وقت خداحافظی 👋🏻
اعمال ام‌داوود به پایان رسید. خورشید غروب کرد و چیزی به اذان مغرب نمانده بود. همه چیز روی دور تندی در حرکت بود. بعضی زودتر اسباب و وسایلشان را جمع کرده بودند و برخی نه. این آخرین صدای اذان اعتکاف مادر دختری در مسجد موسی بن جعفر (علیه‌السلام) بود که پخش شد. نماز جماعت با حال و هوای دیگری به پایان رسید. ✨
بچه‌ها حرف رفتن به گوششان خورده و بی‌قرار بودند و پای رفتن نداشتند. بعضی فقط ناراضی بودند و بعضی دخترها اشک می‌ریختند و دل کندن از محیط و دوستان جدید برایشان سخت بود. 😭💔
در این بین یکی از بچه‌ها که اسم تمام خادم‌ها را از بر کرده بود و خوشحال بود که با همه‌ی آن‌ها رفیق شده، سمت خادمی دوید و گفت: خاله صورتت رو بیار پایین می‌خوام بوست کنم و حتما بعد از آن بوسه‌ها خستگی خادم یک‌جا از تنش پر کشیده بود. 😘
در اصلی مسجد باز شد. خادم‌ها با پرهای زرد و سبز، جلوی در مسجد ایستاده بودند. همه چیز برای بدرقه کردن مادرها و دخترها آماده بود. یادگاری برای دخترها از اسباب بازی و خوراکی بسته بندی و تقدیم فرشته کوچولو‌ها شد. آقایان پشت در مسجد به استقبال آمده بودند. پرده‌ی مسجد کنار می‌رفت و دختری در آغوش پدرش می‌پرید. مسجد کم‌کم خلوت شد. آنقدر که فقط خادم‌ها مانده بودند و خودشان. چشم‌هایشان عادت نداشت مسجد را این همه خلوت ببیند. تنها چیزی که دلتنگی‌شان را رفع می‌کرد، خاطرات و امید به اعتکاف سال بعد بود. کاش دوباره روزی‌شان شود میزبانی از میهمانان خانه‌ی خدا❤
1⃣3⃣
☘☘☘☘☘
@golabbaton95
#اعتکاف_مادر_دختری #اعتکاف
#حسینیه_انقلاب_اسلامی_دختران_قم
