مگر باد سحرگاهی هواداری کند ور نه
نسیم یوسف مصری که آرد پیر کنعان را؟
#خواجوی_کرمانی
#سحر
ای دل نگفتمت که به چشمش نظر مکن؟
کز غم چنان شوی که نبینی به خواب خواب
#خواجوی_کرمانی
#نظر
بیدلان را رخ زیبا ننمایی به چه وجه؟
عاشقان را ز در خویش برانی ز چه باب؟
میپرستان همه مخمور و عقیقت همه می
عالمی مرده ز بیآبی و عالم همه آب
#خواجوی_کرمانی
#گلایه
#می
هر که در شب رخ چون ماه تو بیند گوید
روز عید است مگر یا شب نوروز امشب
#خواجوی_کرمانی
#نوروز
سوختم ز آتش هجران و دلم بریان شد
ور نسازم چه کنم با دل بریان همه شب
#خواجوی_کرمانی
#هجران
از دهانت بوسه ای جستم زکات حسن را
گفت خاموش ای گدا بر هیچ کی باشد زکات
#خواجوی_کرمانی
#هیچ
گر زکاتی بود این نعمت زیبایی را
روی زیبا بنما یک نظر از وجه زکات
#خواجوی_کرمانی
#زکات
هر که در آتش سودای تو امروز بسوخت
ظاهـر آنـست که فـردا بود ایمـن ز عـذاب
#خواجوی_کرمانی
#سوختن #آتش