eitaa logo
دختر باید خانوم باشد
11.4هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
95 فایل
مداحی رمان شعر داستان کلیپ حجاب عفاف تبلیغات پربازده سفیــــر 313 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/573243688C45fe529fd3 " نشر مطالب صدقه جاریه است "
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷🌷🌷 اینگونه روی خودشان کار می کردند... برای قضا شدن یک نماز صبح اینقدر خود را به سختی ها مبتلا می کردند تا دیگر تکرار نشود..‌. به همین خاطر است که به درجات عالی معنویت راه پیدا می کند. دوستش می گفت: علی قبل از عملیات، به فرمانده گردان گفت که تدارکات بیشتر بردارید، ما محاصره می شویم و این تعداد شهید و زخمی می دهیم و... همه حرفهایش محقق شد! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
*═✧❁﷽❁✧═* عید نوروز ... قرار بود بریم مشهد ... حس خوش زیارت ... و خونه مادربزرگم👵 ... که چند سالی می شد رفته بود مشهد... دل توی دلم نبود ... جونم بود و جونش ... تنها کسی بود که واقعا در کنارش احساس آرامش می کردم ...👌 سرم رو می گذاشتم روی پاش ... چنان آرامشی وجودم رو می گرفت که حد نداشت ... عاشق صدای دونه های تسبیحش📿 بودم ... بقیه مسخره ام می کردن ... - از اون هیکلت خجالت بکش ... 13، 14 سالت شده ... هنوز عین بچه ها می مونی ...😒 ولی حقیقتی بود که اونها نمی دیدن ... هر چقدر زندگی به من بیشتر سخت می گرفت ... من کمر همتم رو محکم تر می بستم ... اما روحم به جای سخت و زمخت شدن ... نرم تر می شد ... دلم با کوچک تکان و تلنگری 💔می شکست ... و با دیدن ناراحتی دیگران شدید می گرفت ... اما هیچ چیز آرامشم رو بر هم نمی زد ... درد و آرامش و شادی ... در وجودم غوطه می خورد ... به حدی که گاهی بی اختیار شعر می گفتم ... رشته مادرم ادبیات بود ... و همه ... این حس و حالم رو به پای اون می گذاشتن ... هر چند عشق شعر بودن مادرم 🧕... و اینکه گاهی با شعر و ضرب المثل جواب ما رو می داد ... بی تاثیر نبود ... اما حس من ... و کلماتم ... رنگ دیگه ای داشت ... درد، هدیه دنیا و مردمش به من بود ... و آرامش و شادی ... هدیه خدا ... خدایی که روز به روز ... حضورش رو توی زندگیم ... بیشتر احساس می کردم ... چیزهایی در چشم من زیبا شده بود... که دیگران نمی دیدند ❌... و لذت هایی رو درک می کردم... که وقتی به زبان می آوردم ... فقط نگاه های گنگ ... یا خنده های تمسخرآمیز 😏نصیبم می شد ... اما به حدی در این آرامش و لذت غرق شده بودم ... که توصیفی برای بهشت من نبود ... از 26 اسفند ... مدرسه ها تق و لق شد ... و قرار شد همون فرداش بزنیم به جاده ... پدرم، شبرو بود ... ایام سفر ... سر شب می خوابید و خیلی دیر ساعت 3 صبح ... می زدیم به دل جاده ... این جزء معدود صفات مشترک من و پدرم🧔‍♂ بود ... عاشق شب های جاده بودم ... سکوتش ... و دیدن طلوع خورشید ... توی اون جاده بیابانی ... وضو گرفتم ... کلید ماشین رو برداشتم ... و تا قبل از بیدار شدن پدرم ... تمام وسایل رو گذاشتم توی ماشین🚗 ... و قبل از اذان صبح ... راه افتادیم ... توی راه ... توی ماشین ... چشم هام رو بستم تا کسی باهام صحبت نکنه ... و نماز شبم رو همون طوری نشسته خوندم ... نماز صبح ... هر چی اصرار کردیم نمی ایستاد ... می گفت تا به فلان جا نرسیم نمی ایستم ... و از توی آینه ... عقب... به من نگاه👀 می کرد ... دیگه دل توی دلم💔 نبود ... یه حسی بهم می گفت ... محاله بایسته ... و همون طوری نماز صبحم رو اقامه کردم ... توی همون دو رکعت ... مدام سرعت رو کم و زیاد کرد ... تا آخرین لحظه رهام نمی کرد ... اصلا نفهمیدم چی خوندم ..😑 هوا که روشن شد ایستاد ... مادرم رفت وضو گرفت ... و من دوباره نماز صبحم رو قضا کردم ... توی اون همه تکان اصلا نفهمیده بودم چی خوندم ... همین طور نشسته ... توی حال و هوای خودم ... به مهر نگاه می کردم ... - ناراحتی؟ ... سرم رو آوردم بالا و بهش لبخند😊 زدم ... - آدم، خواهر 👧گلی مثل تو داشته باشه ... که می ایسته کنار داداشش به نماز ... ناراحتم که باشه ناراحتی هاش یادش میره ... خندید ... اما ته دل من غوغایی بود ... حس درد و شرمندگی عمیقی😥 وجودم رو می گرفت ... - واقعا که ... تو که دیگه بچه نیستی ... باید بیشتر روی تمرکزت کار کنی ... نباید توی ماشین تمرکزت رو از دست می دادی ... حضرت علی ... سر نماز تیر از پاش کشیدن متوجه نشد ... ولی چند تا تکان نمازت رو بهم ریخت ... و همون جا کنار مهر ... ولو شدم روی زمین ... بقیه رفتن صبحانه بخورن😋 ... ولی من اصلا اشتهام رو از دست داده بودم ... ♻️ادامه دارد... ══ ೋ💠🌀💠ೋ══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیخ حسین انصاریان همان کسی است که یک روزی این حرفو زد و بهش حمله کردند و گفتند داری سیاه نمایی میکنی‌. اون زمان اگر مسئولین این حرفشو میشنیدن امروز کار به اینجا نمیرسید. این صحبتها رو چند سال پیش ایشان فرمودند ........ https://eitaa.com/girl_313
📷 دختری۲۲ساله که ۱۴ روز بی حجاب بوده می گوید این مدت بیشترین مزاحمت ها و متلک و نگاه های هیز را تجربه کردم، فهميدم لبه پرتگاه هستم و.... بعد دوباره محجبه شد. https://eitaa.com/girl_313
📄فرم👆 را صادقانه پر کنید با این فرض که قرار است فرشته ها آن را بدست مبارک امام زمان عجل الله تعالی فرجه بدهند. https://eitaa.com/girl_313
📷 با حیا به این خانواده میگن پدر سنا خانم میگن دخترم حتی در حیاط مدرسه در زنگ های ورزش، چادرش رو در نمی آورد تا مبادا همسایه های اطراف او را با گرمکن ورزشی ببینند. مدیران وزارت ورزش، شبکه های سیما و شخص رئیس سازمان صدا و سیما باید از این دختر خانم قرآنی ما خجالت بکشند. کار ما در ابتدای انقلاب با تیراندازی و شطرنج با چادر آغاز شد و امروز به وزنه برداری و شنا با مایوی اسلامی و ورزش های سه گانه و سنگ نوردی و کُشتی و دوچرخه سواری و دومیدانی و اسکیت و...با آن وضعیت شهوانی و شنیع و مختلط جلوی نامحرمان و دوربین رسانه ها رسید! تا کی باید برای بستن دهان فمنیست های مسلمان وطنی باج بدیم و زنان رو در معرض نمایش بذاریم؟ پس فرق اسلام ما و اسلام ترکیه و آمریکا چیه؟ آخرش باز هم ما رو از کنوانسیون مقام زن ملل متحد اخراج و به نقض حقوق زنان محکوم کردند! چه کسانی آرام و بی صدا و تدریجی، فیلم برداری و عکس برداری از ورزش زنان رو تا این حد ولنگار، عادی سازی کردند؟ چه کسانی زنان رو وارد رشته های ورزشی مردانه و نامتناسب با جسم و روح زنان کردند و برای آن نظام سازی کردند؟ دستگاه های نظارتی کجا بودند؟! رهبر عزیز انقلاب از ورزش قهرمانی بانوان، با رعایت جوانب شرعی و حیا و همچنین ورزش های متناسب با جنسیت، تاکید کردند که این ولنگاری امروز، مغایر با خواست ایشان هست، اما به اسم رهبری تمام میشود!! بی حیایی های امروز زنان جامعه اتفاقی نیست..‌. https://eitaa.com/girl_313
📷 کاهش ۳.۳ درصدی رشد جمعیت ایران در ۴ دهه اخیر 🔸معاون بهداشت دانشگاه علوم پزشکی ایران: نرخ رشد جمعیت کشور در سال ۱۳۶۵ حدود ۳ و ۹ دهم درصد بود یعنی این که سالانه ۳ و ۹ دهم درصد به جمعیت کشور اضافه می‌شد و در سال‌های اخیر نرخ رشد همواره کاهش پیدا کرده است تا این که در سرشماری سال ۹۵ به یک و ۲ دهم درصد رسید و تا پایان سال ۱۴۰۰ نرخ رشد جمعیتی کشور به ۶ دهم درصد و کمتر از یک درصد رسیده است. https://eitaa.com/girl_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم جبهه ها_بسیج شوید همگی به سوی میدان جهاد حرکت کنید خواه سبک بار باشید یا سنگین. در راه خدا با اموال و جان ها جهاد کنید اینگونه فداکاری کردن وانجام تکلیف به نفع شما است اگر بدانید.
♥️ ای ناب ترین صبح خداوند بیا ای نور دریچه های پیوند بیا... آن آینه های صاف را یادت هست؟ آن آینه ها خاک گرفتند بیا... ✨ 💜 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 💜
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و شصت و ششم ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 : (امام علیه السلام در شهر کوفه به کوفیان فرمودند: ) 🔹وصف كشورداری خويش ♦️با شما به نيکويی زندگی کردم و به قدر توان از هر سو نگهبانی شما دادم و از بندهای بردگی و ذلّت شما را نجات داده و از حلقه های ستم رهايی بخشيدم، تا سپاسگزاری فراوان من برابر نيکی اندک شما باشد و چشم پوشی از زشتی های بسيار شما که به چشم ديدم و با بدن لمس کردم. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄ 📜 1⃣ ارزش پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و قرآن ♦️خداوند پيامبر(صلی الله علیه و آله) را هنگامی فرستاد که پيامبران حضور نداشتند و امّت ها در خواب غفلت بودند و رشته های دوستی و انسانيّت از هم گُسسته بود. پس پيامبر(صلی الله علیه و آله) به ميان خلق آمد، در حالیکه کتاب های پيامبران پيشين را تصديق کرد و با «نوری» هدايت گرِ انسان ها شد که همه بايد از آن اطاعت نمايند و آن نور، قرآن کريم است. از قرآن بخواهيد تا سخن گويد که هرگز سخن نمی گويد، امّا من شما را از معارف آن خبر می دهم، بدانيد که در قرآن علم آينده و حديث روزگاران گذشته است، شفادهنده دردهای شما و سامان دهنده امور فردی و اجتماعی شما است. 2⃣ خبر از آينده دردناك بنی اميه ♦️پس از تسلّط فرزندان اميّه، خانه ای در شهر يا خيمه