eitaa logo
گفتگو های من!
228 دنبال‌کننده
457 عکس
101 ویدیو
0 فایل
🌸بسمـ رب🌸 🔸خاطرات و 🔸نجواهای ذهنی 🔸یک طلبه📚 🔸مبلغ 💡 🔸دهه هشتادی🧕🏻 🔸با افتخار تجربیات تبلیغیم رو دراختیار دوستان مبلغم قرار میدم پیام هاتون من رو خوشحال میکنه👇🏻 @Bentozzahra110
مشاهده در ایتا
دانلود
تو دنیا کسی رو دیدید که انقدر عاشق و شیفته داشته باشه که مردم برای خادمی خونش صف بکشن؟! کسی رو دیدید که ادما عاشقانه در خونه ش بایستن برای اینکه به مهموناش پلاستیک کفش بدن!!!! کجا پیدا میشه همچنین چیزی؟! کجا پیدا میشه چنین عشقی و چنین عشاقی؟! 🍃@goftegohaye_man
خودمونیم به کسی نگید ولی چقدر سرعت اینترنت در صمان پایین بود😕 اون قسمتی که خانه عالم قرار داشت خیلی سرعت پایین تر هم بود😑 اگر میخواستی سرعتش خوب بشه یا باید گوشی رو میگذاشتی روی یخچال یا لباساتو میپوشیدی می رفتی سرجاده، کنار قبرستان روستا😬🙄 گوشی رو میگذاشتم رو یخچال با مامانم تصویری صحبت میکردم، بازم مدام قطع میشد🤦🏻‍♀️ واقعا اینترنت پر سرعت از نعمات الهیه!! قدر بدونید😂 🍃@goftegohaye_man
رفقای عزیز قمی... مژده! مژده! مو دارُم مُیُم😂😎 بهتون بشارت میدم که تا قبل از نیمه شب چشمان قم به جمال من روشن میشه 😌 اونم بعد از ۲۸ روز!! خدایی نباید ی شتری، گاوی، گوسفندی، نهایتا یه مرغی، جلوی پام سر ببرن؟! 😕 ها؟! 🍃@goftegohaye_man
یه سلام، با تاخیر بسیار زیاد... دیگه بعد از ۱۶-۱۷ ساعت تو راه بودن حق دارم یه روز تمام بخوابم🥱 گرچه کمتر از همیشه خوابیدم😬 چقدر دلم برای شهر کوچیک ولی شلوغ خودم تنگ شده بود. چقدر دلتنگ حرم بی بی معصومه بودم. الحمدلله رب العالمین🤲🏻🌱 🍃@goftegohaye_man
گفتگو های من!
یه سلام، با تاخیر بسیار زیاد... دیگه بعد از ۱۶-۱۷ ساعت تو راه بودن حق دارم یه روز تمام بخوابم🥱 گرچه
اما داستان برگشت ما به قم بسیار پر فراز و نشیب و پر استرس بود. میگی چرا؟! گوش بده. از مشهد حوالی ساعت ۸ سوار قطار شدیم، قرار بود شب تا۸:۳۰ برسیم تهران بعد ۹:۲۵ سوار قطار تهران_قم بشیم. اما قطار مشهد_تهران حدود یک ساعت تاخیر داشت... 😱 هر چند دقیقه از روی نقشه چک میکردیم که میرسیم به قطارقم یا نه😭 لحظات پر استرسی بود خیلی نگران و خسته بودم متوسل شدم به امام رضا گفتم اقا ما زائرت بودیم، راضی نشو که این وقت شب تو تهران اواره بشیم خودت یه عنایتی کن برسیم. قبل از اینکه قطار توقف کنه، با ساک و چمدون دم در وایساده بودیم. هر لحظه امکانش بود، قطار قم حرکت کنه! یکی از مسئولین قطار، قبل از این ک در رو باز کنه قطار قم رو نشونمون داد در رو که باز کرد مثل جت دویدیم چه دویدنی فقط چند ثانیه بعد از اینکه پامون رو توی قطار گذاشتیم در پشت سرمون بسته شد!!!! به خیر گذشت!! به فاصله ی چند ثانیه به خیر گذشت!! اما این پایان ماجرا نبود ی مشکل مهم تر داشتیم😣 چی؟ بیا پیام بعدی تا بگم👇🏻 🍃@goftegohaye_man
