - سعی میکنم زود برسونمت، فوقش چند دقیقه دیر میرسی. - مامان این استادش با من لجه، فقط منتظر بهونه از سمت منه که جلو همه مسخرم کنه. سوییچ رو دستم داد. - ماشینو از پارکینگ بیرون بیار، من زود اماده میشم. - اوکیه. سریع و سه از خونه بیرون زدم و خواستم ماشین رو از پارکینگ بیرون بیارم که یکی جلوی درب پارک کرده بود، عصبی دو تا بوق زدم که صاحبش سریع خودش رو رسوند و با دیدن من گفت: - یه چند دقیقه صبر کن. - آقای محترم من عجله دارم، لطفا ماشینتون رو سریع جای دیگه پارک کنید. - و اگه پارک نکنم؟ - دهنتو سرویس میکنم. با صدای مامان سریع به سمتش چرخیدم. @giioomeh🔗
#ᖘᥲɾ੮14 " 🌱🫀" ایول به مامان وقتی عصبی میشه چه جذاب میشه، پسره از ترسش سریع سوار ماشین شد و جابه جاش کرد. - میشه من رانندگی کنم؟ سری تکون داد. - اره ولی مثل سری قبلی اینقدر سرعت رانندگی نکن. - چشم، سعیمو میکنم ولی قول نمیدم. - آیسو اگه بخوای همچنان سرعت رانندگی کنی نمیزارم بابات برات ماشین بخره. غرغرکنان حرکت کردم. - مامان، چه ربطی داره آخه؟ مقنعه اش رو مرتب کرد. - بلایی سرت بیاد هیچوقت نمیتونم خودمو ببخشم. - این همه دختر پسر سرعت میرونن، هیچکس چیزیش نمیشه، الکی بزرگش میکنی. - پسر همسایه رو یادت نیست؟ بیچاره سه ماه تو کما بود، خدا به خانواده اش رحم کرد زنده موند. - مامان من حواسم جمعه. نوچی کرد که گفتم: - باشه- باشه اصلا آروم میرم ببین؟ حالا به بابا بگو برام بخره. خندید. - منو بچه فرض کردی، تا یه مدت زیر نظرت میگیرم اگه دیدم رانندگیت خوب شد که ماشینو میخرم اگه نه که خبری از ماشین نیست. کشدار گفتم: - مامان. - اینقدر مامان مامان نکن، همینجا بزن کنار جلو دانشگاه شلوغه، جای پارک گیرت نمیاد. با دیدن ساعت گفتم: - ای وای از بس گفتی آروم برو، ده دقیقه از کلاسم گذشته، عمرا راهم بده... ادامه در پارت بعدی👇 ᝰ@giioomeh🔗
. همیشه قصه شب در همین خلاصه شده‌ست تو غرق خوابی و من غرق آرزوی توام🌱 ♥️ ᝰ@giioomeh🔗
「بِســـم‌ِرَب‌ِّاُـو❥︎」
. ‌‌‌‌‌هر صبح از نگاهت عشـق را میشـود بوسہ بوسہ نوشیـــد...♥️🌱 ♥️ ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. زِ عشقت بند بندِ این دل "دیوانه"می لرزد ! خرابم می کنی اما خرابی با تو می ارزد...🌱♥️ @giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تو سرآغاز تبار موجی آن‌‌زمان که چنگ زد خاک را، به گاهِ غربت دوستت می‌دارم تو سرآغازِ جانِ منی تو سرانجام جان منی.🌱 @giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. هم دوست دارمت و هم دارمت .... این یعنی خوشبختی 🌱 ᝰ@giioomeh🔗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. اونجا که پویا جمشیدی میگه: "دلم یک نفر را می‌خواهد که وقتِ آمدنش، تنهایی‌ام را ببرد، من موهایش را ببافم، او آرزوهایم را..."🌱@giioomeh🔗
