#کتاب_خاتون 📖🔖
*-راضِ بابا-* 🌱
؛
روایتِ شخصیت *دختری نوجوان* ..
دختری که برایِ بهترین بودن تمامِ تلاشش رو انجام میده و در شانزدهمین بهار عمرش حادثهای رخ میده و اون رو در رسیدن به خواستهای که داشته کمک میکنه.
حادثهای که در سال ۱۳۸۷ در حسینیه سیدالشهدای اتفاق افتاد و *نقطه اوج زندگیش* رو رقم زد.
دخترِ ۱۶سالهای که مثلِ همهی ما درس میخوند، زندگی میکرد، شاد بود...
اما چیزی که اون رو به بهترینِ خودش رسوند، نکاتِ ظریفی بود که در زندگیش رعایت میکرد.
راضِ بابا، *رازهایِ به اوج رسیدنِ راضیهی ۱۶ ساله* رو با ما در میون میذاره🔐
•
#بریدهای از کتاب:
{
- راضیه ساکتی؟! تو میخوای چه کاره بشی؟
راضیه که در حالِ بازی کردن با جلد کتابش بود، سرش را بالا آورد. نفسِ عمیقی کشید و به اطرافش نگاه کرد و بعد دوباره به کتابش چشم دوخت.
+خانم، من...من دوست دارم یکی از
*یارانِ امام زمان(عج)* بشم🍃
نگاهها روی راضیه ثابت ماند. صداهایِ آهسته
و خندهها را از اطرافم به سختی میشنیدم.
-چه خیالاتی! یار امام زمان! اینم شد آرزو؟!
}
#کتاب_خاتون
#الگو_تعالی_دختران
#دختران_تمدن_ساز