eitaa logo
girlsturntochastity
260 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
520 ویدیو
88 فایل
آنچه به شما ، از حقایق و واقعیت ها نگفته اند را اینجا باهم میخوانیم! به روایت آمار، مستند، و از دریچه ای جدید ... آیدی ارتباط : @nafase_taze نویسنده: م، پوراحمد 🌿بدنبال حقیقت🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
در مرحله ی بعد ، دنبال شنیدن بودیم، تجربیات آنهایی که کاروان دخترانه میبردند ، اصولا شنیدن تجربه یعنی زندگی کردن عمری ارزشمند از زندگی دیگران ، یعنی بااین شنیدن ،شما خطا و اشتباهتان کمتر شود ، چالشها را بدانید و برنامه ریزی کنید ... لذا نشستیم پای صحبت مسئولان کاروانهایی که دختران را به سفر اربعین کربلا میبردند... پیدا کردنشان سخت نبود اما وقت نداشتنشان و ... سخت بود... همه باهم همراه شدند و هرکسی از هرجا که میتوانست تجربیات را رساند، یادم می آید یک عصر که به برنامه ریزی نشسته بودیم یکی از بچه ها پیام داد و چند صوت فرستاد از مسئول یک کاروان دخترانه که سال قبلتر دوهزار نوجوان دختر به کربلا برده بود ... آنقدر صوتهایش قوت قلب و انرژی بخش بود که گویا خدا فرستاده بود بگوید ببینید چقدر شدنیست ... ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼 🍃 🟣┅‌
هدف چه بود؟ مگر نه اینکه زینب سلام الله پیام رسان کربلا بود ؟ مگر نه اینکه اربعین تمرین برای ظهور است؟ مگر نه اینکه میدان تمرین است برای بزرگ شدن ... اربعین بر مدار ظهور محور بود ... و قدم در راه عشق نهادن تکلیف عشّاق جوان و نوجوان که حالا می‌خواستند با چشمهایشان عظمت جریان عاشورا را ببینند و خود عهد قیام لِلّه ببندند ... میدانید فکر میکنم، 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ""اربعین و کربلا یک احرام بستن است در این زمان ، احرام برای یک قیام برای یک عهد جمعی مشترک، برای یک بیعت دوباره ..."" 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼 🍃 🟣┅‌
برنامه ریزی گام به گام لازم بود ، اینکه اصولاً بدانیم چه کارهایی لازم است تا اهم و مهم کنیم و بعد طبق الویتها و با تقسیم وظیفه برویم برای پیگیری تا محقق شدنش ... برای ما که نمیدانستیم یک سفر خارج بردن آنهم اربعین و کربلا چه ابعادی دارد کار سخت بود ، اما تجربیات مسئولان کاروانها کمکمان آمد هرچند زیاد نبود اما روشنی بخش بود... راستش یک روضه لازم داشتیم ، عهد چهله بستیم با همه اعضا تا پایان سفر ... میدانستم همه در قلب هایشان توسل را داشته اند ... میدانید ، نیروی جوان ،مشتاق است ، مبتکر است ، اهل خطر پذیری و ریسک کردن است،این بچه ها می دانستند کار جمعی و سفر جمعی بردن یعنی چه ، اما ویژگی‌هایی میخواهد و ملزوماتی که شاید باید در دل میدان عمل ان را بدست می آوردند و خود را آماده می‌کردند ... در عین تلاش چه چیز جز توکل راه گشا بود ؟ .... آنها میدانستند این کار از آن کارها نیست که بشود شل گرفت و کم گذاشت ... زیر بار مسئولیت رفتن ، چالشی مهم بود ... حقیقت این است که خیلی ها به طعنه و کنایه وقتی شنیدند گفتند چرا میبرید، مسئولیت بچه مردم رو چرا قبول میکنید، کی باهاتون میاد ؟ بزرگترتون کیه؟ و... تو دل خالی میکردند اما این عزمها که عهد محکم بسته بودند اهل پا پس کشیدن نبودند، اصلا ما اعتقاد داریم "اذا اَرادَ اللّه شیئا هیئه اسبابه" ، وقتی اراده خدا به انجام کاری قرار گرفت اسباب تحققش مهیا میشود....😊 این شد که گامها را روی کاغذ آوردیم ، تا جایی که میشد تقسیم وظیفه شد ... یکی پیگیری ماشین 🚌 یکی رسانه ی کاروان 📸 یکی پشتیبانی یکی تیم همراه پزشکی 🩺 یکی هماهنگی مداح 🎤 یکی انتظامات یکی مسئول فرهنگی یکی قوت قلب دهنده 💓 و.... ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼 🍃 🟣┅‌
در قسمت قبل گفتم که زیر بار مسئولیت رفتن چالشی مهم بود ، میخواهم از زاویه ای دیگر برایتان باز کنم که چرا این کار چالش است ... تصور کنید جوانید و محب امام حسین و عشق اربعین و کربلا، خاطره ی سفر تنهایی با رفقا رفتن هم دارید ،یا اصلا ندارید و تصوراتی فانتزی دارید میخواهید با اولین سفر به آن برسید یا عکسها و تصاویر اربعین و کربلا را دیده و خاطره ها را خوانده اید حالا احتمالا دلتان میخواهد با همان فازها تجربه کنید، محیط عراق و کربلا هم میدانید چگونه است ، اصلا سفر جمعی، تحمل و صبر میخواهد، میدان تمرین برای ازخودگذشتگی و ایثار است ، ازخودگذشتگی از چی؟ فکر کنید شما خادم در یک کاروان باشید بجای اینکه در سفر به حال دل خودتان برسید و هرجا خواستید موکب بروید و هرجا خواستید بنشینید و هرکار خواستید بکنید حالا باید میلتان را با تنظیمات یک کاروان هماهنگ میکردید و نه تنها خسته نمیشدید و بلکه اشتیاقی مضاعف می‌داشتید ..‌. رنج را بپذیر تا بزرگ شوی ، مسئولیت را بپذیر تا پخته شوی ، انتخاب است دیگر... تجربه اولین ها و پذیرفتن این سختیها همان چیزی است که شاید برخی جوانهای امروز با کم حوصلگی و کم صبری شان نتوانند بپذیرند ... این است که میگویم چالش... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 اما جوان‌های امروز مرد تر از این حرفهان ، شیرزن تر از زنهای دورانهان ... همانها هستند که زیر بار مسئولیت می روند و اهداف انقلاب را محقق می‌کنند... ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼 🍃 🟣┅‌
🌻بروید تا بعد ... نوشته ام چون فرصت زیادی برای انسانی که نمیداند چقدر زنده است باقی نیست ... مینویسم چون سربازم و فرمانده مان گفته ، اخرین حلقه ی رزمِ هر رزمنده بعد از پایان هر ماموریت، ثبت تجربه است ...📝 ... 💔 @girlsturntochastity
مسئله تقسیم مسئولیت بود و حالا هر کسی باید آن را به بهترین شکل دنبال میکرد ، معمولا در تقسیم مسئولیتها در نظر میگیرند که افراد چه توانمندی و سابقه و تجربه ای دارند و یا چه علاقه هایی، اما اگر جایی کار زمین بماند هم همین نظم برقرار است؟ تجربه به من میگوید خیر ، اصل بر تکلیف است، اصل بر برداشتن بار است هرجور که بشود کمک کرد ،دیگر آنجا منِ نوعی و توانمندیهایم نیست که ملاک نقش پذیری ام باشد ، آنجا تکلیف است که حکم میکند ،و باز تجربه نشان داده کاری که در تکلیف است عشق دارد ، سختی دارد اما شیرینی دارد، بزرگ شدن دارد ... اگر ندانی و بلد نباشی، خدا ظرف داده و راهنما گذاشته ، میتوانی بروی و یاد بگیری و راهش را پیدا کنی تا خبره شوی... فکر کن حاج عبدالله والی، متبحر میدان جنگ ، امام به او فرمان میدهد بشاگرد را دریاب و برو پشت خط مقدم پشت جبهه ها خدمت کن... میدانم سخت است پذیرشش... اما حاج عبدالله بنا به تکلیف عمل کرد ، آنهم عملی که هیچ اِنقلت و ایرادی یا حداقل کمترین میزان انقلت و اشکال بر آن وارد باشد ، وقتی میدان دستت آمد به خودت توانمندی هایت نمیتوانی تکیه کنی، بلکه باید بگویی خدایا کار توست و برای توست طبق قاعده و من یَتَّقِ اللّه و طبق قاعده عقل و خرد جمعی و طبق قاعده تجربیات و طبق اصلِ افزایش وُسع و توان باید عمل کنی یعنی خودت را تطبیق دهی و بزرگ کنی و اتفاقا متبحر هم شوی ... و یاد آن شهید عزیز بخیر که میفرمود: تکلیف ما را سیدالشهدا مشخص کرده است ... خلاصه در این سفر ، اصل بر تکلیف بود... و یک قاعده نانوشته که ببینی کجا کار زمین مانده بی آنکه بگویند برداری... ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼🍃 🟣┅‌
