فریاد کن با هر چه جان در سینه ات داری
از این سکوتِ ننگ باید دست برداری
هر جا که چشمم می رود سرخ ست و عطرآگین
سر می کشد آلاله ای از زیر آواری
خون است و باروت از در و دیوار می بارد
می بینی آن طفل به خون آغشته را ؟ آری؟!
نفرین به دستانی که با این خون گره خورده
نفرین به قلبی که نمیگیرد عزاداری
زیتون به زیتون از دل خونین این شب ها
هر صبح می روید نهالی رو به هوشیاری
□
گویی کسی آن سوتر از تاریخ میگوید :
از انتظار دور و دیر ، از رنج ناچاری
باید که حاضر شد زمان اندکی مانده
چیزی نمانده تا ظهور روز بیداری
امروز اگر مهر سکوتی بر لبت باشد
فردا نخواهی کرد آن موعود را یاری !
#مریم_فردی
#قدس
@goharshadqom
بسم الله الرحمن الرحیم
از زبان منِ بعد از ظهور
باور نمی کردیم مثل خواب و رؤیا بود
لبخند او لبخند او آغاز دنیا بود
اصلا قیامت کرد با بانگ انا المهدی
جانی دوباره داد عالم را ،مسیحا بود
سرتا به پای او همه نور محمد بود
سرتا به پای ما همه غرق تماشا بود
مست سخن هایش شدیم از بس که شیرین بود
دیوانه ی رویش شدیم از بس که زیبا بود
چشمان ما اندازه یک عمر دلتنگش
چشمان او اندازه ده قرن تنها بود
در عصر غیبت غایبش خواندیم صد افسوس
در جای جای زندگی با اینکه پیدا بود
حتی مسلمان بودن ما بوی شک می داد
حتی جماعت هایمان بی او فرادا بود
از چشم کودک های غزه العجل می ریخت
در آه مادرهایشان امّید فردا بود
از یک نفس لبخند او عالم بهاران شد
یک چشمه از خشمش فقط
#طوفان_الاقصی بود
#فاطمه_معصومه_شریف
#امام_زمان
#ظهور
#نصرتی_لکم_مُعدّه
#نابودی_اسرائیل
#طوفان_الاقصی
#قدس
#بیت_المقدس
#مسجد_الاقصی
@masoome_sharif
@goharshadqom
"قسم" به واژهی قسم!
که حرمتش شکسته شد
به دست سایههای مرگ
درون این حصار بینفس
که عشق را نشانه رفته است
مثال یک تبر
که پرسه میزند
به روح زخمی درخت...
"قسم"به اشکهای مادران بیگناه!
میان دستهای خالی از نگاه کودکان
که مد آه را... کشیدهاند به درد!
دوباره آن شکوفههای غرق خون
به روشنایی نگاه آسمان
جوانه میزنند به عشق...
#الهه_نودهی (سبزوار)
#فلسطین💔
@goharshadqom
24.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇵🇸بسم الله الرحمن الرحیم🇵🇸
سُبْحانَ الَّذِي أَسْری بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی...
🕊قسم به خدایی که به زیتون قسم خورد
ومحمد(ص) را از دروازه بیت المقدس به معراج برد
قدس پیروز است✌️🏼
قسم به خونهای رجزخوان...
🎞نماهنگ رجزخون
🎙خواننده: غلامرضا صنعتگر
✍🏻شاعر: فائزه امجدیان
🎶موسیقی: شروین معینی
💠 کاری از مرکز موسیقی حوزه هنری
@goharshadqom
#بداهه_نمونه
غم است کنج گلویم، غم است و بسیار است
غمی که در دل من میهمان همواره است
دوباره گم شده در کوچه شعر های محل
منم کسی که غزل هاش رو به تکرار است
به هرکه تکیه زدم، آجر آجرش افتاد
کسی که مانده برایم رفیق، دیوار است
برای حال خوشت، باز آتشش زده ای؟
مگر دلی که به دستت رسیده سیگار است ؟
دوباره خیرگی ام کار دست من داده است
ولی مگر که تماشات توبه بردار است؟
تنم! تنی که به عشقت همیشه بیمار است
سرم! سری که برایت همیشه بر دار است
هزار شاخه گل از دامنم جدا کردم
اهای، ملت عاشق! کسی خریدار است؟
تورا چکار به این دل! در این فراوانی
بیا و بشکن و بگذر که شیشه بسیار است
دلم عروسک زشتیست گوشه ی انبار
که از هرآنکه از او بهتر است بیزار است
کجاست عید که ادم تکانی ام بکند
که نارفیق در این آشیانه بسیار است
تمام شب همه در انتظار او ماندند
چقدر خنده ی خورشید پرطرفدار است
#ریحانه_ابوترابی
@goharshadqom
برای هیا...
