eitaa logo
گُلابَتون
3.4هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
841 ویدیو
36 فایل
اینجا پاتوقِ مجازیِ ماست🏡📱 حسینیه انقلاب اسلامی دختران قم🇮🇷 اولین مجموعه‌ی فرهنگی_تربیتیِ مردمی و خودجوش و کاملا دخترانه در کل کشور...✌️🏻 ما عادت داریم اولین و جذاب‌ترین کارهای بزرگ و دخترونه رو تو کل شهر برپا کنیم😊 💌 ارتباط با ما: @hs_qom94
مشاهده در ایتا
دانلود
📸📝| روایت جشن گلابتون ۱۴۰۳ ✨خوش به حالم که تو رو دارم 5⃣ حواسم که جمع می‌شود آقای طاهری دارد شعری برای دختران می‌خواند. یکی از بیت ها به واژه کوثر ختم شد. آقای ابوالقاسمی بلافاصله سوره کوثر را باصوتی زیبا قرائت می‌کند. تعداد کوثرها های خوانده شده از اول جشن تا الان را دیگر نمی‌شود شمرد... امروز در میدان آستانه حرم، کوثر کوثر به گوش جان سپردیم. دختر شهید طهرانی مقدم از میهمانان ویژه جشن بود. او برای راهی که پدرش طی کرده بود دعا کرد. او دوست داشت کشورش را در مسیر موفقیت های بیشتری ببیند که حتما پدرش را هم خشنود می‌کند. با دعاهای قشنگ کلامش را پایان داد. نویسنده کتاب مردی با آرزوهای دوربرد ما را مهمان یک جمله کرد: من فکر می‌کردم شهید طهرانی مقدم قهرمان مردم ایران است ولی وقتی برای مصاحبه با یک خانواده غزه ای در لبنان رفتم و او را می‌شناختند و دوست‌ داشتند؛ فهمیدم شهید قهرمان همه دنیاست. به ساعتم نگاه می‌کردم و حساب می‌کردم یعنی آخر جشن فرصت می‌کنم برم زیارت؟ ✨@golabbaton95
🌹 ساعت ۱۵ به وقت پیش از شروع جشن گلابتون... هنوز یک ساعت مانده به شروع مراسم اما جایگاه اختصاصی دختران هر لحظه شلوغ و شلوغ تر میشود. پر های خادمی را دستمان میدهند تا خیلی زود برای استقبال از مهمانان حضرتی مستقر شویم. حالا همگی کارت به گردن و چوب پر های زرد و صورتی و قرمز به دست، گوشه ای ایستاده ایم و با لبخندی گرم به استقبال هزاران دخترانی که یکی یکی می آیند، میرویم🎈 ساعت ۱۷ به وقت جشن چند ده هزارنفری روز دختر ساعتی از مراسم میگذرد؛ همه جا، حتی سکو ها هم پر از جمعیت شده، تا چشمم به سکوی کنار ورودی اول می خورد، چهار دوست را با روسری های رنگارنگ میبینم که با ذوق فراوان رفته اند آن بالا و ریز به ریز اتفاقات صحنه را رصد می کندد؛ از ذوق چهره هایشان خستگی از جانم میرود. صدایی از پشت سرم گردنم را میچرخاند سمت خودش؛ حدودا ۷ سال دارد و با چشمان بغضی به مادرش که دارد دلداری اش میدهد میگوید: ولی من دلم میخواد روی صحنه رو ببینم.🥹 خط نگاهش را میگیرم، جایشان برای دیدنِ سِن مناسب نبود. آرام میروم کنارش و می گویم: خاله جون چرا غصه میخوری؟ بیا با هم بریم یه جای خوب برات پیدا کنم. با همان چشمان اشکی، جرعه جرعه امیدواری در نگاهش ریخته میشود و با مادرش پشت سر من راه میفتند؛ جایی بین جمعیت برایشان باز میکنم که هم بتوانند راحت ببیند و هم بنشینند که خسته نشوند؛ حالش که خوب شد حال من هم خوب شد 😍 ادامه دارد..... 🌸🌸🌸🌸 @golabbaton95
ادامه.. ساعت ۱۹ به وقت شبِ ولادت بانوی مهربان شهرمان صدای اذان از بلندگو های مسجد امام حسن عسکری علیه السلام بلند شده و مراسم ما هم با دعای روح نواز فرج به پایان خودش سلام کرده است. میروم تا وسایلی که همراه دارم را تحویل بدهم. نرسیده به غرفه چشمم میخورد به گنبد طلایی حضرت معصومه که از دور، نه فقط چشم را، که دل را هم می برد: ناخودآگاه میچرخم رو به گنبد و از عمق جان سلامی میدهم؛ اشکم سرازیر میشود و چقدر میچسبد این اشک، بعد از این خستگیِ دوست داشتنی ❤ آرام زمزمه میکنم: خانم جان جشن و خادمی مان را برای دخترانت پسندیدی؟ 🌸🌸🌸🌸 @golabbaton95
🌸 هانیه، مریم و عطیه سه دختر خاله که باهم به جشن آمده اند. با هانیه که صحبت کردم، می‌گفت از اول جشن تا کنون کلی عکس سلفی از خودشان گرفته اند و خیلی دوست دارند هرچه بیشتر این لحظات دل انگیز را ثبت کنند. میان گپ زدنمان عطیه نخودی می‌خندد و می‌گوید: ما می‌خواستیم برای کنسرت بریم تهران ولی نمیدونم چی شد که گفتیم بیاییم این جشن ! مریم می‌زند به پهلوی عطیه و ادامه می‌دهد: ولی خداییش خیلی به ما اینجا خوش گذشت... عطیه دوباره حرفش را از سر می‌گیرد: فکر نمیکردم یه جشن قرآنی انقدر شیرین و شاد باشه... این جشن خیلی با تصورم فرق داشت. لبخند مریم و هانیه نشان می‌دهد آن‌ها هم با نظر مریم موافقند‌. 🌸🌸🌸🌸 @golabbaton95
🎁پشت صحنه های جشن بزرگ روز دختر از گوشه گوشه شهر جمع شدیم در پاتوق دخترونه مون... فکرهامون رو جمع کردیم، ساعت ها بررسی و ارزیابی کردیم تا با سلیقه شما همخوانی داشته باشه. برای طراحی، پیگیری، خرید و اماده سازی، بسته بندی و برنامه ریزی و اجرای توزیع هدایا‌ی شما میهمانان عزیزمون حسابی وسواس به خرج دادیم. پرنده آزادی در دلِ جشن تقدیم شما دخترها شد و در حوالی غرفه گلابتونی ها همراه با چالش جواب بده جایزه بگیر، وقتی به یه سوال جواب درست میدادی توی مشتت پرنده می‌کاشتیم... پرنده آزادی تقدیم تو دخترجان که هوادار آزادی و آزادگی دختران فلسطینی هستی... 🕊🕊🕊🕊 @golabbaton95
📸📝| روایت جشن گلابتون ۱۴۰۳ ✨خوش به حالم که تو رو دارم 6⃣ آقای هلالی و آقای اسداللهی روی سن آمدند و دخترهای گروه سرود به صف ایستادند. خیلی از مامان ها اینجای جشن دخترها را بغل کردند تا حالا که جمعیت دختران ایستاده اند، آن‌ها بهتر ببیند. در بغل مادرش با شعر عزیزم حسین همراهی می‌کرد و یک دستش را دور گردن مادر انداخته بود. دوستت دارم مثل همون ۱۰ تا بچگی را با دست هایش نشان می‌داد. ناگهان کاغدهای براق نقره ای در هوا ریخته شد و جشن روز دختر را زیباتر کرد‌. هوا ارام ارام به سمت تاریکی‌می‌رود و نور ضعیف خورشید هنوز در کنجی از آسمان هست. چراغ گوشی ها روشن میشود. برای شعر‌خوانی آقای ناصر خراسانی‌. اول برای امیرالمومنین یک نفس می‌خواند و بعد شعری به بانوی آیبنه ها تقدیم می‌کند که اینطور شروع می‌شود: خاتون شهر آینه هایی، بزرگوار زهرای شهر یثرب مایی، بزرگوار آقای طال شاعر خوش ذوق قمی خودش را اینطور معرفی می‌کند: من بچه محلِ خواهر سلطانم... شعر طنزش نشانه می‌رود به مونریل، سوغات شهر قم سوهان و محله های باصفای شهر قم و صدای تشویق ها و خنده ها به خوبی شنیده می‌شود‌. ✨@golabbaton95