هر کسی دنبال کاری بود ، صحبت روی بسته های فرهنگی برای اهداء در کاروان بود ، اما سوال این است که چه عملی یا چه هدیه ای نماد یک امر فرهنگی است؟ حقیقتش همیشه برایم سوال بود، فرهنگ چیست؟ نمادهای فرهنگی چه چیز هستند و چه چیز نیستند؟ هدف از اهداء یک بسته فرهنگی چیست؟ ضرورت ولزومش به چیست؟ از کی باب شد؟ فائده ش چیست؟ اگر قرار به انجام یک اقدام فرهنگی بود آیا نشر فرهنگهای رایج در پیاده روی اربعین و نشر روایتهای آن ، الویت نداشت؟ اگر قرار به هزینه برای بسته های فرهنگی بود آیا الویت به ترویج نذر زیارت نرفته ها نبود؟ بحث سر ندادن بسته های فرهنگی نیست ، بحث روی نمودهاست... برایم قابل درک نبود گاها میدیدم بی هدف اقلامی به اسم بسته های فرهنگی توزیع می‌شود که پیوست فرهنگی ندارد... و لذا اینجا ، چالش همین بود ... بعد از بارش فکری و پیشنهادات بچه ها ، رسیدیم به چند هدیه ی دوست داشتنی ... از آنها که پر برکت شده، چرایش را خواهید شنید... ظرافت ها و دقت ها نمی‌ ذاشت هر چیزی را قبول کنیم ، نگاه میکردیم چه چیز هدفمند تر ، ماندگارتر، بصرفه تر، پر مفهوم تر ،و دوست داشتنی تر است ... رسیدیم به یک نماد مشترک ، یک شمایل رنگ زرد ، با گلدوزی نام یاحسین ... شاید ندانید که این شمایل گلدوزی شده ی مزیّن شده به نام علیه السلام ، خودش هم به کمال رسیده، جمادات و نباتات و هر آنچه در عوالم هست در خدمت به بهترین بشر به کمال می‌رسند و لذا قیامت ، حتی حیوانات و جمادات و گیاهان و ... هم به یکدیگر فخر می‌فروشند... در نسبت دادن به اهل بیت و از خود دانستن حتی پارچه ها هم رقابت میکنند ... شمایل لازم بود چون از کاروان ۴۴ نفره ی ما ، حدود ۳۰ نفر سفر اولی بودند، لازم به یک نماد مشترک برای شناسایی یکدیگر در بین عُشّاق ابا عبدالله در مسیر کربلا بودیم ... دوست داشتنی بود چون با هر کوک گلدوزی یک صلوات نذر شد و هنرمند عزیز و همراهانش روی آن روضه خواندند ، نماز توسل خواندند ... ماندگار بود ، چون یک هنر ارزشمند و اصیل بود و علاوه بر آن ،همان پارچه ای بود که میتوانست گرد ضریح ، عطر کاشی ، سرامیکهای صحن فاطمه الزهرا در نجف ، اشکهای روضه های نیمه شب را با خود داشته باشد ... ماندگار بود چون میتوانست جانماز باشد ، تابلو باشد ، و چندین کاربری دیگر ... این شمایل و دوخت آن قصه ای عجیب دارد ، از آنها که دلبری میکند و ناخواسته صدای همراهی قلب که با حبِّ حسین گره خورده را با اشکی زلال ، نشان میدهد ...💔 روایت این شمایل، عاشقانه است ، خواهیم گفت... ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼🍃 🟣┅‌
girlsturntochastity
#قسمت_هشتم هر کسی دنبال کاری بود ، صحبت روی بسته های فرهنگی برای اهداء در کاروان بود ، اما سوال این
شمایل و نماد مشترک کاروان ما ... 💔 مگر نه این است که هر قومی نمادی دارند و به آقایشان میشناسندش ... مگر نه این است که شما خود ، بذر محبت در دلمان کاشتید ... حسین جان ... مپندار که غیر تو مجنون گیریم ... من دلم تنگ است یا شماهم؟ ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼🍃 🟣┅‌
گاهی فکر میکنم از کجا باید گفت؟ کجای تجربه ی کاروان ، برای آیندگان ، برای کاروان داران آینده بیشتر نیاز است ‌‌... به مولفه های مختلف میرسم ، اما عشق و حب حسین علیه السلام ،محور همه ی فهم این حرکت است ... اگر عشق نبود ، کاروانی بود که تجربه ای باشد؟ اگر کاروانی ، بخواهد یک کاروان با بهترین مدل و الگو و تطبیق با مبانی ببرد، آیا میتواند بدون درنظر گرفتن عشق ، حب ، محبت ، قلب و دل ، به مقصود مطلوب دست یابد؟ حقیقت این است ، نظام محبت حسین علیه السلام را از اقدامات اربعینی فاکتور بگیری ، به انحراف رفته ای ... هرجا هر اتفاق خوبی ، یقینا ارتباطی معنا دار به حبِّ ولایت و فرماندهی حسین علیه السلام در این سفر دارد ... قلبم به تپش می افتد ،اشک جاری میشود ، برای یک تجربه؟ نه این ارتباطِ مستقیم عمل و روایت عمل با صاحب آن است که بیقرار میکند... و الّا عمل و کننده آن هیچ ارزشی ندارند اگر به نظام توحیدی و ولایت اللّه و حسین علیه السلام ‌و..‌. متصل نباشند ... ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼🍃 🟣┅‌
خیلی دنبال شمایل در بازار با قیمت مناسب و مدل دلخواه گشتند ، پیدا نمیشد، سپرده بودیم قم و تهران و مشهد دوستان از مراکز خرید محصولات فرهنگی پیدا کنند ، پیدا می‌کردند به دلمان نمی نشست ... رسیدیم به اینکه باید خودمان طرح شبیه به آن چیزی که نزدیکتر است به ذهنمان را طراحی کنیم ... تماس گرفتیم با یک خیاطِ انقلابی و پای کار ، گفتیم هزینه نداریم ، برای کاروان اربعین است و دخترانه ، میخواهیم لطیف و خوب و ماندگار باشد ، تازه سریع در کمتر از یک سه الی چهار روز هم می‌خواهیم ، نیروی متخصص خیاطی گلدوزی هم نداریم و... گفتیم چقدر میگیری و قبول میکنی؟ بی معطلی گفت حتما ... این بدون معطلی چشم حتما گفتن در ذهنم ماند ... شاید راضی نباشد خیاطی که خود کارگاه کوچک دارد، قرض و بدهی، سفارش مشتریان دارد، تا بحال کربلا نرفته، گرفتاری و مشکلاتی دارد که قابل بیان نیست ، چطور میشود بگوید چشم حتما؟ چرا باید از نظام سود خود بزند؟ عقل حسابگر مادی می‌گوید بنشین کارخودت را انجام بده، یا حداقل هزینه بگیر اما کمتر، چطور رایگان بی معطّلی انجام میدهد...؟! جملات آوینی در ذهنم تداعی می‌شود ، که اینها همان اصحاب عشقند ...🥰 انقدر به کارش مطمئن بودیم که فقط پارچه و نخ گلدوزی رساندیم و خیالمان راحت بود که بی نقص و کار را تمام و‌کمال تحویل میدهد ... اصلا روایت امام کاظم علیه السلام را اینجا می‌شود معنا کرد که رحم اللّه عبدا صنع کل شیئا فاتقنه ... خدا رحمت کند بنده ای را که کاررا تمام و کمال انجام میدهد ( و چقدر دلم میخواست کاش ما این روایت برایمان صدق میکرد😔)... او اما معامله داشت ... خوب هم از این معامله با ارباب ،پاسخ‌گرفت ، ارباب، بی معطلی پاسخش را داد ... رفتم به او سر بزنم دیدم اعضای خانواده و فامیل و تازه عروس و همسایه ها و صاحب خانه و برخی مشتریانش را جمع کرده بهشان آموزش داده و گفته بنشینید بدوزید ، معامله کردن با حسین علیه السلام را هم بهشان آموخته، گفته بود نذر کنید و کوک بزنید و حاجت بگیرید، اکثریت هم کربلا نرفته بودند ... آخر شبها پای هر شمایل نماز توسل و روضه خوانده میشد ... هر شمایل ، دو الی چهار ساعت ! زمان میبرد دوخته و گلدوزی شود!!! نمیتوانید تصور کنید از چه حرف میزنم ، اینجا ما سراسر عشق دیدیم ، بچه ها هم آمدند به کمک ، اصلا میخواستم بیایند و ببینند عاشق و دیوانه بودن یعنی چه .... 😭 دلم برای دیوانگی تنگ است ... ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼 🍃 🟣┅‌
او معامله داشت خوب هم از این معامله پاسخ گرفت ... کربلا نرفته بود ، هرچه می‌گفتیم بیا کربلا می‌گفت پدرو مادر نرفتند، قرض دارم و طلبکار ، مشتری ها را نمیتوانم معطل بگذارم، می‌سوخت و میدوخت ... اصرارهای ما جواب نمیداد که بیا ... می‌دیدم بی تابی اش را اما شرایط آمدن نداشت ... یکساعت مانده به حرکت، اخبار خبری مبنی به بسته بودن راهها پخش کرد و زائران را از ورود به مرز مهران نهی ... یکی از خانواده ها تماس گرفت که چرا میبرید راه بسته است، اسم دخترم را هم خط بزنید ... همان لحظه بااو تماس گرفتم گفتم فقط کوله ببند و بیا ، نه نگو که باور نمی کنم دعوت شده باشی و عاشق باشی و نیای، اگر بی تابِ حسینی بیا ... هزینه اش هم خود ارباب حساب کرد ، جمعی نذر زیارت نرفته ها ، در خیریه مهرظهور بی حساب پرداخت کردند .... یکساعت بعد آمد... او زائر شده بود و حالا خود صاحب یکی از شمایلها... خرّم آن روز که معشوق به یاری برسد... آرزومند نگاری به نگاری برسد 😭... 🍁دیوانگی ، موهبتی است که به هرکسی نمیدهند ... دیوانگی ام آرزوست... 🍃🍃🍃🍃🌺🍃🍃🍃🍃 🌻آوینی عزیز چه خوب دیده بود سود این معامله را : عقل معاش می‌گوید که شب هنگام خفتن است، اما عشق می‌گوید: چگونه می‌توان خفت وقتی که جهان ظلمتکده‌ی کفرآبادی است که در آن احکام حق مورد غفلت است؟ عشق می‌گوید: چگونه می‌توان خفت وقتی که هنوز خون گرم امام عاشورا از زمین کرب و بلا می‌جوشد و تو را فرا می‌خواند؟ چگونه می‌توان خفت و جهان را در کف جهالت و قد‌اره‌بندها رها کرد؟ نه، شب هنگام خفتن نیست. ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼 🍃 🟣┅‌
girlsturntochastity
#قسمت_یازدهم او معامله داشت خوب هم از این معامله پاسخ گرفت ... کربلا نرفته بود ، هرچه می‌گفتیم بیا
میگویند موسی علیه‌السلام، نامش بیشتر از همه پیامبران در قرآن آمده ، بنی اسرائیل بعد از سالها دعا و انابه که فرج و نجات دهنده ای برایشان برسد ،خدا موسی را برایشان قرار داد ، جناب موسی، با این عظمت شخصیت و مقام پیامبری، وقتی به کربلا می‌رسد ، ندا میرسد (( فاخلع نعلیک ، کفشهایت را دربیار!)) چرا ، چون زمین مقدسِ کربلاست، هنوز آن واقعه رخ نداده ، هنوز زمان شاهد آن جنایات جانکاه نبوده، زمین مقدس میشود ، و موسای پیامبر، هم در جایی به مقام کلیم اللهی میرسد که منتسب به حسین علیه السلام است ... اولین بار همین جمله ی "فاخلع نعلیک" میشود باب تکلم او و خداوند آنهم در زمین کربلا ... موسی علیه السلام در کربلا به کمال میرسد ... اصلا اربعین و کربلا ماهیتش همین است ... آنکسی به اوج میرسد که نسبت با حسین علیه السلام داشته باشد ... کاروان اربعین دخترانه ای که حدود ۳۰ نفر از آنها سفر اولی باشند، برایمان این معنا را داشت که وصلِ عاشقی و تعیین نسبت با فرماندهی نظام هستی، حسین علیه السلام، دارد رقم میخورد ... نمیخواهم عاشقانه اش کنم ولی عاشقانه است ... ما هیچ نیستیم رنگی نداریم وقتی نسبت با امام برقرار کنیم تازه تشعشعات نور امام به ما میرسد و دیده میشویم ... این یعنی عشق ،جان به روح میدهد، فلسفه وجود ما هم در زمین به وجود حسین علیه السلام است... ... 💔 @girlsturntochastity ┅🟣🍃 🌼 🍃 🟣┅‌