eitaa logo
🌷کانال دیدارخانواده‌ های معظم شهدا و رزمندگان وایثارگران درکنگره هشت هزار شهید استان گیلان🌷
153 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2هزار ویدیو
6 فایل
ادمین : @hasanfaqiri
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷یادی که دردلها هرگزنمی میرد یاد شهیدان است» 🌷 🟢 صبح رابا نام «خدا» و یاد «شهید » آغاز کنیم. 🌷خلبان شهید «حسین فرزانه وردوم» ▪️ گیلان - شهرستان - «ماسال». 🌴 سلام و درود، صبح شما بخیر ♻️👇🏻 کنگره۸۰۰۰ شهیداستان گیلان https://eitaa.com/gilanshohada
🔸بانو سراجیان همسر شهید ابوعمار : . «وقتی عمار سه، چهار ساله بود، همسرم حبیب‌الله اکثر نیمه‌شب‌ها از خانه بیرون می‌رفت. برایم سوال شده بود که او کجا می‌رود؟ یک شب که از او پرسیدم، گفت: می‌خواهی به تو بگویم؟ گفتم: بله. گفت: فقط اگر آمدی، نترس. بعد، یک شب با هم به یکی از قبرستان‌های اصفهان رفتیم. در آن‌جا برق نبود؛ فضایی بزرگ و تاریک بود. دیدم که او، در انتهای قبرستان، برای خودش یک قبر کنده بود، که به داخل آن می‌رفت و از خدا طلب مغفرت می‌کرد. . 💢بیاد شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلا سردار شهید حبیب اله افتخاریان ( ابوعمار) ♻️👇🏻 کنگره۸۰۰۰ شهیداستان گیلان https://eitaa.com/gilanshohada
💢 بعضی عکس ها با گذر زمان عجیب خاص می‌شود.... 🌊 شیران لشکر ویژه ۲۵ : ۱_سردار صمد اسودی ۲_سردار تقی عظیمی ۳_سردار الیاس حامدی ♻️👇🏻 کنگره۸۰۰۰ شهیداستان گیلان https://eitaa.com/gilanshohada
💢 . ▪️چند روزی بود از جبهه برگشته بود فریدونکنار...اهل خونه دیدن حاجی تو خودشه چند روز.یک روز حاج خانم داشت تو آشپزخونه کار می‌کرد.حاجی ب محض رسیدن به خونه رفت پیشش.چند بار صداش کرد ، حاج خانم گفت : چی شده ؟ حتما میخای بگی میخای مغازه رو بفروشی گفت آره، بچه ها تو هفت تپه توی چادر زندگی میکنن ، یک سرپناه ندارن. میخوام براشون سوله های بتنی بخرم. مغازه شو فروخت و با پولش واسه هفت تپه سوله های بتنی خریداری کرد. . 💢 رفقا این ها خواب و افسانه نیست ؛ این خاطرات هویت و تاریخ و فداکاری فرزندان خمینی که مظلوم ترین بودن و هستن تا به امروز.( بیاد سردار شهید حاج حسین بصیر قائم مقام لشکر ویژه ۲۵ کربلا ) فرمانده ای که در ۲۲ عملیات دفاع مقدس بعنوان فرمانده حضور داشت و ۷ سال از عمرش را در جبهه ها گذراند. ♻️👇🏻 کنگره۸۰۰۰ شهیداستان گیلان https://eitaa.com/gilanshohada
✍التماس برای شهادت از خدا در پیر مراد طبق روایت خواهر شهید رضا بیدوئی نژاد... 🔹قبل از آخرین اعزامش یک شب زمانی که همه در خواب بودند متوجه شدم محمد از جایش بلند شد و از خانه بیرون رفت. 🔸شب از نیمه گذشته بود از روی کنجکاوی دنبالش راه افتادم مسجدی در نزدیکی ما بود که به مسجد شاه سلیمانی معروف است. 🔹می گفتند پیر بزرگواری در آن مسجد دفن شده که مُراد می دهد مادرم هر شب جمعه آنجا فانوس روشن می کرد. 🔸محمد به سمت مسجد رفت من هم خودم را به مسجد رساندم از میان دَرِ نیمه باز نگاهش کردم رو به قبله نشسته بود و در حالی که به شدت اشک می ریخت با حالت خاصی نزد خدا التماس می کرد... 🔹درست مانند کسی که چیزی را می خواهد و با اشک و عجز و ناله آنقدر التماس می کند تا آنچه را که می خواهد به دست آورد. 🔸مدتی نگاهش کردم و به خانه رفتم بعد از نماز صبح به خانه آمد چند روز بعد به جبهه رفت و دیگر نیامد بی گمان او آن شب نزد خدا التماس می کرد تا شهادت روزیش شود. ♻️👇🏻 کنگره۸۰۰۰ شهیداستان گیلان https://eitaa.com/gilanshohada