ای در بيابان باقی نمی ماند جز آنکه ستمگران بنی اميّه، اندوه و غم را بدانجا می کشانند و بلا و کينه توزی را در همه جا مطرح می کنند. پس در آن روز برای مردم نه عذرخواهی در آسمان و نه ياوری در زمين باقی خواهد ماند، زيرا نااهلان را به زمامداری برگزيده ايد و زمامداری را به جايگاه دروغينی قرار داده ايد. امّا به زودی خداوند از ستمگران بنی اميّه انتقام می گيرد، خوردنی را به خوردنی و نوشيدنی را به نوشيدنی، خوردنی تلخ تر از گياهِ عَلْقَمْ و نوشيدنی تلخ و جان گدازتر از شيره درخت صبر. خداوند از درون ترس و وحشت و از بيرون، شمشير را بر آنها مسلّط خواهد کرد که آنان مرکب های عصيان و نافرمانی و شتران بارکش گناهانند. من پياپی سوگند می خورم که پس از من، بنی اميّه خلافت را چونان خلط سينه بيرون می اندازند و پس از آن ديگر تا شب و روز از پی هم در گردش است مزه حکومت را برای بار ديگر نخواهند چشيد. ┄┄┅┅✿❀🌿🌼🌿❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📢 پس از سه سال، صبح امروز (یکشنبه) صورت گرفت 📷 بازدید رهبر انقلاب اسلامی از سی‌وچهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای صبح امروز (یکشنبه) با حضور در محل مصلی تهران از سی و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران بازدید کردند. رهبر انقلاب اسلامی در این بازدید ضمن گفتگو با ناشران و فعالان عرصه کتاب و قلم، در جریان تازه‌های نشر قرار گرفتند. 🔹️ برگزاری این رویداد مهم فرهنگی و بین‌المللی از سال ۱۳۶۶ در زمان ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای آغاز شده و پس از آن در اکثر سال‌های برگزاری ایشان در نمایشگاه کتاب حضور یافته‌اند‌. بازدید رهبر انقلاب از سی و چهارمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب، پس از سه سال و باتوجه به پایان یافتن محدودیت‌های کرونایی در پنجمین روز برگزاری این نمایشگاه انجام شد. 📚
💌 دلسوزی مادران
افرادی که گرمازده شده‌اند گلاب را با یخ مصرف کنند!🍸 ▫️بنابر اعلام دانشکده طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران، برای معالجه اشخاص گرمازده، بهترین راه خوراندن گلاب همراه با مقداری یخ است، به قدری که باعث استفراغ شده و صفرا را خارج کند.نوشیدن گلاب خنک، گرمی درون را از بین می‌برد و بدن را تقویت می‌کند. ▫️همچنین گفته می‌شود که بوییدن گلاب برای تقویت قلب نیز مفید است. شاید برایتان جالب باشد که بدانید چرا در مراسم عزا از گلاب استفاده می‌کنند. گلاب خاصیت آرامبخشی دارد و می‌تواند باعث کاهش استرس و اضطراب در افراد شود. 🔹سردرد اولین علامت گرمازدگی است و پس از آن کما و در نهایت مرگ اتفاق خواهد افتاد. 🔹علائم اولیه گرما زدگی، سردرد و پوست داغ با صورت بر افروخته و قرمز هستند که خودمان متوجه نمی‌شویم و اطرافیان آن ها را به ما یادآوری می‌کنند https://eitaa.com/girl_313
48.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ را بفرستید برای خانم‌هایی که سلامتیشون براتون مهمه. و عوارض وحشتناک آن این کلیپ راببینید و منتشر کنید تا زن ایرانی اگاه شود چه جنایتی در حقش میشود😱🤕
📷 قسم به چشم تر دختران فاطمیون سروده‌ای از خانم عاطفه جعفری درباره رزمندگان افغانستانی مدافع حرم، که در مراسم رونمایی از تقریظ کتاب خاتون و قوماندان قرائت شد. درون خانه صبورند و پشت‌مان گرم است زبانزداند زنان شهید پرور ما قسم به چشم تر دختران فاطمیون نرفته خاطره حاج قاسم از سر ما 📌 متن کامل شعر را ازاینجا بخوانید. https://eitaa.com/girl_313
دو ملتیم و یک آئین، دو پرچم و یک دل «خاتون و قوماندان» روایتی از زندگی خانم ام‌البنین حسینی همسر شهید علیرضا توسط فرمانده و بنیانگذار لشکر فاطمیون (رزمندگان مدافع حرم افغانستانی) است. خانم عاطفه جعفری شعری درباره مجاهدت‌های رزمندگان مدافع حرم افغانستانی سروده‌اند که رسانه  KHAMENEI.IR   آن را منتشر می‌کند.  به نام عشق و شهادت، به نام فاطمیون زبان شعر کجا و مقام فاطمیون چگونه شرح دهم آن شکوه جاری را که هست در دل و جان تمام فاطمیون به لطف بانگ رسایی که پیکِ خون دارد رسیده است به عالم پیام فاطمیون سروده‌اند در این عرصه کلنا عباس فدای غیرت و راه و مرام فاطمیون قسم به خون شهید، آخرش شنیدنی است به کربلای معلی سلام فاطمیون سلام میکنم از اشک خود به خطه خون سلام شاه شهیدان حق به فاطمیون به صدق آینه اینک یکیست پیکر ما خمینی ست در آئین مرادِ لشکر ما حضور ما شده خاری به چشم دشمن مان اگر چه غرقه‌ی خون است باغ پرپر ما شعار اول این قوم جانفدا این است: فدای مکتب سرخ امام آخر ما درون خانه صبورند و پشت‌مان گرم است زبانزداند زنان شهید پرور ما قسم به چشم تر دختران فاطمیون نرفته خاطره حاج قاسم از سر ما غم است در دل ما بعد رفتن سردار که دشمن همه‌ی‌ماست دشمن سردار اگر چه قلبی از اندوه، پر ترک داریم برای سنجش یاران خود الک داریم من و تو، خویش نه! هم خانه‌ی همیم آری زبان و مذهب و تاریخِ مشترک داریم برادر تنی و خواهر تنی همیم اگر چه خاک نشین، ریشه در فلک داریم شهید داده‌ی عشقیم هر دو، این یعنی به جسم زخمی هم نیت کمک داریم وبالِ هم نه! که بال همیم در پرواز برای سیر پری چون پر ملک داریم هنوز اگر چه جهان ضد این ملازمت است به دست ما علم جبهه‌ی مقاومت است بگو به خصم، علی رغمِ دوری منزل دو ملتیم و یک آئین، دو پرچم و یک دل همه قبیله‌ی ما نامشان توسلی است عقیده راسخ و ایمان قوی و دین کامل گره زدیم چنان دست اتحاد به هم که باز کردن آن مشکلی ست در مشکل به انتقام شهیدان کنار هم هستیم بگو که راه به جایی نمی برد قاتل چه زندگی و چه آزادگی بدون شهید؟ در این میانه چه جای شعارِ بی حاصل به روی شانه ی زن ها حجابِ زینبی است حجاب، پرچم این انقلاب زینبی است https://eitaa.com/girl_313
🌹یادش به خیر آن روزها یک سه راهی بود معروف به سه راهی شهادت..🕊 این روز ها یک سه راهی هست معروف به سه راهی "نفس، گناه، شیطان" 👌امروز خودت انتخاب کن میخواهی عابر کدام سه راهی باشی؟ 🌷عاقبتتون شهدایی🌷 ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
۴ کتابی که امروز رهبر انقلاب از نشر معارف خریداری کردند کتاب‌های «قاره سبز» نوشتهٔ مریم نقاشان، «ستاره‌ها چیدنی نیستند» که برگرفته از زندگی یک دختر آمریکایی است به قلم محمدعلی حبیب‌اللهیان، «سواد مطالبه» نوشتهٔ محسن مهدیان‌ و «داعشی‌های کراواتی» نوشتهٔ سیدهاشم میرلوحی کتاب‌هایی بودند که رهبر انقلاب صبح امروز خریداری کردند. https://eitaa.com/girl_313
🌷🌷🌷🌷🌷 بخشی از وصیت نامه شهید: سفارش من به کسانی که این وصیت نامه را می‌خوانند این است که سعی کنید که یکی از افرادی باشید که همیشه سعی در زمینه سازی برای ظهور صاحب الامر عجل‌الله فرجه دارند و بکوشید اول خود و بعد جامعه را پاک سازی کنید و دعا کنید که این انقلاب به انقلاب جهانی آقا امام زمان علیه السلام متصل شود. پس اگر می‌خواهید دعاهایتان مستجاب شود به جهاد اکبر که همان خودسازی درونی است بپردازید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ 🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
*═✧❁﷽❁✧═* نهار رسیدیم سبزوار ... کنار یه پارک ایستادیم ... کمک مادرم🧕 وسایل رو برای نهار از توی ماشین در آوردم ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ... سر سفره نشسته بودیم ... که خانمی تقریبا هم سن و سال مادرم بهمون نزدیک شد ... پریشان احوال😰 ... و با همون حال، تقاضاش رو مطرح کرد ... - من یه دختر👧 و پسر 👶دارم ... و ... اگر ممکنه بهم کمکی کنید ... مخصوصا اگر لباس کهنه ای چیزی دارید که نمی خواید ... پدرم دوباره حالت غر😖 زدن به خودش گرفت ... - آخه کی با لباس کهنه میره سفر؟ ... که اومدی میگی لباس کهنه دارید بدید ... سرش رو انداخت پایین که بره ... مادرم زیرچشمی ... نگاه 👀تلخ معناداری به پدرم کرد ... و دنبال اون خانم بلند شد ... - نگفتید بچه هاتون چند ساله ان؟ ... با شرمندگی سرش رو آورد بالا ... چهره اش از اون حال ناراحت خارج شد ... با خوشحالی گفت ... - دخترم از دخترتون بزرگ تره ... اما پسرم تقریبا هم قد و قواره پسر شماست ... نگاهش روی من بود ... مادرم سرچرخوند سمت من ... سوئیچ ماشین 🚕رو برداشت و رفت سر ساک و پدرم همچنان غر می زد ... سعید خودش رو کشید کنار من ... - واقعا دلت میاد لباسی رو که خودت می پوشی بدی بره؟... تو مگه چند دست لباس داری که اونم بره؟ ... بابا رو هم که می شناسی ... همیشه تا مجبور نشه واست چیزی نمی خره ... برو یه چیزی به مامان بگو ... بابا دوباره باهات لج می کنه ها ... راست می گفت ... من کلا چند دست لباس داشتم ... و 3 تا پیراهن نوتر که توی مهمونی ها می پوشیدم ... و سوئی شرتی که تنم بود ... یه سوئی شرت 👕شیک که از داخل هم لایه های پشمی داشت ... اون زمان تقریبا نظیر نداشت و هر کسی که می دید دهنش باز می موند ... حرف های سعید ... عمیق من رو به فکر🤔 فرو برد ... کمی این پا و اون پا کردم ... و اعماق ذهنم ... هنوز داشتم حرفش رو بالا و پایین می کردم که ... صدای پدرم من رو به خودم آورد ... - هنوز مونده کدوم یکی رو بهش بده ... رو کرد سمت من ... - نکرد حداقل بپرسه کدوم یکی رو نمی خوای ... هر چند ... تو مگه لباس به درد بخور هم داری که خوشت بیاد ... و نباشه دلت بسوزه ... تو خودت گدایی ... باید یکی پیدا بشه لباس کهنه اش رو بده بهت ... دلم سوخت ... سکوت کردم 🤭و سرم رو انداختم پایین ... خیلی دوست داشتم بهش بگم ... - شما خریدی که من بپوشم؟ ... حتی اگر لباسم پاره بشه... هر دفعه به زور و التماس مامان ... من گدام که ... صداش رو بلند کرد و افکارم دوباره قطع شد ... - خانم ... اینقدر دست دست نداره ... یکیش رو بده بره دیگه... عروسی که نمیری اینقدر مس مس می کنی ... اینقدر هم پر روئه که بیخیال نمیشه ...😏 صورتش سرخ شد ... نیم نگاهی به پدرم انداخت ... یه قدم رفت عقب - شرمنده خانم به زحمت افتادید تشکر کرد و بدون اینکه یه لحظه دیگه صبر کنه رفت ... از ما دور شد ... اما من دیگه آرامش نداشتم ... طوفان عجیبی وجودم رو بهم ریخت ... بلند شدم و سوئی شرتم رو در آوردم ... و بدون یه لحظه مکث دویدم 🏃دنبالش ... اون تنها تیکه لباس نویی بود که بعد از مدت ها واسم خریده بود ... - مادرجان ... یه لحظه صبر کنید ... ایستاد ... با احترام سوئی شرت رو گرفتم طرفش ... - بفرمایید ... قابل شما رو نداره سرش رو انداخت پایین - اما این نوئه پسرم ... الان تن خودت بود ... - مگه چیز کهنه رو هم هدیه میدن؟ ... گریه اش 😭گرفت ... لبخند زدم و گرفتمش جلوتر ... - ان شاء الله تن پسرتون نو نمونه ... اون خانم از من دور شد ... و مادرم بهم نزدیک - پدرت می کشتت مهران چرخیدم سمت مادرم - مامان ... همین یه دست چادرمشکی رو با خودت آوردی؟ با تعجب بهم نگاه👀 کرد - خاله برای تولدت یه دست چادری بهت داده بود ... اگر اون یکی چادرت رو بدم به این خانم ... بلایی که قراره سر من بیاد که سرت نمیاد؟ حالت نگاهش عوض شد - قواره ای که خالت داد ... توی یه پلاستیک ته ساکه ... آورده بودم معصومه برام بدوزه. سریع از ته ساک درش آوردم. پولی 💶رو هم که برای خرید اصول کافی جمع کرده بودم ... گذاشتم لای پارچه و دویدم دنبالش ... ده دقیقه ای طول کشید تا پیداش کردم و برگشتم ... سفره رو جمع کرده بودن ... من فقط چند لقمه خورده بودم... مادرم برام یه ساندویچ🍔 درست کرده بود ... توی راه بخورم... تا اومد بده دستم ... پدرم با عصبانیت از دستش چنگ زد و پرت کرد روی چمن ها ... - تو کوفت بخور ... آدمی که قدر پول رو نمی دونه بهتره از گرسنگی بمیره ... 😡 و بعد شروع کرد به غر زدن سر مادرم که.. - اگر به خاطر اصرار تو نبود ... اون سوئی شرت به این معرکه ای رو واسه این قدر نشناس نمی خریدم ❌... لیاقتش همون لباس های کهنه است ... محاله دیگه حتی یه تیکه واسش بخرم.. ♻️ادامه دارد.. ══ ೋ💠🌀💠ೋ══
‌✍ تدوین قانون حجاب به کجا رسید؟ معاون پارلمانی رئیس‌جمهور: لایحه‌ای که قوه‌ۀقضائیه درمورد حجاب ارسال کرده در کمیسیون حقوقی دولت در دست بررسی است. نکتۀ کلیدی لایحه این است که برخی مواردی که تاکنون جرم قلمداد می‌شد به تخلف تبدیل شده است. در واقع دیگر نیاز نخواهد بود در همۀ موارد پرونده‌ای در قوۀقضائیه تشکیل شود؛ بلکه مجریان با استفاده از اختیاراتی که به آنان داده می‌شود، می‌توانند اقدام لازم را انجام دهند و مثلا فرد متخلف را جریمه کنند. https://eitaa.com/girl_313