eitaa logo
گیلان پرس
7.5هزار دنبال‌کننده
41.4هزار عکس
19.3هزار ویدیو
63 فایل
اولین کانال‌ خبری گیلان در ایتا ‌ ارتباط با ادمین ‌ 🆔 @Gilan_Press_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 به هر زمانه خلیل است و آتش نمرود تصویرسازی: علیرضا کرمی شعر: اقبال لاهوری داستانک: طاهره مشایخ 🔗 از پنجره ماشین هوای خنک می‌خورد به صورت مقداد و سرش حال می‌آمد. از دیشب که مرز را رد کرده بودند تا برسند رشت بیشتر راه را هذیان می‌گفت و به قول خودش تب لعنتی دست از سرش برنمی‌داشت. آقاجانش هربار تب لعنتی را از زبان مقداد می‌شنید دلش ریش می‌شد. تب که لعنتی نمی‌شد. این همه راه رفته بودند زیارت آقایشان تا در حرم امن او در زیارت عاشورا قوم ظالمین را لعنت کنند، حالا پسرش یک تب را که سوغاتی کربلا بود لعنت می‌کرد. نیمی از شب گذشته بود که بیستون را رد کردند و به سبزه میدان رسیدند. راننده مزه ریخت که دوست دارند مثل آنهایی که از سفر خارج می‌آیند و دور میدان آزادی چرخ می‌زنند آنها هم چند دور سبزه میدان را بچرخند. خلوتی خیابان و خنکی هوا و تاسیانی دوری از کربلا باعث شد آقاجان نه نگوید. هنوز اولین دور تمام نشده بود که سوت و کوری و خاموشی چراغ مسجد خورد توی چشم آقاجان. سیاهی روی دیوارها و بوی سوختگی و ردپای آتش، آتش زد به دل آقاجان. راننده گفت: «یا خدا، تو خبرها خونده بودم خدانشناس‌ها یه مسجد آتیش زدن...» آقاجان دست‌های لرزانش را گذاشت روی سینه و گفت: «السلام علیک یا سیدالشهدا، لعنت خدا بر دشمنان خدا.» حالا آقاجان هم مثل مقداد در تب می‌سوخت و نمازهایی که در مسجد امام موسی کاظم علیه السلام خوانده بود از جلوی چشمش می‌گذشت و لعنت می‌فرستاد. 🆔 @Gilan_Press