eitaa logo
girlsturntochastity
260 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
520 ویدیو
88 فایل
آنچه به شما ، از حقایق و واقعیت ها نگفته اند را اینجا باهم میخوانیم! به روایت آمار، مستند، و از دریچه ای جدید ... آیدی ارتباط : @nafase_taze نویسنده: م، پوراحمد 🌿بدنبال حقیقت🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 جمع از آن جمع هایی بود که بی تاب بود ... پیرمردهای عاشقِ تکیه ها و روستایی ها ؛ همانها که صدایِ محبتِ امام حسینیشان در حنجره های خش گرفته با شعرهای بعضا پرمحتوای قدیمی ا آغشته است ... از آن غیور مردان اهل دلی که دل به ها بسته و برات از طفل شهید شش ماهه گرفته بودند ... باهمان نفس گرم اش که نه صدای ها بود نه صدای و و و بدون بلند گو درماشین شروع به نوحه خوانی کرد؛ همین امام حسینِ پیر مسجدی های دهه سی و چهل همان امام حسینِ مظلوم و مقتدر و با گذشت که کمتر جوانِ امروز درکش میکند نه اینکه نداند ؛جنس محبت های امروز البته عمیق تر است اما آن پیرِ نوکران ... میگفت: "هرچی ویشتِر شه اطرافیانِ جا شناخت داری ویشتر وشونِ سمت کشش دارنی وچه شه پرومارِ اشناسنه وشونه جا محبت و علاقه ویشتر دارنه ... " ☘مردم امام حسینه شناختِ جا اتی ونه دور جمع بوننه ... بدون مقدمه ای این محتوارا به زبان آورد مانند همه ی اهل ماشین که شده بودند و دلشان به ذکر مولا گرفته بود ... 🌹جمعِ پیر غلامانِ اهل دل خوب می داند کار تشکیلاتی چیست با دقت و حوصله متن سینه زنی را به پسرک ده ساله آموخت و علمِ محبت را به دست پسرک سپرد ... ☘ ؛ ترین تجمع جهانِ اسلام و عالمِ کنونی است ... آنجا همه برای هم بودند ؛ واحد ؛ امام بود و بس... ؟
🍃 باب شیخ طوسی بود کنار ستون مسجد که مینشستی رو به رویت حرمِ بزرگترین مرد تاریخ بشریت خود را نشان میداد همان که پیامبر میگفتند اگر علی علیه السلام نبود اهل ایمان به نمی رسیدند و از گمراهی و ضلالت به هدایت نمی رسیدند همان باباعلیِ یتیم های کوچه پس کوچه های کوفه؛ همان که حق با اوسنجیده می شود ؛همان همسر برترینِ بانوان عالم ؛مادرِ نوکرانِ عاشق و دلسوخته خانم حضرت زهرا سلام الله علیها... خیره به گنبد حرم بود و زیر لب با پدر امت؛ مگوهایش را زمزمه میکرد ... زن جوانی با همسرش زائر شده بود از همان زائر ها که خیلی ها اگر ببینند احتمالا با استغفرواللهی سر به زیر بیاندازند ... صحبت از تردد زائران و ازدحام جمعیت و ذیق مکان بود ... از شبی که زیر آسمانِ پر ستاره ی نجف در صحن باباعلی به خواب رفته بودند ... صحبتمان با نظر به اینکه این جمعیت چطور با وجود گرانی ها آمدند شروع شد ... رسید و گذشت تا به اینکه چرا آمدند ... می گفت مارو اینطور نبینید ممکنه سیگاری و قلیونی باشیم و ظاهرمون اینطور باشه ولی امام حسینو دوست داریم ⏺میگفت سفر زیاد رفته برای خودش ترسیم می کرد که در سفری اگر شمارا در سوله ای حبس کنند و بگویند نظامیان بیرون سوله هستند وهمه ی زن و بچه داخل سوله هم تشنه ان همه می گویند به ماچه ما که تشنه نیستیم اخساس خطر نمیکنند که بروند آب بیاورند از شجاعت و گذشت عموعباس دلش نرمِ مسیر اهل بیت شده بود ... از امام حسین علیه السلام می گفت که شش ماهه اش را داد ... امام حسینِ مردم ما ؛ امام حسین ملت ما ؛ است ... امام حسینِ مسجد و روضه ؛ با از داستانی که مکرر در روضه ها شنیده بودند با آن ظاهر دلشان رفته بود بوی ارباب داشتند و زائر بابا علی بودند ... ☘ "ملت با اندک شناخت خود موج بیست میلیونی برای هل من ناصر امام راه انداخته بود ..." همین ملت کوچه بازارهای ایران که مورد قضاوت ما برخی قرار می گیرند ... دلش آماده است ... و نهال کاری می خواهد ... 🍃حرکتی از جنس حرکت های باباعلی علیه السلام که دل کودکان را ببرد و سرِ ملت را در آغوش گرم خود بگیرد ... از جنس بزرگ مردی چون امام علی علیه السلام با آن ابهت دلاوری اقتدار آنکه ترینِ ائمه است... همه را باهررنگی می برد به مسیر هدایت و دستش را به امام می رساند(بااصولش) ...
🍃 🔆همین زمان بود که مهمان امامین سامرا بودیم ؛ سامراء شهری که صدایش خفته است ؛ آتشفشانی که در دامنه اش رود و باغ هایی دارد اما در نهفته است ؛ شاید همان شهر که مکرر را با ذره ذره ی وجودش لمس کرده ؛ غربت و دل گرفتگی ها و تنهایی های امام و راز سربه مهر درد و دل های با را به خود دیده ؛ همان شهر که پناهگاهِ تمام شیعیان جهان است ؛ غربتی به اندازه دردو سوزو داغ جنایت کشتار و زنان ؛ فقر و قحطی و آوارگی و بی پناهی و آه پر درد کودکان و مردان و زنان و ناله های جانسوزِ پر غصه و سرشار از غربتِ شیعیان ... گویا حرمین امامین ؛ گویا آن بارگاه و حرمین انسانِ کاملِ انسان ساز تاریخ بشریت ؛ رنگ و بویی از جنس پناهگاهی برای ترین ها دارد ؛ ❓چگونه ؛ سلول به سلول شیعه را ندرد و ی جانش را نکاهد ... ✳️ اگر سلام در زیارت نبود را به زائر نمی آموختند چگونه زائر میتوانست تفکیک بین نورِ امامین ایجاد کند ؛ 🔸مبهوت در صحن به زائران مینگریستم برخی در حال ذکر برخی خواب برخی در حال غذا خوردن ؛ درهمهمه ی زائران گم بودم که ناگاه صدای پیرزنی با هق گریه های بلندش ؛ سکوت را حاکم کرد ؛ توروخدا برای آقا دعا کنید دعا کنید بیاد ؛ برای تعجیل در فرج آقا صلوات برای سلامتیش ؛ مکرر برای ظهورش صلوات؛ و اشک و اشک که آقا بیا ؛ باخود گفتم این زائر حتما رنگی از امام دارد که اینگونه برای امامِ غائب از دیدگانِ زائران حاضر دعامیکند ... خودم را نزدش رساندم دستش را گرفتم ؛ حاج خانوم چرا گریه میکنید دعا کنید شرایط ظهورشون رو محبین فراهم کنند ؛ آقا میان حاج خانوم ؛ گریه میکردبی ارتباط به حرفم میگفت آقا بیاد همه مشکلا حل میشه باور کن ؛ گفتم حاج خانوم چقدر آقارو میشناسیدچیشده که این حالو دارید چیشده که اینطور گریه میکنیدچی دیدید از آقا به ماجووناهم یاد بدید بالهجه یزدی اش میگفت زیاد نمیشناسم اما آقا بیاد همه مشکلا حل میشه گفتم خب چطور گفت من خودم حاجت گرفته از آقام روستایی بود و در صحرایی گویا محل زندگیشان ؛ در غیاب همسرش غریبه ها اورا تنها گیر می آورند میگفت بدون آنکه به زبان بیاورم که اقا خودت ابرویم را حفظ کن و فقط. در دلم زمزنه میکردم اقا ناخوداگاه مردان روستا سر رسیدند و نجات یافتم ... اقا خیلی بزرگه اقا بیاد همه مشکلا حل میشه...❗️ این ملتِ محبتِ امام چشیده با اندک و به جایگاه امام چُنان باوری داشت که: 🔻 "او بیاید همه چیز حل میشود "او حضرت را ندیده بود او از ویژگی های ظهور نمی دانست او نمی دانست که اقا بیاید قیامت نمی شود او نمی دانست هیچ نمی دانست ... محبتِ شیرین اش نشات گرفته از اعتقاد و باوری خانوادگی داشت از همان نسلهایی بود که باور به امام در خانوادگیشان دوانیده بود با تجربه با حسِ نیاز به امام ... امام تابه حال چند بار دست امت را گرفته ؟ چند بار ی خیر و فیض شده؟ چند بار آبرویش را گذشته تا هایمان قبول شود. ؟ کجاست آن اندک پیرزن روستاییِ یزدی در که جنس اقدامش ؛ خواب از جماعت خفته برباید ؛ همهمه جمعیت جهانی را با سکوت نشات گرفته از ندای آرامش بخشد ... اقدامی که دلِ شیعیان را برای آمدنش بی تاب کند و باور کند آخرین نماینده و راهنمای بشریت است که امت و ملت را به خدا می رساند به فی الله ... ☘ ❤️ 🌺