(کودک فلسطینی که قبل از شهادت وصیتنامهاش را نوشته بود)
واژهها را خط به خط، خوش خط و خوانا مینویسد
زخمی است و درد دارد، باز اما مینویسد
صبح حتما آفرین میگیرد از آموزگارش
آخرین مشق شبش را بس که زیبا مینویسد
او کلاس چندم است؟ اینقدر آرام است و محکم!
او وصیتنامه نه! انگار انشا مینویسد!
کفشها و پیرهنها و عروسکهای خود را
یک به یک میبخشد و از رسم دنیا مینویسد
دوربینهای جهانی باز هم کورند و خاموش!
آه ... گویا نامۀ خود را به فردا مینویسد
گرچه موجی کوچک است اما به آیات شگفتش
از عصای حضرت موسی و دریا مینویسد
سامری را خوار و کوچک میکند با چند جمله
از طلوع صبحدم در طور سینا مینویسد
خوب میداند شهادت تازه آغاز حیات است
آخر نامه «الیه راجعون» را مینویسد
سالهای بعدِ پیروزی، معلم روی تخته
نام او را در میان بهترینها مینویسد
✍🏻 #طیبه_عباسی
🏷 #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @TaiebeAbbasi
@goharshadqom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعار جالب کودکان روستای کلانیِ فارس😊
@goharshadqom
تو را وجه الضمانِ صلحِ جنگی زرگری کردند
و باغ سبز زیتون تو را نیلوفری کردند
به حدی جابه جا کردند مرز صلح را این قوم
که طولانی ترین جنگ جهان را رهبری کردند
نهان کردند خود را پشت اسم حضرت داوود
به سود خود شکايت هایتان را داوری کردند
و ما داوود را دیدیم رو در رویشان با سنگ
و آنها روبروی کودکی، جنگاوری کردند
ولی بر سینه ی تاریخ، آهت ثبت خواهد شد
اگرچه صفحه ی تاریخ را هم جوهری کردند
#راضیه_جبه_داری
#روز_قدس
@goharshadqom
فرزند طوفان
سنگهایت را در کدام قلک انداختی
از حجم صدایش
به اهتزاز در می آیم :
پرنده سرشکسته
فصل پر ریزی ات
کی تمام می شود
جشن آزادی بگیریم
در خروش بهار
از رگبار موشک
واژه روی واژه بند نمی شود
هفت سنگ
گلوله ای می شود
در قلب جنگ
کوک عروسک ات تمام نشده
زیر آوار
مویه سر می دهد
برای سکوت تپش هایت
آرزوهارا
روی کدام زیتون کشیده بودی
که بی هوا
به هوا رفت
#حورا_اصفهانیان
@goharshadqom
دقیقاً ساعتی پیش از غروب روز آخر بود
هوا ابری و تو بارانی و چشمان من تر بود
به جای دست من در دستهای تو تفنگی سرد
به جای دست تو در دست من سرمای آذر بود
به هم دستان خود را از خجالت میفشردم سخت
برای گفتن حرفی که از صبرم فراتر بود
اگر میگفتم آن را، ضامنِ بغضم رها میشد
و از طوفان ترکشهای آن قلب تو پرپر بود
نگفتم، سر به زیر انداختم آن روزها آخر
جداییها در اوج عاشقی رزق مقدر بود
صلاحت بود چشمانت به چشمی دل نبندد آه
نگاهم چکمههایت را به جای چشمت از بر بود
خطر کردم سرم را اندکی بالاتر آوردم
تراز تشنگی در چشمهای ما برابر بود
نگاهم کردی و در لحظهای بستی به رگبارم
دلم یک زخمی تنها و چشمانت دو لشکر بود
دلم لرزید لبخندی به لبهایم نشست و بعد
وداعت خندهام را بر لبانم کشت خنجر بود
دلم میخواست میگفتم بمان تا آخر هفته
قرار جشنمان جمعه شب میلاد حیدر بود
به من گفتی که بادمجان بم آفت ندارد که
ولی حرف نگاه خیس تو یک چیز دیگر بود
اذان گفتند گفتی راهی والفجر خواهی شد
اذان بود و از آن رو رمزمان الله اکبر بود
تو رفتی و اذان غمگینتر از هر روز أشهد گفت
حکایت همچنان باقی ولی پایان دفتر بود
پس از تو هر اذان شش بار با من از تو میگوید
تو حتی انتخاب رمزهایت نیز محشر بود
#انسیه_سادات_هاشمی
@folanipoem
@goharshadqom