فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸 #گزارش_تصویری
سفر راهیان نور ۱۴۰۰_۱۴۰۱
📝سفری متفاوت، عیدی امسال ما بود!
آدمی شک می کرد که این سفر تصمیم خوبی بوده یا نه؟ به سختیش می ارزد یا نه؟
اما ناگهان انفجاری در دل هایمان اتفاق افتاد...
⬇️ متن کامل روایت بخشی از سفر راهیان نور در پست بعدی
1⃣/2⃣
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@golabbaton95
🖤 آدرس پیج پشتیبان حسینیه انقلاب اسلامی:
https://instagram.com/hosseiniyeh_enghelab2
#راهیان_نور #شهدا #اردو_آخر_سال
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
بسم رب الحـــ❤️ـــسین(علیه السلام)
سفری متفاوت، عیدی امسال ما بود!
بار و بندیل جمع کردیم و به امید یک شروع دوباره ، دل را به جاده زدیم...
مسیر سفر سخت بود، زمان زیادی در اتوبوس بودیم...انگار تمام سفر همین مسیر است...
آدمی شک می کرد که این سفر تصمیم خوبی بوده یا نه؟ به سختی اش می ارزد یا نه؟
اما ناگهان انفجاری در دل هایمان اتفاق افتاد...
پیکر هفتاد و دو شهید تازه تفحص شده به استقبالمان آمدند...
به قول راوی ، ما را شهدا دعوت کردند...
مادر شهیدی گوشه معراج شهدا نشسته بود و با دست های چروک اش روی تابوت را نوازش می کرد.
با خودم گفتم من برای چه چیزی در زندگیام حاضرم که بجنگم؟ و از کدام دوستداشتنی هایم دل بکنم؟
خیلی ها دور مادر شهید جمع می شدند و التماس دعا داشتند...
از جایی که نشسته بودم صورت اش را نمی دیدم اما دست های مهربان اش که روزگاری روی سرِ نازنین پسرش را نوازش کرده تا پایان سفر از جلوی چشمهایم کنار نمیرفت...
اولین مقصدمان شد اروند رود پر تلاطم و زیبا؛ و حس غرور از شنیدن داستان احداث پل بعثت با حداقل ترین امکانات....و اما غربت و اندوهِ اروند رود....
گفتنی نیستند خیلی از دیدنیها....
بعد از اروند و گذر از بین نیزار ها با پای برهنه ، رسیدیم به علقمه و داستان خجل شدن عمو جانمان 💔
رفتیم شلمچه ؛ همان جایی که روزگاری شصت هزار شهید داد و هنوز هم پیکر خیلی هایشان در دل این خاک نفس می کشند...
شب بود و ما بودیم و خاک شلمچه و یک آسمان پر از ستاره به وسعت نجوای همهی ما دل شکستهها...
چی گویم از طلائیه و سه راه شهادتش؟ از گرمی خاک و تیزی سنگریزه ها یا از جنگ تن و تانک...؟
انگار یک تکه از وجودت را پیدا کرده بودی...
رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به هویزه و گلزار شهدای بهشتی اش و مزار شهید علم الهدی...
کنجکاو بودم تا درباره شهید بیشتر بدانم که هدیه ناب کتاب سفر سرخ از راه رسید❤️
دهلاویه و یادمان شهید چمران هم که فراموش نشدنی است و صدای رسای چمران که با صلابت در گوشم می پیچید:
ای حیات! با تو وداع میکنم...
لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.
و اما کانال کمیل و آفتاب سوزان و تشنگی عجیبی که مهمان حنجره هایمان شده بود. محاصره پنج روزه رزمنده ها و شهادت با لب عطشان ...💔
گفتم که خیلی چیزها گفتنی نیست و باید چشید....
مقصد بعدی ، فکه بود ...
سخت ترین قسمت این سفر....راه رفتن روی رمل های داغ فکه و تحمل آن گرمای بی سابقه ...
چادر هامان غرق در خاک شده بود ، چه خاطره تلخی دارد شیعه از چادر خاکی...💔
آخرین مقصدمان پادگان دو کوهه شد و لحظه تحویل سال رسید ...
چه سالی را تحویل کردیم امسال ...
هر سال با لباس نو ، می نشستیم پای سفره هفتسین و می گفتیم حول حالنا الی احسن الحال ...
ولی امسال حالمان فرق داشت ، لباس نو تنمان نبود اما دل هامان جلا پیدا کرده بود...
عیدی امسالمان را پیشاپیش از شهدا گرفته بودیم و سال جدید را در کنارشان شروع کردیم. شاید هم بعضی هایمان زندگی جدیدی را...
از دور سفر راهیان نور یعنی سفر به خاک و بیابان...اما از نزدیک وقتی دلت را به شهدا میسپاری؛ جز نور ،استقامت، سلحشوری و عاشقی، هیچ چیز نمی بینی...❤️
اگر روزی قرعه راهیان نور به نامتان افتاد، قسم میخورم که شانسی و اتفاقی نیست؛
تا که از جانب معشوق نباشد کششی،
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد...❤️
🖋روایتی از سفر راهیان نور ۱۴۰۰_۱۴۰۱
2⃣/2⃣
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
@golabbaton95
🖤 آدرس پیج پشتیبان حسینیه انقلاب اسلامی:
https://instagram.com/hosseiniyeh_enghelab2
#راهیان_نور #شهدا #اردو_آخر_سال
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📸 #گزارش_تصویری
بازدید از بیمارستان شهید کلانتری، اورژانس زیرزمینی، رختشور خانه_ اندیمشک
سفر راهیان نور ۱۴۰۰_۱۴۰۱
حوض خون مقصد بعدی سفر ماست!
این جمله را راوی راهیان نور در اتوبوس مان گفت و ما خود را در راه رو بیمارستان دیدیم...
⬇️ متن کامل روایت حوض خون را در پست بعد بخوانید.
1⃣/2⃣
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
@golabbaton95
▪️ آدرس پیج پشتیبان حسینیه انقلاب اسلامی:
https://instagram.com/hosseiniyeh_enghelab2
#راهیان_نور #شهدا #اردو_آخر_سال
#حوض_خون #اندیمشک #اورژانس_زیرزمینی #رختشور_خانه #بیمارستان_شهید_کلانتری
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
#حوض_خون
روایتی زنده از دلاوریها و رشادت های زنان دفاع مقدس❤️
حوض خون مقصد بعدی سفر ماست!
این جمله را راوی راهیان نور در اتوبوس مان گفت
و ما خود را در راه رو بیمارستان دیدیم...
جای مهتابی های قدیمی روی سقف به جامانده است...
به دیوار های سرامیکی نگاه میکنم که قطعا بار ها و بار ها خونین شده اند...
چند اتاق عمل را راوی نشان میدهد. دلم میخواهد برگردم به سی و اندی سال پیش همین جا. درست وسط اتاق عمل.
صدای دستگاه ها، بوی خون و مواد شوینده...
اینجا میتواند قتلگاه رزمنده ای ترکش خورده باشد.💔
تخت های سفید چرخ دار را تصور میکنم که با شتاب از در های دو لنگه لغزان اتاق ها عبور میکند.
تخت هایی که آدم های زیادی روی آن تا صبح درد کشیده اند و ترکش و خمپاره جز تکه ای گوشت از آن ها باقی نگذاشته است...
حال بعضی بهتر است الحمدالله؛
یکی فقط چشمش را از دست داده،
آن یکی دستش را...
دیوار های بیمارستان صداهای زیادی را شنیده اند که هرگز از یاد نخواهند برد...
ناله ها و شیون ها،
یا زهرا و یا حسین های درد آلود،
و گاهی نجوای آرام رزمنده ای عاشق در آخرین نفس های حیات اش...
خیلی ها اینجا قصه جسم شان به پایان رسیده و روحشان پرکشیده تا بی نهایت...
اما قصه جنگ اینجا تمام نمی شود!
ضلع دیگری از حیاط بیمارستان روایت خون آلودی جریان دارد...
مادری چادر گره کرده به کمر، وارد بخش رخت شورخانه بیمارستان میشود.خانم نابینایی در حال خواندن قرآن برای سلامتی جوان های جگر گوشه شان است و هم زمان لباس رزمنده ها را چنگ میزند بی آنکه خون جاری شده از آن را بتواند ببیند...
حوض پر از خون است...💔
و زنان دیگر در حال رخت شستن روضه مجسم را به چشم میبینند.کدام قهرمان قصه ای را دیده اید صد جان داشته باشد؟این زن ها دارند. زن های غیور اندیمشک صدجان دارند که چشم انتظار پسران و همسرانشان
تمام روز لباس رزمندگانی را می شویند که تکه پاره های بدنشان شاید خبر از شهادت آنان دهد و شب با چه حالی به خانه برمیگردند؟
کدامیک از این لباس ها برای فرزندشان است؟
تکه های متلاشی شده زیادی را از لای لباس ها پیدا کردند و در کنار رختشور خانه به خاک سپردند. گویی شهدا گرد مادرانشان حلقه زده اند....❤️
قصه جنگ در خاکریز و ترکش و بمب و موشک و بیمارستان ختم نمیشود.اینجا مادری هر روز از غصه میمیرد اما سخت میجنگد.
بیمارستان شهید کلانتری و رختشور خانه آن_ راهیان نور ۱۴۰۱_۱۴۰۰
🔹پ.ن یک: مروز هم که سر سفره این زنان و مادران بشینی و چند کلمه مهمان صحبت هایشان شوی بعد از گذشت سالها از جنگ هنوز دست از جهاد و مبارزه برنداشته اند و چراغ سنگری وسیع در خانه هایشان روشن است.
🔹پ.ن دو: راویتِ بازدید از بیمارستان شهید کلانتری، اورژانس زیرزمینی و رختشور خانه، همان تکه ای از بهشت روی زمین که آن سالها از قلم افتاده بود و توفیق شد در سفر راهیان نور امسال، اولین نفراتی باشیم که از بیمارستان شهید کلانتری بازدید کردیم و الهی الحمدلله که به لطف شهدا خوش روزی بودیم و با حضور ارزشمند خانم فاطمه سادات میر عالی ، نویسنده کتابِ حوض خون ، روایت و قصه غصه های بیمارستان را از نزدیک از ایشان شنیدیم.
2⃣/2⃣
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
@golabbaton95
▪️ آدرس پیج پشتیبان حسینیه انقلاب اسلامی:
https://instagram.com/hosseiniyeh_enghelab2
#راهیان_نور #شهدا #اردو_آخر_سال
#حوض_خون #اندیمشک #اورژانس_زیرزمینی #رختشور_خانه #بیمارستان_شهید_کلانتری
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم