eitaa logo
گفتمانِ کتابی📚
84 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
377 ویدیو
83 فایل
الهی و ربی من لی غیرک.... ادمین کانال: @Fm2409 ادمین کانال: @boshra245
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵ «اِلهى اِلَیْكَ اَشْكُو قَلْباً قاسِیاً مَعَ الْوَسْواسِ مُتَقَلِّباً وَبِالرَّیْنِ وَالطَّبْعِ مُتَلَبّساً» «بارالها! 🤲 به تو شكایت مى كنم از قلبى كه سخت و سنگدل🖤 است و با وسوسه هاى گوناگون ، دگرگون مى شود و خودسرى و زشتى آن را فرا گرفته است» مناجات الشاکین
خدای من❤️ نمیدانم گاهی کجای دنیا گمت میکنم در هیاهوی بازار ... در خستگی هنگام نماز ...! در وسوسه های نفس ام ... … نمیدانم…. اما ، گاهی تو را گم میکنم مثل کودکی که در بازار  دستان مهربان مادرش را رها کرده به تماشای عروسکی مشغول است بعد میبیند مادرش نیست و هیچ عروسکی او را خوشحال نمیکند ... به کودکی ام بنگر…  هرچند خودم تو را گم میکنم اما ... تو پیدایم کن ...😔
💐وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا (آیه ۱۲۴ طه) و هر کس از یاد من روی گرداند همانا معیشتش تنگ شود 🔸آری درد من جدایی از توست هر گاه از تو فاصله گرفتم زندگی بر من سخت شد😔 🔸دلیل نا آرامی هایم دوری از تو بود من خود قلبم را بیمار کرده ام💔💛 ان گاه که رویم را از تو برگرداندم آنگاه که طبق راه و روشی که برای رسیدنم به سعادت و برای رسیدنم به خودت قرار داده بودی عمل نکردم 🔸و تو مهربانانه دوای دردم شدی و من باز هم نسخه هایت را ندیدم و ارامشم را در جای دیگر جستجو کردم 🔸این مهربان ترین طبیب مرهم درد هایم باش قلبم از درد بدون تو بودن می نالد و من ان را به تو میسپارم طبیبم باش 😊
📜 ❤️حدیث قدسی من همنشین آنم که مرا کند
16.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز سالروز شهادت شهید عباس بابایی هست،شهیدی که در روز عید قربان با قربانی نفس خود به دیدار حق شتافت.🌹 سکانس لحظه ی شهادت ایشون از شریال شوق پرواز. شادی روحشان و دعای شفاعتشان صلوات🌹🌹🌹 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
همراهان عزیز ببخشید نتم امروز خییلی ضعیف شد نتونستم چیزی بذارم.عذرخواهی را بپذیرید
رمان را براتون میذارم😊
✍️ 💠 عباس بی‌معطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمانده بود به سمت ایوان برگشت. می‌دانستم از یوسف چند قاشق بیشتر نمانده و فرصت نداد حرفی بزنم که یکسر به آشپزخانه رفت و قوطی شیرخشک را با خودش آورد. 💠 از پله‌های ایوان که پایین آمد، مقابلش ایستادم و با نگرانی نجوا کردم :«پس یوسف چی؟» هشدار من نه‌تنها نکرد که با حرکت دستش به امّ جعفر اشاره کرد داخل حیاط شود و از من خواهش کرد :«یه شیشه آب میاری؟» بی‌قراری‌های یوسف مقابل چشمانم بود و پایم پیش نمی‌رفت که قاطعانه دستور داد :«برو خواهرجون!» نمی‌دانستم جواب حلیه را چه باید بدهم و عباس مصمم بود طفل را سیر کند که راهی آشپزخانه شدم. 💠 وقتی با شیشه آب برگشتم، دیدم امّ جعفر روی ایوان نشسته و عباس پایین ایوان منتظر من ایستاده است. اشاره کرد شیشه را به امّ جعفر بدهم و نصف همان چند قاشق شیرخشک باقی‌مانده را در شیشه ریخت. دستان زن بی‌نوا از می‌لرزید و دست عباس از خستگی و خونریزی سست شده بود که بلافاصله قوطی را به من داد و بی‌هیچ حرفی به سمت در حیاط به راه افتاد. 💠 امّ جعفر میان گریه و خنده تشکر می‌کرد و من می‌دیدم عباس روی زمین راه نمی‌رود و در پرواز می‌کند که دوباره بی‌تاب رفتنش شدم. دنبالش دویدم، کنار در حیاط دستش را گرفتم و با که گلویم را بسته بود التماسش کردم :«یه ساعت استراحت کن بعد برو!» 💠 انعکاس طلوع آفتاب در نگاهش عین رؤیا بود و من محو چشمان شده بودم که لبخندی زد و زمزمه کرد :«فقط اومده بودم از حال شما باخبر بشم. نمیشه خاکریزها رو خالی گذاشت، ما با قرار گذاشتیم!» و نفهمیدم این چه قراری بود که قرار از قلب عباس برده و او را به سمت معرکه می‌کشید. در را که پشت سرش بستم، حس کردم از قفس سینه پرید. یک ماه بی‌خبری از حیدر کار دلم را ساخته و این نفس‌های بریده آخرین دارایی دلم بود که آن را هم عباس با خودش برد. 💠 پای ایوان که رسیدم امّ جعفر هنوز به کودکش شیر می‌داد و تا چشمش به من افتاد، دوباره تشکر کرد :«خدا پدر مادرت رو بیامرزه! خدا برادر و شوهرت رو برات حفظ کنه!» او می‌کرد و آرزوهایش همه حسرت دل من بود که شیشه چشمم شکست و اشکم جاری شد. 💠 چشمان او هم هنوز از شادی خیس بود که به رویم خندید و دلگرمی داد :« و جوونای شهر مثل شیر جلوی وایسادن! شیخ مصطفی می‌گفت به حاج قاسم گفته برو آمرلی، تا آزاد نشده برنگرد!» سپس سری تکان داد و اخباری که عباس از دل غمگینم پنهان می‌کرد، به گوشم رساند :«بیچاره مردم ! فقط ده روز تونستن مقاومت کنن. چند روز پیش وارد شهر شده؛ میگن هفت هزار نفر رو کشته، پنج هزار تا دختر هم با خودش برده!» 💠 با خبرهایی که می‌شنیدم کابوس عدنان هر لحظه به حقیقت نزدیک‌تر می‌شد، ناله حیدر دوباره در گوشم می‌پیچید و او از دل من خبر نداشت که با نگرانی ادامه داد :«شوهرم دیروز می‌گفت بعد از اینکه فرمانده‌های شهر بازم رو رد کردن، داعش تهدید کرده نمی‌ذاره یه مرد زنده از بره بیرون!» او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم چرا دل عباس طوری لرزیده بود که برای ما آورده و از چشمان خسته و بی‌خوابش خون می‌بارید. 💠 از خیال اینکه عباس با چه دلی ما را تنها با یک نارنجک رها کرد و به معرکه برگشت، طوری سوختم که دیگر ترس در دلم خاکستر شد و اینها همه پیش غم حیدر هیچ بود. اگر هنوز زنده بود، از تصور اسارت بیش از بلایی که عدنان به سرش می‌آورد، عذاب می‌کشید و اگر شده بود، دلش حتی در از غصه حال و روز ما در آتش بود! 💠 با سرانگشتان لرزانم نارنجک را در دستم لمس کردم و از جای خالی انگشتان حیدر در دستانم گرفتم که دوباره صدای گریه یوسف از اتاق بلند شد. نگاهم به قوطی شیر خشک افتاد که شاید تنها یکبار دیگر می‌توانست یوسف را کند. به‌سرعت قوطی را برداشتم تا به اتاق ببرم و نمی‌دانستم با این نارنجک چه کنم که کسی به در حیاط زد. 💠 حس کردم عباس برگشته، نارنجک و قوطی شیر خشک را لب ایوان گذاشتم و به دیدار دوباره عباس، شالم را از روی نرده ایوان برداشتم. همانطور که به سمت در می‌دویدم، سرم را پوشاندم و به سرعت در را گشودم که چهره خاکی آینه نگاهم را گرفت. خشکم زد و لب‌های او بیشتر به خشکی می‌زد که به سختی پرسید :«حاجی خونه‌اس؟»... ✍️نویسنده: ♥️ ♥️
❤️ و هو حی لا یموت بیده الخیر😍 زنده ای که هرگز نمی میرد. چقققدر این جمله آرامش و معنا داره،هیچوقت بهش فکر کردید😊 هیچکس اینجور هست؟ چیزی که در عمقش وجود داره اینه که وقتی هرگز نمیمیرد یعنی همیشه هست،میدونید یعنی چی؟یعنی همیشه،دقت کنید هممممیشه بهش تکیه میشه کرد. هیچ زمانی نیست که نباشه،خیییلی هیجان انگیز و درونش کللللی آرامش داره😍😍😍👌👌👌 خدایا شکرت،به خاطر همه چی،شکرت به خاطر همه ی نعمتهایی که یادمونه و یادمون نیست و غافلیم از جهلمون🤲 خودمونا به خودت میسپاریم تنها حامی بندگان☺️☺️☺️❤️❤️❤️❤️ 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 https://eitaa.com/joinchat/1304363056C5e4b050cbc
به همون خدا میسپارمتون. در امان خدا و حضرت مهدی یا علی✋🌺🌺🌺
💢 مروری کوتاه بر آیات سوره نساء ( آیات24 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً «24» 🍃💜و (ازدواج با) زنان شوهردار (نيز بر شما حرام شده است،) مگر آنان كه (به حكم خداوند، در جنگ با كفّار) مالك شده‌ايد. (اين احكام،) نوشته و قانون خدا بر شماست. و جز اينها (كه گفته شد،) براى شما حلال است كه (زنان ديگر را) به وسيله‌ى اموال خود، به قصد پاكدامنى و نكاح، نه به قصد زنا، طلب كنيد. پس هرگاه از آن زنان، (به نكاح موقّت) كام گرفتيد، مهرشان را به عنوان يك واجب بپردازيد و پس از تعيين مهر، در (تغيير مدّت عقد يا مقدار مهر) آنچه با يكديگر توافق كنيد، بر شما گناهى نيست. همانا خداوند دانا و حكيم است. 📝نکته ها👇 🔷كلمه‌ى «محصنات» از نظر لغوى، يعنى آنچه در حِصن و حريم باشد و از دسترسى ديگران منع شود. ريشه اين كلمه در قرآن، در مورد سه گروه استعمال شده است: ✨1. زنان عفيف وپاكدامن. چنانكه خداوند درباره حضرت مريم مى‌فرمايد: «الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها» «1» ✨2. زنان شوهردار. زيرا شوهر نقش حفاظت از عفت زن را به عهده دارد. مراد از «الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ» در آيه مورد بحث، همين معنى است. ✨3. زنان آزاده كه اسير جنگى نبوده و كنيز نيستند. زيرا اسارت سبب پاره شدن پرده‌هاى عفّت و حياى زن مى‌گردد و بى‌عفّتى در ميان كنيزان شايع بوده است. مراد از «الْمُحْصَناتِ‌ الْمُؤْمِناتِ» در آيه بعد، اين معناست. 📖«1». تحريم، 12. 📚جلد 2 - صفحه 45 🔷كلمه‌ى‌ «مُسافِحِينَ» از «سفاح» به معناى زنا مى‌باشد. 🔷اسارت براى زنان كافر، به منزله‌ى طلاق آنان از شوهران است. مثل ايمان آوردن زن، كه اگر شوهرش به كفر ادامه دهد، ايمان آوردن او را از شوهر جدا مى‌كند. 🔷ازدواج با زن شوهردار، از نظر اسلام حرام است، از هر مذهب وملت كه باشد. ولى چون اسارت به منزله‌ى طلاق است، زن اسير، پس از اسارت به مدّت يكبار قاعده شدن، و اگر باردار است تا وضع حمل بايد عده نگهدارد و در مدّت عده هيچ گونه ارتباط زناشويى با او جايز نيست. اين طرح زناشويى بعنوان همسر يا كنيز، از طرح بازگرداندن به كفّار يا رها كردن و بى‌سرپرست گذاشتن، بهتر است. 🔷كلمه‌ى «متعة» همچون كلمه‌ى حج، صلاة، ربا و غنيمت، داراى معناى شرعى است، نه لغوى. بنابراين به قول علامه در تفسير الميزان شكّى در آن نيست كه مراد از جمله‌ى‌ «اسْتَمْتَعْتُمْ» مُتعه است. 🔷پرداخت اجر، «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» در مُتعه مربوط به استمتاع است، «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ» در حالى كه اگر مراد آيه نكاح دائم باشد، باخواندن عقد مهريه لازم است، خواه استمتاع بشود يا نشود، لكن قبل از آميزش اگر طلاق صورت گرفت، نصف مهريه پرداخت مى‌شود. 🔷جمله‌ى‌ «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» به فرموده اهل‌بيت عليهم السلام‌ «1» واكثر تفاسير اهل‌سنّت، مربوط به ازدواج موقّت است كه خليفه دوّم آن را حرام كرد، با آنكه كسى حقّ تحريم حكم خدا را ندارد. واگر حرام نمى‌شد به گفته روايات، «2» كسى مرتكب زنا نمى‌شد مگر افراد شقىّ. ازدواج موقّت يك طرح صحيح است و دنيا بخاطر نداشتن آن، زنا را آزاد كرده است. ازدواج موقّت يك ضرورت اجتماع است و در روايات اهل‌سنّت مى‌خوانيم، جواز مُتعه به خاطر دورى از همسر و بروز جنگ‌ها بوده كه الآن نيز همان شرايط موجود است. 🔷مُتعه طرحى براى حل اين مشكل اجتماعى و جلوگيرى از فساد است وتا قيامت هم جنبه‌ شرعى دارد. 📚«1». كافى، ج 5، ص 448؛ وسائل، ج 21، ص 5. 📚«2». تفسير كبير فخررازى، ذيل آيه. 📚جلد 2 - صفحه 46 🔷دستاويز بعضى اين است كه در قرآن موضوع عدّه و ارث و حفظ فروج، نسبت به ازدواج مطرح است و متعه ازدواج نيست. ولى پاسخ ما اين است: 🍃اوّلًا نام ازدواج به متعه هم گفته مى‌شود، و ثانياً در متعه هم عدّه لازم است وفقط قانون ارث زن از مرد يا بالعكس، در متعه استثنا شده است. ادامه دارد..... 〰〰〰✨🌹✨〰〰〰 @gofteman245