سیستم فکری توده ها دستکاری شده ...
کسانی از عمد ، سالها برنامه ریزی کرده اند ، سالها برنامه هایشان را پیاده سازی و اجرا کرده اند ، و حالا برخی از مردم که تحت اثر مستقیم این برنامه ها بوده و هستند ، گزاره ها و کلیشه های فکر و ذهنشان متفاوت است ...
بسیاری از مردم واقعا نمیدانند و ذهنشان از گزاره های مثبت یک عمل چه در ساحت فردی و چه در ساحت اجتماعی خالیست...
صحبتها نشان میدهد ، آنها واقعا فواید عملی مثل حجاب را نمیدانند ، انها ضرر عمل بی حجابی را نمیدانند ...
آنها خدا را قبول دارند بی انکه ذهنشان به باوری عمیق رسیده باشد و لذا برخی از اینها ان عملی که خداپسند باشد را نمیدانند چیست و نمیفهمند که چه فایده ای دارد ...
انها خودشان هم مانده اند ، مبهوت و گیج اند ، با عربها مشکل داشته باشند و دین خدا را از عربها بدانند ، یا با انچه قلبهایشان حکم میکند به دوست داشتن حسین باور داشته باشند ...
مانده اند بین انچه زندگی میکردند و انچه خلاف واقعه به گوششان رسیده ...
اگر بگویم مردم هم از. این چند گانه گی ها و ندانستنها و دوبه شک بودن ها کلافه اند بی راهه نگفته ام ...
به ظاهرشان نگاه نکنید ، حتی برخی مواضعشان را هم نمیشود ملاک باورشان قرار داد ، آنها مثل انکه یک سیلی خوردده باشند سرشان دارد میچرخد و مغزشان دارد گیج میشود و در حال تلو تلو خوردن اند ...
مردم واقعا تشنه اند ...
تشنه ی حقیقت ، تشنه ی منجی( اما خود نمیدانند دقیقا چه باید بخواهند و چه کسی را بخواهند) ،تشنه ی آنچه درست است ...
#روز_نوشت_روز۸۰م
مسئول پانسیونِ همیشه سخت گیر و قانونمند که از نظر او اگر دیر کنی باید اخطار بگیری، اگر مایکروفر خراب شود همه باید پول بدهند تا دوباره خریده شود ، اگر ظرف روی جاظرفی بماند اخطار بگیری، اگر بحث سیاسی شود اخطار داده میشود ، اگر سحری بخوری و بقیه بیدار شوند اخطار میگیری و هر اگری که یکباره یکجا دیده ام ،
و برای پخش نذری هم حقیقتش ترس اخطار گرفتن داشتم 😉 ، او هم دربرابر امیرالمومنین ، سر تعظیم فرو آورد ...
راستی چرا آدمها از خودشان شخصیت ترسناک میسازند؟
قانونهای ساختگی سخت وبی انعطاف آنهم از جمعی که خود قوانین را رعایت نمیکنند ، عجیب نیست ؟
هربار میبینمش سوال در ذهنم نقش میبندد چطور با عقل مادی به چنین قوانینی میرسید ولی به برنامه ی زندگی خالق جهان و پروردگار عالم و قواعد و قانون آن پایبند نیستید؟ احتمالا مباحثه ی جالبی میشود نه؟
میدانید بارها به این فکر کرده ام که پانسیونر ها را بااین حقیقت مواجه کنم که قانون و قواعد خدا انقدر منعطف، لطیف دقیق حساب شده عادلانه و... ست که شما حتی لحظه ای هم خاطر عزیزتان مکدر نخواهد شد، راستی چطور ما پانسیونرها از مسئول پانسیون و نظارت او میترسیم ولی از خدا که عالم محضر اوست و همه چیز به دست اوست شرم نمیکنیم...
کاش نظام معاد و نظام پاداش و جزا را بارها و بارها برای فرزندانمان میگفتیم ...
خلاصه، آقای امام علی دوستت داریم ...
از دختری دلتنگ به باباترین بابای دنیا ...
از پانسیون به نجف...
پیام رسید بابا؟ ...
#روز_نوشت_روز۸۵م