🍉| #یک_قدم_تا_یلدا خزان به آخرین ایستگاه رسیده است. برگ درختان از نفس افتاده‌اند و خس‌خس می‌کنند. یلدا، دختر یکی یکدانه‌ی پاییز، به دیدار پدرش می‌آید. مهمانی به راه می اندازد، تا حال پدر را خوب کند. همه را دور هم جمع می‌کند. همه چیز برای یک شب‌نشینی مهیاست. روی میز کرسی، چیز‌های زیادی است که هر کدام یادآور یک خاطره و یک دوست عزیز هستند‌. مثلا؛ برگه‌های زرین آلو و قیصی، یادگاری‌های تابستان، دوست مهربان پدرش هستند. یا یاقوت‌های سرخ انار که یادآور محبّتِ بی‌دریغِ درختان باغ‌اند و... .💖 یلدا، کنار کرسی می‌نشیند. همه جا را نگاه می‌کند. جای کسی خالی است. شب را بلند می‌کند تا دوست قدیمی‌اش ننه سرما از راه برسد و او را ببیند. چون می‌داند او هر سال یک دقیقه دیرتر می‌رسد و همان یک دقیقه انتظار، چقدر برای یلدا لذّت‌بخش است. او به همه‌ی ما ثابت می‌کند که یک دقیقه هم یک دقیقه است و باید از آن نهایت استفاده را ببری و برای آن برنامه داشته باشی، چون اگر این طور نباشد و از آن دقایق استفاده نکنی، باعث پشیمانی‌ات می‌شود. چرا که می‌بینی همین یک دقیقه‌ها کنار هم جمع می‌شوند و ناگهان عمرت از دست رفته است.✨️ گلابتونی‌ها امیدوارم حال دلتون خوب باشه و از تک‌تک لحظاتتون لذت ببرید. یلداتون مبارک🌹 ✨@golabbaton95 #یلدا_مبارک #شب_یلدا #شب_چله #یلدا #زمستان #حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم