eitaa logo
گیومه «....»
801 دنبال‌کننده
156 عکس
66 ویدیو
0 فایل
بسم الله 🌿 یک راهِ سومی میانِ حرف‌زدن و سکوت‌کردن وجود دارد که آن هم چیزی نیست جز نوشتن. @akalayee ✍️ یازهرا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
برای الهام... به قول الهه تو همیشه دست‌‌ودل‌باز بودی حالا که شهیده شدی حتما شفاعتمون رو می‌کنی🥺 اولین باری که همدیگه رو دیدیم اردوی جهادی توی آبادان بود. یادته؟؟ از اون اردو باز هم شهید داشتیم... همیشه با اون سکوت و لبخندهایی که در جواب شوخی‌ها و شیطنت‌هام بهم تحویل می‌دادی توی ذهنم ثبت شدی. یادته یه شب تا دیر وقت چقدر از چیزای خوب با هم حرف زدیم؟ حالا تو خودِ اون حرفایی، همه‌ی اون حرفای خوب. خوش به حالت رفیق... دعامون کن. @giyume69
🖤 ما غمی از غمِ تو زیباتر نداریم حُسِین... @giyume69
هدایت شده از کلمات‌ِکال‌ِمن
14.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از ثانیهٔ ۴٠ به بعد فیلم، که پاها مال خودش نبودند، که دست بُرد تا زانو را جلو بیاورد و ستون کند، که دو مرد زیر بغلش را گرفته بودند اما باز هم با تقلا و جان‌کندن بلند شد، که نتواست قدم بردارد، که چهاردست‌وپا خودش را کناری کشاند، که بغل تابوت دراز کشید و دستش را حلقه کرد دور برادر، زار زدم. سر سوزنی از سنگینی "اَلْان اِنکَسَرَ ظَهْری" اباعبدالله توی این یک دقیقه است. ببینید و گریه کنید. شهید مصطفی سوباط، همشهری من هم فیض می‌بَرَد. @siminpourmahmoud
مهدی رسولیenc_17208294198949299978952.mp3
زمان: حجم: 4.26M
💔🖤 مثلِ پَری که روی عَلَمِت تاب می‌خوره یا کفتری که توی حَرَمِت آب می‌خوره مدیونتم آقا پریشونتم آقا... @giyume69
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 ما هم دقیقاً همهٔ اینایی که آقای محمود کریمی امشب گفت: ما برای شما می‌میریم آقاجان جانِ ما مالِ شماست... @giyume69
گیومه «....»
🖤 عصرِ عاشورا و زینب و.... ببار ای بارون... #روضه #دلِ‌زارم‌در‌تبِ‌گوشه‌چادرِ‌زینبه @giyume69
اولین بار که این نوا را شنیدم ۹۲ـ۱۳۹۱ بود. نمی‌دانم تازه حاج‌محمود خوانده بودش یا من داشتم برای اولین بار می‌شنیدمش. روی تلی از خاک روبروی گنبد فیروزه‌ای یادمان نشسته بودم. تکیه داده بودم به یک دیوار. از همان دیوارهای توری آهنی که توی مناطق جنگی استفاده می‌شد. سربند‌های رنگی یازهرا(س) را گره زده بودند بهش. نشستم آنجا و به حاجتی که داشتم فکر می‌کردم و با شهدا درمیانش می‌گذاشتم. چندقدم جلوتر روی یک تابلوی سبزِ رنگ‌ و رو رفته با خط سفید نوشته شده بود: «کرب‌و‌بلا؛ فقط ۱ سلام» خورشید تازه داشت از آسمان می‌رفت. زائرها روی جاده‌ی باریکِ خاکی که دوطرفش پرچم‌های قرمز یاحسین نصب شده بود، می‌رفتند و می‌آمدند. صدا از بلندگو‌ها پخش شد: «ببار ای بارون...» هق هقِ گریهٔ آدم‌ها توی فضا پیچید. رسید به اینجا: «امشب جون همه بر لبه روضه‌خون مادر زینبه...» خیلی‌ها دیگر راه نمی‌رفتند، نشسته بودند کناره‌های همان جاده‌ خاکی و گریه می‌کردند. بوی کربلا همه‌جا پیچیده بود. از آن روز به بعد این نوا من را می‌بَرَد به غروبی که پیچیدنِ عطرِ چادر زینب(س) را توی یادمان شلمچه دیدم. همان روز که تنها روی تلی خاک بالاتر از یادمان نشسته بودم و این صدا من را از دنیای کوچکِ خودم بُرد سمتِ غروب کربلا، سمتِ دنیای بزرگِ شما خانم‌جان... @giyume69
تنـها؛ اما رو به آفتاب دل‌گرمِ نسیمـے که از دور بوی فـردا را می‌آورد... @giyume69
گیومه «....»
اپلیکیشن بهخوان را چقدر می شناسید؟ برنامه ی بهخوان را به راحتی می‌توانید از بازار، مایکت یا هر فروشگ
سلام🌿 قبلاً اینجا نرم‌افزار بهخوان رو معرفی کرده بودم. توی تابستون وقت خوبیه که بیشتر سراغ کتاب بریم. اگه خودتون، دختر یا پسر نوجوونتون علاقه به بودن توی فضای کتاب و کتابخونی دارید، بهخوان جای خوبیه. اگر توی بهخوان صفحه دارید پیام بدید تا دنبالتون کنم 😊
آدرس صفحه من در بهخوان : https://behkhaan.ir/profile/a.kalayee?inviteCode=5wAS68K70W7z
1.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیا هرطور می‌خواهد بچرخد. به اسم سیاست هر اتفاقی می‌خواهد بیفتد. اما ما هرگز آنهایی را که در این جنایت‌ها دست داشتند نخواهیم بخشید. این بخش از حافظهٔ ما پاک نشدنی است... @giyume69