#ᖘᥲɾ੮15 " 🌱🫀" از ماشین پیاده شدم و بدو بدو به سمت دانشگاه راه افتادم... مثل همیشه حراست صدام زد. - خانم وایسا...کجا داری می... توجهی نکردم و سریع وارد دانشگاه شدم و بدو بدو به سمت کلاسمون حرکت کردم، اونم چه طبقه ای پنجم! با آسانسور خراب... اینهمه شهریه ازمون میگیرین کجا خرج میکنین؟ به سختی خودمو به طبقه پنجم رسوندم، دیگه نایی برام نمونده بود... دستمو روی قفسه س..ی...نم گذاشتم و چند تا نفس عمیق کشیدم و آروم در کلاسو باز کردم که خوشبختانه استاد هنوز نرسیده بود. ولی کلاس پر پر بود حتی یه جای خالی گیر نمیومد! با دیدن صندلی خالی اونم ته کلاس با خیال راحت نشستم که پسر کناریم به سمتم چرخید و ابرویی بالا داد. - اینجا جای کسیه، بلند شو. از مدل صحبت کردنش اصلا خوشم نیومد، خیلی با غرور و تحقیر آمیز حرف میزد. اولین بار بود میدیدمش. چشمامو چرخوندم و از جام بلند شدم که پسره کناریش گفت: - میلاد چیکارش داری؟ بزار بشینه.... مگه تو گپ ندیدی ملیسا چی گفت؟ دستش روی صندلی که من نشسته بودم تکیه داد. - چی گفته؟ - میگع پـ..ریود شده حالش خوب نیست نمیاد. نگران گفت: - الان باید بهم بگی؟ - میشه بگین تکلیف من چیه!؟ بشینم یا برم؟ میلادی که تازه اسمش رو فهمیده بودم به سمتم چرخید. - جای دیگه خالی نیست؟ حتما باید اینجا بشینی؟ - خودت نگاهی به کلاس بندازی متوجه میشی وگرنه منم علاقه ای به کنار تو نشستن ندارم. @giioomeh🔗
#ᖘᥲɾ੮16 " 🌱🫀" پوزخندی زد و دهن باز کرد که چیزی بگه که همون لحضه استاد وارد کلاس شد. بی توجه بهش روی صندلی نشستم که آروم گفت: - اونم به موقعش پیدا میکنی. اهمیتی به حرفش ندادم که استاد بعد از سلام گفت: - کاری که هفته گذشته بهتون گفته بودم رو انجام دادین؟ چند نفری گفتن. - بله استاد، مگه میشه شما کاری بگین انجام ندیدم. اه اه چاپلوسا، مجبوری انجام بدی. سری تکون داد گفت: - اوکیه، اسم هرکی رو خوندم تابلوش رو برام بیاره. امیدوارم جلوی این تازه وارد ضایعم نکنه. راستی شنیدم امروز شخص مهمی توی کلاسمونه درسته!؟ - یکی از دوستای میلاد گفت: - بله استاد درست شنیدین، البته دوستاشون هم همراهشون هستن. - خیلی خوش اومدین، میتونم بپرسم کجا نشستن؟ کم کم داشتم شاخ در میوردم، غیر ممکنه استاد ملکی اینجوری صحبت کنه! میتونم بپرسم؟ واقعا برام حیرت برانگیزه. از اونجایی که ترم دوم بودم و زیاد با کسی گرم نگرفته بودم خیلیا تو نگاهمم جدید بودن، یعنی شخص مهم کیه؟ یکی از افراد اکیپ میلاد از جاش بلند شد. به تیپ و قیافه اش میخورد که آدم مهمی باشه همه چیزش مارکدار بود. از ساعت، گوشیش بگیر تا لباس و کفشش... ادامه در پارت بعدی👇 ᝰ@giioomeh🔗
. تـــ♡ـــو همان ترانہ اے هستی ڪہ هر شب  نہ از روے عادت ڪہ عاشقانہ زمزمہ ات میڪنم...🌱 ♥️ ᝰ@giioomeh🔗