قطار مشهد اصلا برای نماز مغرب و عشا توقف نکرد با تاخیری هم که داشت ما اصلا فرصت نکردیم نماز بخونیم قطار قم هم طبق ساعت بلیط، یا چند دقیقه قبل از نیمه شب شرعی میرسید یا چند دقیقه بعد😭😱 طبق نظر رهبری، نماز خوندن در قطار جایز نیست مگر اینکه سرعتش کم باشه و باعث نشه نمازگذار خیلی تکون بخوره. تصمیم گرفتیم تا ۱۰ دقیقه به نیمه شب صبر کنیم اگر رسیدیم که پیاده میشیم و میخونیم اگر نرسیدیم داخل قطار نماز رو اقامه می کنیم. بازم همون پروژه قبلی لحظه لحظه نگاه به ساعت و نقشه که میرسیم؟! یا نمیرسیم؟! وقتی قطار وارد قم شد ساک و چمدون رو برداشتیم و جلوی درب ایستادیم ساعت۲۳:۱۷ دقیقه بود و نیمه شب شرعی ۲۳:۲۶ دقیقه یک دو سه صدای بازشدن در قطار! بدووووووو حاج اقا عباشو پهن کرد کنار ریل و سه رکعت نماز مغرب قربه الی الله، الله اکبر! من مطمئنم، به لطف و عنایت امام رضا بود که این سفر با این اتفاقات عجیب، به خیر گذشت! ممنونم اقا♥🌱 الحمدلله رب العالمین 🤲🏻🌱 🍃@goftegohaye_man
گفتگو های من!
می دونید ارتباط این دو عکس چیه؟؟ اهالی روستا، برای رفاه حال زائرا از هیچ تلاشی مضایقه نمی کنن. این
اینو یادتونه؟ با این پیام و همراهی دوستان، تونستیم حدود یک میلیون و هفتصد هزارتومان برای زینبیه جمع کنیم که ان شاءالله خرج اومور عمرانی زینبیه خواهد شد. خداوند به همه کسانی که حتی با پرداخت کمترین مبلغ، کمک کردن، و کسانی که پیام رو بازنشر دادن اجر ویژه عنایت بفرماید ان شاءالله ♥🌱🤲🏻 🍃@goftegohaye_man
هفته گذشته برای یه کاری اومدیم اینجا؛ عمده فروشی وسایل مذهبی. کتاب های جوشن کبیر رو که دیدم، یاد ی چیزی افتادم صمان که بودیم، شبهای قدر اگر کسی ی کم دیر میرسید به حسینیه، دیگه مفاتیح نبود که بتونه دعای جوشن رو بخونه. قرآن و کتابچه های ارتباط با خدا خیلی زیاد بود ولی مفاتیح یا کتابی که دعای جوشن رو داشته باشه خیلی کم. اکثرخانم ها، دو سه نفری با یک مفاتیح قدیمی مشغول خوندن دعا بودن و بعضیا هم چون کتاب نداشتن، از خوندن دعا محروم میشدن. خیلی برام ناراحت کننده بود که یه نفر، شرکت در احیا انقدر براش مهم باشه، که از خوابش بزنه بیاد داخل حسینیه بشینه، ولی چون کتاب دعا نیست نتونه جوشن کبیر و بقیه ادعیه رو بخونه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا خانه عالم هست، این فیلم رو لحظه اخر که داشتم میومدم بیرون گرفتم. ی اتاق تقریبا ۱۲ متری، سرویس و حمام، اشپزخونه و یک اتاق دیگه که به زینبیه راه داشت. نمیدونم تصور شما از خانه عالم چیه، ولی معمولا اینه ک یه اتاقی در همین حدود بهتون میدن الان دیگه توی روستا ها هم خونه های خیلی قدیمی یا کاهگلی خیلی خیلی کمه مثلا در همین صمان، من فقط یک خونه ی اینطوری دیدم، تازه اونم فقط حیاطش رو دیدم که کاهگلی بود و چقدرررر با صفا! به هرحال برای ما بچه های شهر این حالت ی کم سخته، چون به خونه های فول امکانات خودمون عادت کردیم. نباید انتظار داشته باشیم ببرینمون به یه هتل لاکچری یا یه ویلای استخر دار! اومدیم تبلیغ، نیومدیم خوشگذرونی ک! 😒 والا! 😂 صادقانه بگم، منم لحظه اول که وارد این اتاق شدم، دلم گرفت! هم احساس غربت هم این که با خودم فکر کردم خدای من، قراره یکماه از خونه دور باشم؟ میتونم تحمل کنم؟! اینو اضافه کنم ک، با توجه به تجربه تبلیغ قبلی من، اینجا از نظر امکانات و فضا خییلیی خوب بود، خیلی! همونطور که میبینید الحمدلله همه جور وسیله ای بود. تنها چیزی ک در وسایل اشپزخونه نبود، ابکش بود. موقع درست کردن ماکارونی یه کم به دردسر میوفتادم😂 البته اضافه کنم ک من تاجایی ک بتونم، وسایل با خودم میبرم، چون هرچقدر ادم وسیله های خودش همراهش باشه، راحت تره. حالا ان شاءالله نزدیک محرم، بیشتر توضیح میدم که برای سفر تبلیغی چه وسایلی همراهتون ببرید.
