🌹 #شهید_ابراهیم_دهقان 🌹
✨ "ابراهیم" روزهای آغاز جنگ تحمیلی، به همراه عدهای از دوستانش وارد بسیج "آبادان" شد و به همراه سایر رزمندگان به دفاع از انقلاب اسلامی پرداخت.
یکی از روزها هنگام مغرب، در مسجد مشغول اقامه ی نماز بودند که توسط دشمن مورد اصابت ترکش توپ قرار می گیرند و خمپاره ای به محوطه ی مسجد اصابت می کند و "محمد غلام پور"
-- دوست صمیمی "ابراهیم" -- به شهادت می رسد.😔
🔆 شهادت "محمد" تاثیر عجیبی روی "ابراهیم" گذاشته بود؛
طوری که او برای استراحت کوتاهی به "قزوین" آمد و سپس از طریق بسیج، به عنوان "آرپی جی" زن، مجدداً عازم جبهه های نبرد شد.
🔆او همیشه از اینکه همراه دوستش شهید نشده بود، ناراحت بود و می گفت:
" هر وقت من شهید شدم، دوست دارم مرا در کنار "محمد" به خاک بسپارید."
✨ "ابراهیم" در عملیات "فتح المبین" با "آرپیجی"، مورد حمله ی چندین تانک دشمن قرار گرفته به درجه رفیع شهادت نائل میگردد.
✨ وصیت نامهاش را گشودیم.
در سطری از آن نوشته بود:
" مرا در کنار دوستم، در (آبادان) دفن کنید."
ما هم به سفارش او عمل کردیم و پیکر مطهرش را به ( آبادان) منتقل کردیم.
او درست یک سال بعد از دوستش به شهادت رسیده بود و علی رغم دفن شهدای زیادی در گلزار شهدای ( آبادان )، در کمال ناباوری دیدیم قبری در درکنار مزار شهید "غلام پور" --دوست "ابراهیم" -- خالی مانده و فراموش کردهاند کسی را در آن دفن کنند!
✨ ما "ابراهیم" را در کنار "محمد" به خاک سپردیم، تا هم در این دنیای خاکی و هم در "بهشت" برین با هم و در کنار هم باشند.😔😊
📚پابوس ، ص 47و48