eitaa logo
آرشیو گفتگوهای مادرانه
37 دنبال‌کننده
255 عکس
42 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان: یکشنبه ۶ آذر ۱۴۰۱ موضوع: بایدها و نبایدها در برخورد با نوجوان ✅ از ویژگی‌های دوران نوجوانی چقدر آگاهی دارین؟آیا خودتون رو برای دوران نوجوانی فرزندتون آماده کردید؟ ✅ رابطه شما با فرزند نوجوانتون چطوره؟چه چالش هایی در روابط بین شما وجود داره؟ ✅ نیازهای یک نوجوان رو چی میدونید و چطور سعی در تأمین اونها دارید؟ ✅ خودتون در نوجوانی چه نیازها و دغدغه هایی داشتین؟ آیا این نیازها و دغدغه ها از سالیان گذشته تا امروز تفاوتی پیدا کرده؟ دوستان عزیز، چنانچه برای بحث گروهی پیشنهاد ِموضوع دارین با آیدی زیر در میون بگذارین.👇 https://eitaa.com/Horeza909498 ضمنا مطالب گفتگوی مادرانه در این کانال آرشیو میشوند: آرشیو گفتگوهای مادرانه https://eitaa.com/goftogu
حکمت سبز: میدونم که نوجوانها دوست دارن توانایی های خودشونو به بقیه ثابت کنن به شدت نیاز به دیده شدن دارن و چون خودشون خودشونو بزرگ میدونن و ما اونها رو بچه خیلی زود میرنجن و سرکشی و لجبازی میکنن احساس میکنم اطلاعاتم کمه درین مورد با اینکه دختر بزرگم ۹سال و نیمه س ولی حس میکنم داره وارد دوره نوجوانی میشه یه جاهایی حس میکنم نباید دعواش کنم باید بیشتر لهش شخصیت بدم بیشتر بهش اعتماد کنم و مواقعی که اشتباهی میکنه بهش فرصت جبران بدم اما یه جاهایی برخوردم مناسب سنش نبوده😔 اگر پدر و مادر یه ذره غفلت کنن نوجوانشون ازشون فاصله میگیره و این خطرناکه بنظر من نیاز به نوجوان دهه ۳۰ با یه نوجوان ۱۴۰۰ هیچچچچچچ فرقی نداره فقط مصداق های این نیازه که با توجه به گذر زمان تغییر میکنن نوجوان توجه میخواد،اعتماد دیگران رو میخواد،محبت میخواد،استقلال میخواد وگوش شنوا هرکدوم رو در حد سنس و با توجه به شرایط و جنسیتش باید دراختیارش گذاشت من نوجوانی خوبی نداشتم بنظرم چون خیلی کم حرف و گوشه گیر بودم و مهارت دوست یابی نداشتم البته تو دوران جوانی خوب شدم خدارو شکر بنظرم اونهایی که بچه هاشون کم حرف و خجالتی ان یا مهارت دوستیابی ندارن یا تودارن و حرفشونو به کسی نمیگن باید خیلی مراقب باشن و با روش های مختلف سعی کنن این خصلتها رو در کودکانشون تغییر بدن تا نوجوانی سرزنده و شادی داشته باشن و خطرات این دوران براشون کمتر بشه ابراهیمی: من ازم اول خیلی بچه غمگینی بودم اما هفت سال آرایشگاه داشتم خیلی شاد بودم اون چند سالو الان دوباره بی حال غمگین ز. یعقوبی فر: پیامبرص فرمودن:اکرموا اولادکم واحسنوا آدابهم اگر با احترام و بزرگداشت با نوجوانمون رفتار کنیم، به اون القا مکنیم که محترم و بزرگوار است. اگر نوجوان احساس محترم بودن وبزرگواری داشته باشه به خودش اجازه نمیده رفتار نادرستی داشته باشه که بهش بی احترامی کنن و خودش مراقب رفتارش هست. صادق: بله درسته بانوجوان باید با احترام رفتار بشه واز مقایسه بادیگران خودداری کنیم درکارها ازش مشورت بخواهیم ،بهش مسءولیت بدیم ،، درموارد درسی نوجوان روباگذشته ی خودش مقایسه کنیم نه بادیگران مثلا اگه تودرساش پیشرفت داره بگیم افرین نسبت به قبلا پرتلاشتر شدی ودرسات بهتر شده👌👌👌 واگه از نوجوان عصبانی شدم کارش روتوبیخ کنیم نه خودش رومثلا نگیم توپسر یادختر بدی هستیم چون ذات انسان پاک است بلکه بازبانی نرم از کارش انتقاد کنیم وبگیم توخیلی خوبی ولی این کارت اشتباه هستش خلاصه باید بانوجوان دوست باشیم من هم خودم یه پسرنوجوان دارم وسختیهاش رودرک میکنم معصومه پریشان: ⭕️داستان من ودخترم⭕️ سلام خواهرام من یه دختر دارم که دانشجو هستن خیلی گوشه گیر و کم حرف و بیحوصله بود هر چی هم من خودمو بهش نزدیک میکردم فاصله میگرفت همه فامیل هم این و متوجه شده بودن که کم حرف اینقد ساکت بود که اصلا متوجه بودنش نمیشدی تنها صدایی که ازش شنیده میشد دعواهایی بود که با برادرش داشت😤 شنیدین میگن ما همه امون دست خداییم روی زمین؟ ناگهان یکی از همین دست های خدا که فامیل هم هست باهام تماس گرفت یه دوره ای رو بهم معرفی کرد،میدونین اسم دوره آموزشی چی بود؟ تند خوانی وتقویت حافظه، من باخودم گفتم حالا تندخوان بشه که چی بشه 😒 چندروزی گذشت این شخص دوباره تماس گرفت و من هم تو این چندروز با خودم فکر کردم حالا بزار اسمشو بنویسم لااقل یکم سرش گرم بشه ☺️ اسمشو نوشتم کلاس ها انلاین بود جلسه اول با غرغر رفت شرکت کرد😒 جلسه دوم دیدم یکم بیقرار که زودتر کلاسش شروع بشه 😳 جلسه سوم دعوت شدیم به مهمونی و شلوغ بود من گفتم این جلسه رو شرکت نکن اینجا شلوغه ناراحت شد گفت باید شرکت کنم و همراهیش کردم رفتیم تو ماشین نشستیم تا کلاسش برگزار شد وتموم شد😌 کم کم دخترم وارد جمع شد اجتماعی شد از درون گرایی مفرطی که داشت تبدیل شد به یه دختر اجتماعی شوخ و بااخلاق 😍 همه اینا از برکت همون دوره بود خواهرا میدونستین این دوره علاوه بر اینکه تو‌پیشرفت تحصیلی به بچه ها کمک میکنه باعث افزایش اعتماد بنفسشون میشه 😍☺️ یه خبر خوب دیگه هم اینکه الان دوره رو‌گذاشتن توتخفیف مهلت رو به پایان هست فاطمه عباسی: چه ویژگی‌های داشت اون دوران براتون که شاد بودین؟ چقدر متلنگرانه بود زهرا طاهری: باسلام به همه ویژگی که حقیقت اطلاعات زیادی ندارم😔ولی خیلی دوست دارم اطلاعاتم ازاین که هست بیشتربشه وآماده هستم چون یک دخترنوجوان دارم رابطمون خیلی خوبه درحدی که مثل دوتادوست هستیم باهم لجبازی وبحث میکنیم چنددقیقه قهروبعدآشتی میکنیم واتفاقهای روزمره که اون مدرسه هست ومن خونه برای هم تعریف میکنیم وتوکارهامون باهم مشورت وتصمیم گیری میکنیم هم عاطفی هم مالی هم کلمات قشنگ وابرازعلاقه زبانی هم راهنمایی درست وروشن کردن مثائلی که بایدبدونه وسعی میکنم بجاترین تصمیم روبگیرم وانجام بدم البته خودمم درمورداون تصمیمم باچندنفرمشو
رت میکنم من وقتی که دیگه پدرومادرم حمایتم نکردندبرای ادامه تحصیل وهنرپیشه شدن منم ذوقم کورشد😔وتنهادغدغه ای که داشتم این بودخانه داری روبه نحوه احسنت انجام بدم وفقط روی مدروزتمرکزداشتم که لباس وکیف وکفش ویاگوشی موبایل جدیدامده توبازاروبرم بخرم وازدوستانم بهترباشه ولی الان برام دیگه مهم نیست که هرکس میخوادازمن بهترلباس بپوشه یاگوشی بهتری داشته باشه الن فقط میخوام تواین دنیاکسی ازمن ناراضی نباشه وکارمثبتی انجام بدم برای آخرتم واخلاقی که اززمان نوجوانی بامن مونده وعوض نشده دوست داشتن خریدکردن وصدتا مغازه رویکی کنم وهرلباسم بایدست هم باشه وعلاقه شدیدبه لوازم آرایشی البته الان فقط برای خونه ولی اون موقع برای مردم ودیده شدن فاطمه عباسی: ماشاالله 👏 خب بقیه مامانا بیاین بگین بین شما و نوجووناتون چی میگذره؟؟ در صلح و صفا یا قهر و جدل؟؟ معصومه پریشان: من قبلا هم با بچه هام دوست بودم اما رابطمون به مستحکمی الان نبود وخداروشکر الان روز به روز داره بین ما دوستی بیشتری بوجود میاد دور هم فیلم میبینیم نقد و تحلیل میکنیم،با هم فضای مجازی رو رأصد میکنیم و نظراتمون به همدیگه منتقل میکنیم، گاهی هم که یکم حرف گوش نکنن یه قهر کوچولو مادرانه که منجر میشه به پی بردنشون به اشتباهشون و آشتی کردن،هنوز خیلی چالش ها داریم با هم که باید رفع بشه ولی همینکه با هم دوستیم راه رو برای از بین بردن چالش ها آسون میکنه 🙏 سرباز ولایت: من خودم در دوره نوجوانی اصلا با مامانم راحت نبودم البته دختر بزرگ خانواده بودم که بعد من برا همه خواهرام من دیگه حکم مادر رو داشتم وباهاشون صمیمی بودم وسعی میکردم باهاشون در برابر مشکلاتشون هم دردی کنم حتی الان هرکدوم از خواهرا مشکلی دارن اول به من میگن منم اگه نیاز بدونم با مشورت به پدر ومادرم مشکلشون رو حل میکنیم اما اگه از دست خودم کاری بربیاد دریغ نمیکنم. واما....بگذریم الان خود من یه مادرم با چهار تا فرزند دوتا دختر 17 ساله دارم که الحمدالله دوره نوجوانی خوبی داشتند به نظر من دوره نوجوانی خیلی بحران داره خیلی پستی بلندی داره که اگه خدای نکرده لحظه ای غفلت بشه نوجوان ممکنه راهشو اشتباه بره من وهمسرم البته بیشتر همسرم سعی کردیم خیلی بهشون نز یک بشیم باهاشون دوست باشیم طوری که دخترای من مشکلی که براشون پیش میومد توجمع خانوادگی مطرح میکردند البته الانم همین طوره البته مسائلی که زنونه هست بین خود من ودخترا صحبت میشه. به نظرم همسرمن خیلی نقش مهمی در تربیت دخترا داشته چون خیلی بهشون محبت میکنه هیچ وقت به خاطر مسائل کوچیک دعواشون نمیکنه البته به قول بعضی دوستان گاها تنبیه هم نیاز هست اما تنبیه مثلا از یه تفریح یا مهمونی که دوست دارن محروم بشن اما قهر وبی محلی هیچ وقت چاره ساز نیست. پدر وقتی به نوجوان دختر محبت میکنه نوجوان به طرف محبت غریبه گرایشی نداره این یکی از تجربه های مهم منه که بهم ثابت شده. ان شاء الله همه گل دخترا وگل پسرای نوجوان این دوره رو به یاری امام زمان ودعای والدین به خوبی بگذرونن ان شاء الله. سمانه: برای چند سال هستش ؟ مریم برزویی: چند روز پیشا داشتم برای یه دوستم با آب و تاب از نحوه ی کتاب خوندن حرف می زدم. می گفتم مثلا این جوری بخون اون جوری بخون، اون صوت تند خوانی رو گوش کردی، راستی کلاس استاد فلانی میای؟!! بعد می دیدم چه قد یخ نگام می کنه و شور و شوقم بهش منتقل نشده انگار.. فکری شدم با خودم یه لحظه گفتم تو چی رو می بینی تو کتاب خوندن که به سمتش می دوی، چی رو بهت نشون دادن که تو به سمتش می دوی. لوازم این کتاب خوندن تو رو به شوق آورده یا اون قله ای که تهش می بینی! اگه می خوای اونم مثل تو شوق کنه و بدوه به سمتش باید بهش همون قله رو نشون بدی نه همش ابزار وسایل بدی دستش که نمی دونه میخواد باهاش چیکار کنه کجا قراره این ابزار به دردش بخوره واسه چی!! تو ارتباط با نوجوان ها هم همین حس و حال رو دارم همیشه حس می کنم به عنوان مربی هی نباید ابزار وسایل بدم دستشون و گیج شون کنم باید قله رو بهشون نشون بدم. زمین بازی رو بهشون نشون بدم اون وقت اونا خودشون برای رسیدن به اون هدف تو اون زمین میجنگن و میرن جلو و تلاش می کنند بدون زحمت اضافی من! حالا فک می کنم به عنوان والد هم باید ببینیم چه قد قله نشون میدیم به بچه و پله های هویتش رو می چینیم چه قدر با ابزار و وسیله دادن و پرداختن به حاشیه گیج و گیج ترش می کنیم! فاطمه عباسی: خب این قله نشون دادن و هویت بخشی رو بیشتر توضیح میدی؟ زهرا معراجی مقدم: سلام من که نوجوون ندارم هنوز برای همینم تجربه ندارم ولی چیزی که خودم تو نوجوونی خیلی بهش نیاز داشتم دوست بود و اینکه حس کنم پدر و مادرم دوستم هستن و چیز دیگه ای که به نظرم خیلی مهم بود برام هویت دادن و اهمیت دادن به نوجوون به اندازه ی یک ادم بزرگسال هست نوجوون نیاز داره دیده بشه و به نظراتش احترام گذاشته بشه مادرا معم
ولا به نوجوونا میگن تو بی تجربه ای یا تو نمیدونی و به نظرم این خیلی اشتباهه یکی دو تا اشتباه کوچیک کنه تو زندگیش بهتر ازینه که یاد نگیره چطوری تصمیم درست بگیره پس کنار نوجوونامون بمونیم تا انتخاب کنن اشتباه کنن تا رشد کنن و تجربه کنن معصومه پریشان: من با حرف شما موافقم لازم نیست واسه بچه امون بهترین خونه و‌ماشین بخریم یا پول انچنانی در اختیارشون قرار بدیم اون پدر مادرهایی موفق هستن که تو وجود بچه هاشون اعتماد بنفس و‌خودباوری رو پرورش بدن اگه میخوای کسی رو نابود کنی کافیه اعتماد بنفسشو ازش بگیری اما اگه میخوای به کسی کمک کنی کافیه اعتماد بنفس رو بهش هدیه بدی هیچوقت به هیچکس نگین تو نمیتونی حتی به خودتون هم نگین من نمیتونم L_Sh: من تو نوجوانی خیلی بدم میومد در مورد من حرف بزنند دوست داشتم مخفی باشم😍😍 هیچکس ندونه من چیکار میکنم میخوام چی بخونم چه رشته ای دوست دارم رتبه ام چند شده لباسم چند تومن خریدم 😊😊😊 کی اومده خواستگاری! واقعا از پچ پچ بقیه عذاب میکشیدم ابراهیمی: اره منم دوست نداشتم کسی ازم حرف بزنه خجالت می‌کشیدم وقتی میگفتن خواستگار ی کردن حرف دل منو زدی معصومه پریشان: شما درونگرا بودین بخاطر همین خوش نداشتین کسی ازتون حرف بزنه L_Sh: اره شاید ..... بهاره خیرابادی: چقدر برعکس بودیم😁 من که نوجوون ندارم فعلا، ولی با نوجوونهای فامیل که جمع میشیم همیشه پادرمیونی های یه بزرگتر لازمه تا مثل آدم بشینیم یه گوشه. همیشه هم اینو می شنوم که خجالت از هیکلش نمیکشه😂 شاید به خاطر این باشه که حس می کنم تو هفده سالگی توقف کرد روحم. (عاشق بازی های گروهی فامیل تو اون سن بودم، عاشق رها بودنم، قید وبند نداشتنم، سربه هوا بودنم) با دخترخاله هام گروه حمایت از بند موسیقی مورد علاقه مون رو داریم، یه گروه هم مخصوص معرفی فیلم و سریال های عاشقانه☺️ بهشون میگم احساسات عشق و عاشقی رو با دیدن این فیلم ها تخلیه کنین و بدانید و آگاه باشید که تو حد همین فیلم هاست، عمرا اگه چی توز موتوری همسایه بتونه یه روز مثل اداهای اینا دلتون رو بفهمه. می میرن برای هیجان، شب یلدا و چهارشنبه سوری همه رو بار می زنیم می بریم طبس و جاهایی که آدم سکونت نداره، تکه پاره می کنن زمینو. بعضی هاشون خجالت می کشن به پدر و مادرشون بگن دلشون میخواد ازدواج کنن یا نکنن، میریم مخ بززگترها رو می زنیم. جو فامیل ما چون خیلی صمیمی و ظاهرا متوسط المذهبیه😁 بچه ها قاطی بر می خورن تا یکی دوسال مونده به سربازی که یهو می بینیم طرف ترک خورده از بس ریش و پشم دراورده و صداها رو که نگو😂 دیگه بند و بساط نامحرم پیش میاد تا وقتی زن بگیرن، بعد دوباره میشن همون امیرحسین آتیش سوزون خودمون به همراه همسر😂😂 شکاف بین نسلی خاصی بین خانواده ها با بچه ها نیست، مگر بی حوصله و پر کار بودن والدین، بی حوصله ی سن و سال دار شدن و کمک نکردن بچه ها تو کارهای کشاورزی و دامپروری، چون مشغول به شغل های دیگه ای میشن، یادم نمیاد عموی و خاله و عمه ای بچه ش رو مجبور کرده باشه بیاد وردستش. دل به دل بچه میدن، می دونن زندگی سخت شده و با بچه ها نمیشه یکی بدو کرد فاطمه عباسی: من تو نوجوونی دوست داشتم کسی به وسایلم و مخصوصا دستنوشته هام دست نزنه 😁 حالا چیز خاصی هم نداشت ولی تو اون عالم خودم که گاهی از خیالاتم هم استفاده میکردم برای اینکه نوشتارم قوی بشه دوست نداشتم کسی بخونه که متاسفانه اینکارو میکردن و من به شدتتتت ناراحت میشدم🙁 و اینکه دوست داشتم بهم اعتماد داشته باشن تا حدودی بود اما اون چیزی که من میخاستم نبود🤦‍♀️ مثلا میگفتن تا شوهر نکنی اجازه نداری بری دانشگاه همین یه جمله کافی بود تا فاتحه شاگرد ممتازی ام تو سال سوم خونده بشه معدلم از ۱۸ رسید به ۱۵😥😥😥😣 نمیدونم حتما خیر میخاستن برام اما نخوه بیانش ون درست نبوده و اینکه دوست داشتم مقایسه نشم و خودم مستقلا مورد ارزیابی قرار بگیرم نه با بقیه چه در درس خوندن و چه در پوشش و هر چی دیگه واینکه نباید بگم ولی تو روخدا اجبار نکنین مخصوصا توی حجاب نوجوون ها من چادر سر میکردم ولی یه تایمی اینقدر فشار از سمت مدرسه و خانواده بود که کلا رو لج افتادم و نپوشیدم 🤦‍♀️ وحتی موهامم میذاشتم بیرون😔😔 میخاستم بگم که شخصیت من جدا از شماس و خودم برا خودم تصمیم میگیرم😭 حتی یادمه توی خواستگاری هم سرم نکردم گفتم هر کی میخاد همینجوری بپسنده من همینجوریم که با ارشاد های همسر جان و خواست خدای مهربون سرم میکردم سمانه آتیه دوست: سلام و وقت بخیر خدمت همه عزیزای دل 🌹☺️ من هم هنوز نوجوون ندارم اما با نوجوون ها تقریبا مرتبط هستم اما من اینو فهمیدم که اگه بخوام نوجوونی راحت تر و کم چالش تری رو با دخترم بگذرونم، باید توی همين سن 0 تا سالگی دخترم بذرش رو درست بپاشم. یک مثال میزنم. خیلی از مادرها با بحث بی نظم بودن نوجوون هاشون چالش دارن و من اینو تو
نوجوون های اطرافم هم میبینم. خب بعد طرف میره مشاور و میگه بچه ام بی نظمه. اما نمیدونه نظم چیزی نیس که ما یهو تو نوجوونی بهش تزریق کنیم. بلکه باید از اول تولد رو این مسئله با شیوه های درست کار کرده باشیم. حتی بحث دینداری، که بخش مهمی از دین داری، خویشتن داری هست، خمیر مایه اش تو کودکی ریخته میشه. اینکه ما بچه مون رو به شیوه درست از پوشک بگیریم تا امنیت اش و دلبستگیش دچار آسیب نشه خب ارتباط داره تو پذیرش دین توسط نوجوون. اینکه من بدونم در مواجهه با رفتار کودکم رفتار درست چیه تا دچار آسیب نشه، این خودش رو تو نوجوونی نشون میده. اینکه بدونیم وقتی بچه مون یک چیزی میخواد و داره جیغ میزنه الان رفتار درست باید چطور باشه اینها همه توی سن نوجوانی و جوانی خودش رو نشون میده. اینها همه ریزه کاری هایی هست که اگر چه شاید در نگاه اول سخت به نظر بیاد، اما وقتی یک بار برای همیشه یاد بگیریم اونوقت برای همه بچه هامون میتونیم اجرا کنیم معصومه پریشان: چقد این جوها رو دوست دارم تا چند سال قبل که خودمون جوون بودیم‌جو فامیل ما هم همین بود یادش بخیر سمانه آتیه دوست: اما گذشته از اینها به نظرم یکی از مهم ترین چیزهایی که تو بچه ها، همچنین نوجوون ها اثر داره، اینه که براشون وقت ویژه بذاریم. مثلا من مادر توی روز 1 ساعت رو کلا برای نوجوونم خالی کنم و دربست در اختیارش باشم و کاری که اون ازش لذت میبره رو انجام بدم. اینکه میگم دربست. یعنی واقعا دربست. هیچ کاره دیگه ای اون زمان انجام ندیم و اون وقت مختص نوجوون باشه و خودش هم اینو بدونه. این کار به شدت توی محبوب شدن ما توی چشم بچه و به دنبالش پذیرش حرفمون توسط بچه اثر داره. عزت نفس و اعتماد به نفس اش رو بالا میبره و کلی اثرات خوب دیک با همین یک کار ایجاد میشه تنهاتویی که لایق عشق پیغمبری: سلام بر همگی من بااینکه هنوز دخترام به سن‌نوجوانی نرسیدن ولی تو ارتباط با نوجوونا خوبم...و راحت درکشون میکنم و میتونم باهاشون ارتباط بگیرم یه جاهایی به بزرگتراشون نمیتونن منظورشونو بفهمونن ،من واسطه میشم...یه جاهایی معنای سکوتشون رو میفهم و سعی میکنم باهاشون ارتباط برقرار کنم...دوران نوجوانی خودم اینکه با خالم خیلی خیلی رفیق بودم خوب بود...مامانم واقعا برام مثل یه دوست بود سری ترین مسائلم رو باهاش درمیون میزاشتم و اینکه سرم شلوغ بود رفتن به کلاس های مهدویت و ...کتابخانه مکتب نرجس و مطالعه ی انواع کتابها خصوصا کتب شهدا....اینکه گوشی نداشتم خیلی خوب بود...میدونم اگه اون موقع گوشی میداشتم الکی اون دورانمو از دست میدادم...فقط یه چیزی که روم نمیشه بگم ولی همیشه میگم😆حتی هنوزم مامانمو سرزنش میکنم اینکه چرا زودتر عروسم نکردی🙈😂😂😂😂😂مثلا همون ۱۴ سالگی 🤪چرا مثلا کسی زنگ میزد میگفتی هنوز زوده🤓 من😤اینجوری میشدم تو درونم😅😅😅😅😅 و یه چیز دیگه اینکه من اون زمان چادرمو به کمرم میبستم و والیبال و گرگ بازی و یه قل دوقل با پسرای فامیل بازی میکردیم مثلا تا اول دوم راهنمایی شایدم کمتر یادم نیس...ولی همین خوب بود یجورایی حس اعتماد به نفس رو تو مقابل با نامحرم تو جامعه میبرد بالا ...اما الان نوجونای دوربرمو که میبینم با پسر فامیل میترسن روبرو شن 😂😂😂🤦‍♀ سمانه آتیه دوست: مثلا من هروقت بچه های آبجیم که نوجوون هستن رو میبینم سعی میکنم در حد 15 دقیقه هر چقد که میتونم باهاشون وقت بگذرونم. مثلا دوس دارن حرف بزنن میریم یک گوشه دوتایی حرف می‌زنیم دوس دارن کافی شاپ بریم گاهی با اونی که دوس داره میرم کافی شاپ سعی میکنم هر چند وقت یک بار بهشون زنگ بزنم و جدا جدا با هرکدوم خوش و بش کنم حتی در حد 1 دقیقه این کار باعث میشه نوجوون حرفمون رو بیشتر بپذیره و این احترام متقابل میشه اگر رفتار ما ثبات داشته باشه. دوره انارام (مهارت زندگی. دوره تربیتی 3 تا 10 سال) استاد روستایی و دوره مهارت زندگی نوجوان استاد صادقی این دوتا دوره هم برای یادگیری بیشتر تو حوزه نوجوان هست. اگر کسی خواست بگه پی وی براش آدرس دوره رو بفرستم. یاعلی 😘😘🌹✋✋ مریم برزویی: اصطلاحا میگن نوجوان مشغول بازیابی و ارزیابی هست. و نباید بگیم این که دیگه خرس گنده شده توجه میخواد چیکار 🤪 مخصوصا مامانایی که یه کوچولوی چند ماهه دارن و یه نوجوان باید بدون که وقت اختصاصی با نوجوان شان لازمه و همه حواس نباید متوجه اون بچه کوچولو بشه و بگیم این بزرگه دیگه توجه میخواد چیکار نیاز داره به خلوت های دو نفره با مادرش یا پدرش به اوقاتی که مرکز توجه باشه یه بیرون رفتن یه دو تایی نشستن چایی خوردن فارغ از حضور اون بچه کوچولوی خونه سمانه آتیه دوست: وقت اختصاصی معجزه میکنه. برای همه چیز حتی برای همسر خدا هم برای ما توی سال وقت ویژه میذاره. مثلا ماه رمضان، شب های احیا. شاید بی ربط به نظر بیاد ولی وقتی من برای دختر دو ساله ام وقت اختصاصی میذارم کاملا متوجه میشم که حتی روی خوراک
اش اثر داره و بهتر غذا میخوره، بهتر می‌خوابه. تازه این دم دست ترین مثالی هست که میزنم مریم برزویی: یه بنده خدا از دوستانم می گفت وقتی ظاهرا دارم با همون بچه دو سه ساله ام بازی می کنم ولی فکرم تو ظرفای آشپزخونه هست می فهمم که اون بچه می فهمه من فقط یه حضور ظاهری دارم پیشش و انگار اون وقتی که گذاشتم بی فایده بوده. این که باید با روح و جسم کامل اون وقت رو بذاریم خیلی مهمه نه جسممون باشه و روح مون نه! سمانه آتیه دوست: آفرین آفرین باید با نیت باشه حتی. کاملا در اختیار باشیم حتی همون 15 دقیقه یا... رو. راستش عزیز دل من هم درس پس میدم وگرنه چیزی از خودم بلد نیستم.☺️ یک صوتی هست مربوط به وقت ویژه. الان میذارم تو گروه شاید به درد دوستان هم بخوره. تنهاتویی که لایق عشق پیغمبری: و اما ادامه‌... یه چیز خیلی خیلی خیلی مهتر تو دوران نوجوونی ارتباط قوی و دوستانه با پدر خانواده اس که متاسفانه من بااینکه رابطه ام با بابام خیلی خوبه اما هیچ وقت مثل دوست نبودیم و این برای یه دختر مخصوصا تو اون سن خیلی مهمه...خیلی وقت ها میشد دلم یه کوه غم بود دلم میخواست بابام بیاد بزنه پشتم بگه چته...چرا تو خودتی؟ اما نشد دیگه.... من از همتون میخوام اگه نوجوان دختر دارین به همسراتون بگید و راهنمایی شون کنید چطور با دختراشون ارتباط بگیرند ارتباط با پدر خیلی تو این سن مهمه اونم ارتباط دوستانه سمانه آتیه دوست: متاسفانه هرچی گشتم صوت رایگانش رو پیدا نکردم😔 اگر خواستین تو شخصی بهم پیام بدین چند تا صوت دیگه و آدرس کانال رو براتون بفرستم. فیضی: سلام توی کتابهای روانشناسی سن نوجوانی رو میگن سن بحران هویت یعنی توی نوجوانی هست که مسیرش رو انتخاب میکنه اینجا هست که اطرافیان اعم از خانواده,مدرسه, دوستان خیلی موثر هستند در انتخاب راه وتشکیل هویت نوجوان یاس کبود *: سلام من یه نوجوان تو خونه دارم وحس میکنم باامدن یه فسقلی داره ازم فاصله میگیره گاهی کاراش خیلی بزرگونه است و گاهی درحد بچه شش ساله وهمش با برادر کلاس اولیش درگیر؛گاهی کلیپ ها و فیلم های میبینه که بد نیست ولی بنظرم تلف کردن عمر وهیچ سودی نداره نمیدونم چطوری این روند فیلم دیدنشو وارتباط بابعضی از دوستانشو به سمت دیگه ای سوق بدم که گارد نگیره ولج بازی نکنه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمان: یکشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۱ موضوع: بین ما و همسایگان چه می گذرد؟ ✅ ارتباط شما با همسایه هاتون به چه شکلی هست؟چه شیوه ای پیش گرفتین که در این زمینه دچار افراط و تفریط نشید؟ ✅ از حقوق همسایه چقدر آگاهی دارید و اون رو رعایت میکنید؟ ✅ در شرایط زندگی شهری و روابط سرد انسان‌ها،چطور تنور روابط با همسایه ها رو گرم می‌کنید؟ ✅ چه رفتارهایی از همسایه ها شما رو آزار میده و چطور اونها رو مدیریت می کنید؟ ✅ تجارب مثبت و منفی خودتون رو تو این مورد با ما به اشتراک بگذارید. دوستان عزیز، چنانچه برای بحث گروهی پیشنهاد ِموضوع دارین با آیدی زیر در میون بگذارین.👇 https://eitaa.com/Horeza909498 ضمنا مطالب گفتگوی مادرانه در این کانال آرشیو میشوند: آرشیو گفتگوهای مادرانه https://eitaa.com/goftogu
سلام به همه عزیزان و فاطمه خانوم عباسی که سوال هاس سخت میذاره برای گفتگو🤭 من در حد سلام با همسایه ها ارتباط دارم، دوست دارم رفت و آمد کنم ولی حقیقت اینه که میترسم از حرف آوردن و بردن خاله زنکی که دیده و شنیده میشه دور و برم فلانی خونش همیشه بهم ریختس اونو میگی یه روز نشد برم ناهار درست کرده باشه بیچاره شوهرش 😏از همین صحبتا خوشم نمیاد و ترس دارم از ارتباط 😥
سلام بر محبوبه عزیز کجا سخته بابا؟؟ خب به نظرت تنها راه حذف ارتباط هست؟؟ چه طوری میشه بدون حذف، این آسیب‌ها رو مدیریت کرد؟🤔🤔
سلام من خیلی تو بحث های گروه شرکت نمیکنم 🙈 ولی اگه تو بحث امروز شرکت نمی‌کردم ظلم در حق همسایه هامون میشد جونم براتون بگه ما تو ساختمونمون روابط خیلی گرم و صمیمیه طوریه که اگه یه روز از حال همدیگه خبر نداشته باشیم قوریه داروگیاهی مون روشنه 😄چون معنیش اینه که طرف حال نداره . ما تو سال چند روز ملی هم داریم مثلاً اوایل آبان بساط شوری و ترشیمون پهنه ، ماه رمضون بساط نذری و ماه محرم هم بساط روضه و ...😊خلاصه این که تو هر کاری با همدیگه همکاری داریم و بهتر از دوستان نباشن همسایه های خوبی خدا روزیمون کرده ( الحمدلله ) و اینم بگم که مسلما زندگی آپارتمان نشینی مشکلات خودش رو داره ولی اینقدر در مواقع سختی به درد هم میخوریم که خیلی راحت میشه چشم رو اون مشکلات ببندیم