گفتگو های من!
اینجا خانه عالم #روستای_صمان هست، این فیلم رو لحظه اخر که داشتم میومدم بیرون گرفتم. ی اتاق تقریبا
اندر حکایت خانه عالم درسته همه چیز بود ولی از اینجور صحنه ها هم داشتیم😂 و منی ک کلا فراموش کرده بودم پدیده ای به نام برفک هم وجود داره!! در فریزر دیگه بسته نمی شد.😟 مشخص بود در فریزر تعمیر شده و به زور بهش وصل شده وقتی اینجوری پر از برفک شد درش کاملا از جا کنده شد و دیگه درست نشد😬🤦🏻‍♀️ همینجا از مردم عزیز صمان عذر خواهی کرده و طلب عفو دارم🥲 فرداش یخچال رو از برق کشیده، یخ ها اب شده، فریزر تمیز شده و دوباره به حال اولیه خود بازگشت! 🙂 🍃@goftegohaye_man
توفیق شد قبل از این که بریم صمان خدمت اقا برسیم. راستش من با نگرانی راهی سفر شده بودم. چون تبلیغ قبلی، درست دو روز بعد از عروسیم شروع شد یادم نمیره چقدر بی تاب بودم که برگردم خونه مخصوصا در شرایط اونجا، که اب قطع و وصل میشد و کلی داستان دیگه... با همه خاطرات خوبی که الان برام مونده با همه محبتی که اون مردم عزیز داشتن بازم من، روز شماری میکردم که برگردم خونه. تبلیغ دهه اول محرم، اندازه یک ماه برام طول کشید. . . . وقتی راهی صمان شدم نگران بودم نگران همه چیز و بیشتر از همه، نگران بی‌تابی های خودم میدونستم اگر بی‌تابی کنم یا حرفی بزنم ممکنه باعث بشه دیگه همسرم منو همراه خودش نبره تا اذیت نشم. . . . حرم ک رفتیم. خیلی بی قرار بودم بی قرار و نگران! صادقانه بگم همش تو دلم میگفتم، شاید ی اتفاقی بیوفته از همین مشهد مستقیم برگردیم خونه🥲 . . . مگه میشه ادم کنار امام رضا باشه، دلش هراسون باشه، نگران باشه و درد دلش رو به اقا نگه؟! گفتم اقا! خودتون بهم توان بدین! توان بدید بتونم این یک ماه رو تحمل کنم! بتونم موثر باشم! . . . اینجوری شد که لحظه ای اخر وقتی داشتم از صمان برمیگشتم دلم رو جا گذاشتم!! از روزی ک برگشتیم هنوز یکماه هم نمیگذره اینبار دارم روز شماری میکنم که دوباره برم صمان دوباره کنار مردم خوب صمان باشم دوباره حسینیه دوباره مسجد . . . هر برکتی که این سفر داشته قطعا قطعا قطعا از الطاف بینهایت امام رضا جانمه! روحی فداک یا مولا یا اباالحسن💚 🍃@goftegohaye_man
الحمدلله رب العالمین با کمک چند نفر از دوستان عزیز در روستای صمان تونستم این کتاب رو به دستشون برسونم. این بار که راهی مشهد شدیم، با ماشین شخصی اومدیم، کتاب ها رو هم همراهمون اوردیم تا موقع برگشت از تبلیغ ببریم و تحویل بدیم هم دیداری با اهالی داشته باشیم و هم تحویل امانت. منتها شرایط تغیر کرد و بنابر این شد که با اتوبوس برگردیم. ولی الحمدلله یکی از اهالی در مشهد ساکن بودن که کتاب هارو بهشون تحویل دادیم تا برسونن به دست عزیزانمون در صمان. ✨ان شاءالله در این ایام با برکت ماه محرم، اموات همه بانیان محترم همنشین حضرت اباعبدالله علیه السلام باشند شادی روحشون صلوات بفرستید✨ 🌻@goftegohaye_man