eitaa logo
گُلابَتون
3.2هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
40 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom94
مشاهده در ایتا
دانلود
25.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🎞| جشن میلاد مهربون‌ترین مادر دنیا حضرت زهرا (س)، در هیئت کودک شکوفه‌های حسینیه انقلاب 💖💐🎊 چند وقت بود که من و آبجی زهرا تصمیم گرفته بودیم پول‌ تو جیبی‌هامونو برای یه روز به‌خصوص جمع کنیم. آخه روز مادر نزدیک بود و ما می‌خواستیم مامانی رو با یه هدیه قشنگ غافلگیر کنیم.🤩🎁 یه روز وقتی داشتیم یه پنج هزار تومنی دیگه داخل قُلّک می‌نداختیم، متوجه شدیم که قلک‌ِ شکم قلنبه‌مون، حسابی پُرررر شده و دیگه جا نداره.💰⚱فهمیدیم که حالا دیگه موقع شکوندن قلکه!😍 پس دست به کار شدیم و یواشکی دور از چشم مامانی، زیر تخت‌خواب قایم شدیم و قلک رو شکستیم. جیرییینگ...🤫🔨⚱ مشغول شمردن پول‌ها بودیم که یکدفعه با صدای مامان:« زهرا خانوم، فاطمه خانوم!!! کجایید؟؟؟ بدویید بیاید که یه خبر خوب براتون دارم!!!»، از جا پریدیم!!! جوری که سر هر دومون خورد به زیر تخت و دردمون گرفت.😅🥴 از ترس اینکه مامان نیاد تو اتاق و پروژه‌ی کادو لو بره، تندی دویدیم تو سالن و گفتیم:« سلام مامانی، ما همینجا تو اتاق بودیم. چه خبر خوبی داری مامانی؟»🤩 مامان که انگار خیالش راحت شده بود، لبخندی بهمون زد و گفت:« یه خبر خیلی خوب که مطمئنم از شنیدنش کلی خوشحال می‌شید!!! به یه جشن تولد دعوت شدید! اما نه به یک جشن تولد معمولی!» 🥳 ادامه دارد... 🧡🌻💛🌻🧡🌻💛🌻🧡🌻💛🌻 @golabbaton95 (سلام الله علیها)
گُلابَتون
🎥🎞| #روایت_ویدئویی جشن میلاد مهربون‌ترین مادر دنیا حضرت زهرا (س)، در هیئت کودک شکوفه‌های حسینیه انق
من و آبجی زهرا که عاشق جشن تولد بودیم و دل تو دلمون نبود که بفهمیم به جشن تولد چه کسی دعوت شدیم، با اصرار گوشه‌ی لباس مامان رو کشیدیم و گفتیم:« مامانی! مامانی! بگو دیگه! جشن تولد کیه؟؟»🥹😍 مامان بهمون اشاره کرد تا سرمون رو ببریم نزدیک‌تر، بعد یواشکی در گوشمون گفت:« جشن تولد مهربون‌ترین مادر دنیا !!!»🧕🎈🎊 من و زهرا که از تعجب دهنمون باز مونده بود، از هم‌ پرسیدیم:« یعنی اون کیه که از همه‌ی مامان‌های دنیا مهربون‌تره؟؟؟»🤔 مامان لبخندی زد و گفت:« عجله نکنید! خودتون متوجه می‌شید.😉 حالا برید لباس گلگلی قشنگ‌هاتونو بپوشید که یک ساعت دیگه جشن شروع می‌شه».👚👒 این داستان ادامه دارد.... 1⃣/3⃣ 🧡🌻💛🌻🧡🌻💛🌻🧡🌻💛🌻🧡 @golabbaton95 (سلام الله علیها)
📸| جشن میلاد مهربون ترین مادر دنیا حضرت زهرا (س)، در هیئت کودک شکوفه های حسینیه انقلاب 💖💐🎊 بعد از یک ساعت انتظار بالاخره رسیدیم... از مامان خداحافظی کردیم و وارد حسینیه شدیم.😘👋 اولین چیزی که بعد از ورود با دیدنش خیلی خوشحال شدیم و دهن‌هامون آب افتاد، میزی بود که یه عاااالمه پفیلا قیفی خوشمزه، روش چیده شده بود.😋 یه دختر مهربون کنار میز ایستاده بود و بهمون تعارف می‌کرد تا از خوراکی‌ها برداریم.😋🍿 داخل حسینیه پُر بود از دخترهای قد و‌ نیم قد که هم‌سن و سال خودمون بودن و از خوشحالی سر از پا نمی‌شناختن!!!😍🎀 ما هم دل تو دلمون نبود که بفهمیم جشن تولد کیه؟؟!!🤔 وقتی همه‌ی مهمون کوچولوها اومدن، همگی با هم روی پا ایستادیم، دست راستمون رو گذاشتیم رو قلب‌های کوچیکمون و جشن رو با سلام به امام زمان عزیزمون و خوندن دسته‌جمعی دعای سلامتی‌شون شروع کردیم.😌🤲💚 وقتی همگی نشستیم سر جاهامون، همراه یکی از خاله‌ها، سوره «ناس» رو زمزمه کردیم و سعی کردیم حفظش کنیم.✨️ بعد خاله داستان قشنگ این سوره‌ی زیبای قرآن رو برامون تعریف کردن.😇📖 وقتی قرآن تموم شد، خاله بهمون گفت که امروز قراره ما داستان تعریف کنیم!!!😃 پس گروهی نشستیم تا پازل‌هایی که خاله بهمون داده بود رو به کمک هم درست کنیم و بتونیم داستان پازل رو کشف کنیم!!🧩 ادامه دارد... 🧡🌻💛🌻🧡🌻💛🌻🧡🌻💛🌻 @golabbaton95 (سلام الله علیها)
گُلابَتون
ادامه... بعد از اینکه پازل‌های همه‌ی گروه‌ها کامل شد، چند تا از بچه‌ها داستان‌هاشون رو برامون تعریف کردن و در آخر خاله شروع کرد به قصه گفتن:« یکی بود، یکی نبود. غیر از خدای مهربون، هیچکس نبود...» داستان انقد قشنگ بود که همگی محو گوش دادن بهش شده بودیم.🥰 داستان، داستان مهربونی اهل‌بیت بود💖. اون‌ها وقتی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بیمار شده بودن، نذر کردن که سه روز، روزه بگیرن. ولی هر شب که میومدن افطار کنن، یه نیازمند میومد در خونشون! اونها با اینکه خودشون خییییلی گرسنه‌ بودن، اما هر شب غذاشون رو به نیازمندا هدیه دادن.🥹🫓 اونجا بود که فهمیدم چرا مامان می‌گفت تولد مهربون‌ترین مادر دنیاست! چون حضرت زهرا (س) نه فقط با بچه‌های خودشون، بلکه با همههه‌ی آدم‌ها مهربون بودن.😭❤️ منم خیلییی دلم می‌خواست مثل ایشون باشم.🥲 تو همین فکرا بودم که خاله، قلک قشنگی رو نشونمون داد که پرچم زیبای فلسطین و لبنان روی اون چسبیده بود.🇱🇧❤️🇵🇸 وقتی فهمیدیم بچه‌های کوچولوی فلسطینی و لبنانی، آواره شدن و آب و غذایی برای خوردن ندارن، خیلی ناراحت شدیم.😢💔 نگاهی به آبجی زهرا کردم و دیدم اونم داره گریه می‌کنه، یواشکی در گوشش گفتم:« تو هم داری به همون چیزی فکر می‌کنی که من فکر می‌کنم؟» آبجی سری تکون داد و تصمیم گرفتیم بخشی از پول‌هایی که برای هدیه مامان جمع کرده بودیم رو، بندازیم داخل قلک کمک به بچه‌های مظلوم 🥹❤️🇮🇷🇱🇧🇵🇸 بعد از اینکه کمک‌هامونو داخل قلک‌ فلسطین انداختیم، به کمک خاله‌ها سفره پهن کردیم تا با دست‌های کوچولومون، خودمون کیک جشن رو آماده کنیم.✨️ بیسکوئیت‌ها رو یکی یکی روی هم‌ گذاشتیم و بینشون کرم کاکائو ریختیم. بعد روشو با ترافل‌های رنگی‌رنگی تزئین کردیم و گذاشتیم داخل یخچال تا آماده‌ی خوردن بشن...😋🍫🍮 این داستان ادامه دارد.... 2⃣/3⃣ 🧡🌻💛🌻🧡🌻💛🌻🧡🌻💛🌻 @golabbaton95 (سلام الله علیها)