eitaa logo
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
770 دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
63 فایل
🌿🌾 اینجا ؛ تنها مسیر گیلان🌾🌿 ✨جهت ظهور تنها منجی عالم لطفا صلوات✨ همه دنیا یک لحظه است لحظه ای در برابر ابدیّت ارتباط با ادمین کانال:👇👇 @rahim_faraji @adrekni1403 http://eitaa.com/joinchat/1390084128Cd05a9aa9c5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و...تو... همان‌اکسیرآرام‌بخش زمینے؛ کھ‌سالهاست،آن‌رابرمدارش،آرام‌نگہ داشته‌اے! ✨ میدانے؛ زمین‌شیفتہ‌نگاه‌توست... که‌هرصبح‌وشام، دورسرت‌مےگردد!🕊 الّلهُـمَّ عَجِلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🌿☁️ 🌤 🤲 دلم کمی خدا می خواهد 🌹🍃🌹🍃 @Gilan_tanhamasir
✍آیت‌الله بهجت(رحمه الله): خدا نکند که برای تعجیل فرج امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دعا کنیم، ولی کارهایمان برای آن حضرت باشد! 📚 در محضر بهجت، ج٢، ص٢٣١ 🌸✨یا صاحب الزمان اغثنی یا صاحب ادرکنی و المستعان بک یا بن الحسن ✨🌸 🌷@Gilan_tanhamasir
سلام صبح زیبای جمعه تون بخیر😊🌺 امیدوارم که دلاتون به محبت و صفا گرم گرم باشه 💖 روز خوبی رو کنار خانواده داشته باشید 🌺 برنامه روزانه تون را پر انرژی و شاد، شروع کنید 🌺 الهی به امید تو❤️
🔴تنها با خوردن یک استکان آبغوره بیماری های خود را تشخیص دهید 🔹️آیا میدانید نکته شگفت آور در آبغوره این است که شما با استفاده یک استکان آبغوره و علائمی که 50 ثانیه بعد پیدا می کنید به راحتی می توانید تشخیص دهید که درگیر چه بیماری هستید و سریعا برای درمان خود اقدام کنید و به پزشک مراجعه کنید. 🔺اگر 50 ثانیه بعد از خوردن یک استکان آبغوره : ◽دهانتان آب افتاد، فشارخون شما بالا است ◽دهانتان خشک شد، مشکل کبد دارید ◽دهانتان چسبناک شد، چربی خون دارید ◽سردرد دارید، فشار خون دارید @Gilan_tanhamasir ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 سالگرد فتنه 📹 رهبر انقلاب: اگر عکس مرا هم پاره کردند باید سکوت کنید 🚩 جوان مومن حزب‌اللهی نیرویش را برای مقابله با دشمن حفظ کند 💻 @Gilan_tanhamasir
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💥 نماز جمعه ۱۸ تیرماه در تمام شهرهای گیلان برگزار می‌شود 🔹 رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه گیلان ب
🔴 مهار و کنترل قیمت ها در دستور کار رئیس جمهور منتخب قرار گیرد 👤آیت الله رسول فلاحتی، امام جمعه رشت در خطبه های امروز رشت: ♦️مردم نسبت به عفاف و حجاب در جامعه گلایه دارند ♦️مهار و کنترل قیمت ها در دستور کار رئیس جمهور منتخب قرار گیرد ♦️ وضعیت مسکن، اشتغال و فساد اداری با جدیت پیگیری شود ♦️ گفتمان با گرگ های جهانی پاسخ نمی دهد 🌷@Gilan_tanhamasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تنهامسیریهای استان گیلان🌳
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 #عبور_از_سیم_خار_دار_نفس #پارت6 حرفش را در ذهنم تکرار کردم. منظورش چه بود آدمهارا ا
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 راحیل آرام آرام جزوه را ورق می زدم و به صفحاتش نگاه می کردم.چقد تمیزو مرتب نوشته بود. از یک پسر کمی بعید بود.این یعنی بچه درس خوان است...بارها سر کلاس حواسم را با کارهایش پرت می کرد. شخصیتش برایم جالب بود. فقط از آن بُعد شخصییتش که با دخترا راحت شوخی می کرد بدم می آمد. اولش از این که با سارا و دیگران خیلی راحت بود حرص می خوردم.ولی بعد دلم را تنبیهه کردم که دیگر حق ندارد نگاهش کند اینجوری حساسیتم هم نسبت به او کمتر میشد. امان از این دل، امان ازدلی که بتواندسوارت شود، جوری با تبحرسواری می گیرد که اصلا متوجه نمیشوی درحال سواری دادن هستی.خداروشکرخوب توانسته بودم ازگُرده ام پایین بکشمش وراحت زندگی می کردم. که این سارا خدا بگویم چه بلایی سرش بیاورد جزوه اش را به من داد. بدون این که بگویدمال چه کسی است.ای خدای کلک من، این جوری آدم ها را توی تورت می اندازی؟ تا ببینی چه کارمی کنند. 🌸🌸🌸 درس را مرور کردم و مطالب مهم را علامت گذاشتم و بعد به دفتر خودم انتقال دادم. جزوه را داخل کیفم گذاشتم تا فردا یادم باشدتحویلش دهم. فکر کردم به او بگویم که کلا من روزهای دوشنبه نمی توانم بیایم و او سه شنبه ی هر هفته جزوه‌اش را برایم بیاورد، در عوض من هم مطالب مهم را برایش مشخص می کنم تا مختصرتر بخواند. ولی بعدلبم راگازگرفتم وباخودم گفتم: –این جوروقتهاچه فکرهایی به سرم میزند، وقتی من افکار او را قبول ندارم پس بهتراست که رفتارم کنترل شده باشد. البته نمی توانم همه‌ی دوشنبه ها را نروم. چون با استاد که صحبت کردم گفت حداقل چند جلسه رابایدحاضرباشم. استاد خوبیست وقتی برایش توضیح دادم که باید از یک بچه مراقبت کنم قبول کرد. 🌺🌺🌺 وارد کلاس که شدم، آقا آرش دستش زیر چانه اش بود و زل زده بود به صندلی که من همیشه رویش می نشستم. کارهایش جدیدا عجیب شده بود. کمتر سرو صدا می کرد کلا ساکت تر شده بود و دیگر سر به سر بچه ها نمی گذاشت. بخصوص با دخترا دیگر مثل قبل گرم نمی گرفت. این را سارا برایم گفت. سارا از وقتی کنارم می‌نشیند، جز به جز خبرهای کلاس و دانشگاه را برایم می‌گوید.حالا که حواسش نبود. درچهره اش دقیق شدم. جای برادری قیافه ی جذاب و زیبایی داشت. چشم و ابروی مشگی و پوستی سبزه، ولی نه سبزه ی تند، موهای مشگی و پر پشت، خیلی مرتب لباس می پوشید، نگاهم راازصورتش گرفتم وجزوه را از کیفم درآوردم و با فاصله مقابلش گرفتم. نخیر مثل این که در هپروت غرق شده است. ــ سلام آقای... فامیلی اش یادم نبود، همه اسم کوچکش را صدا می زدند. برای همین زود گفتم، آقا آرش. 🌼🌼🌼 سرش رابه طرفم چرخاند با دیدنم سریع از جایش بلند شدو با خوشحالی گفت: –عه سلام، حال شما خوبه؟ ببخشیدمتوجه امدنتون نشدم.نگاهم رابه جزوه دادم که او ادامه داد: –حالا عجله ایی نبود، زل زدم به دستش که دراز شده بود برای گرفتن جزوه و گفتم:–آخه یه درس بیشتر نبود.وقتی از دستم نمی گرفت، می دانستم نگاهم می کند، جزوه راروی دسته‌ی صندلی گذاشتم وتشکرکردم. –جلسه بعدم براتون میارم.او از کجا می دانست من جلسه بعد هم نمی آیم؟–ممنون زحمت نکشید،چند جلسه در میون از سارا می گیرم، با تعجب گفت: –پس یعنی کلا دوشنبه ها غیبت دارید؟ "یه دستی زدن هم بلداست. حالا این چه کارر به این کارها دارد.." وقتی تردید من در جواب دادن را دید، گفت: –البته قصد فضولی نداشتم فقط... نگذاشتم حرفش را تمام کند.–نه نمی تونم بیام، البته استاد گفتن حداقل باید چند جلسه رو حضور داشته باشم، تا ببینم چی می شه. همانطور با تعجب نگاهم می کرد. دیگر توضیحی ندادم و رفتم نشستم. ✍ ... ✿○○••••••══ 💐@Gilan_tanhamasir ═══••••••○○✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا